شما در حال خواندن چهاردهمین نوشته (کمی آنطرفتر از دغدغههایمان) از مجموعهی نبض تولید هستید.
گاهی هوس میکنم که چهار قلم وسایل ضروری را در کیفم بگذارم و پیاده تا یک مقصد دور سفر کنم و اینطوری چقدر فرصت دارم برای حرف زدن با خودم! آدمهای مختلف را میبینم، جادهها، کوهها، روشن و تاریک شدن آسمان، ستارهها، دریا، کویر، جنگل و حتی شاید بالاخره بتوانم خرس قطبی و دریای یخزده و رژهی پنگوئنها را ببینم و آنها را در قالب کلمات و تعابیر مختلف با خودم به اشتراک بگذارم و تعجب کنم که چقدر این صحنهها را دور میدانستم و چقدر نزدیک بودند، فقط چند هزار کیلومتر آن طرفتر.
واقعاً دنیای بزرگی است و چه حیف که خودمان را محدود کردیم به اتاق خواب و محل کار و پارک نزدیک خانه و گاهی کافیشاپ و رستوران و مهمانی و از این دلخوشیها که خوب هستند اما به هر حال دیدن پنگوئن چه میشود؟ یا اصلاً ساموراییها را از نزدیک دیدهاید؟ قبایل بدوی چطور؟
میدانم، میدانم هزارتا کار داریم و فرصت نمیشود و همیشه مسائل مهمتری هست و پنگوئن دیدن دل خوش میخواهد و خجستگی اما فرض کنید که پول کافی داشته باشید و همسرتان هم باشد و اینترنت هم در دسترس باشد، آن وقت هم چنین سفری را دوست ندارید؟ دلتان برای خواهر و برادرتان تنگ میشود؟ خب، اگر آنها باشند چطور؟ دیگر از زندگی چه میخواهید؟ کارخانه؟ خانهی هزارمتری نیاوران؟ آنها به چه دردی میخورند وقتی تمام کرهی خاکی قلمرومان باشد؟
انصافاً چند وقت بود که چنین رویایی به ذهنتان نرسیده بود؟ دیگر رویاپردازی و تخیلات که وقت و پول و فراغ بال نمیخواهد! رویاست دیگر، اما همین را هم از خودمان دریغ میکنیم و باعث میشود هیچوقت چنین کارهای جذابی را عملی نکنیم.
اصلاً قطب جنوب و شمال و ژاپن و قبایل بدوی پیشکش! چند وقت است که به زیباییها توجه نمیکنیم؟ درختان چنار ولیعصر، گربههای پرتوقع، گنجشکهای تیز و بز، معماری زیبای ساختمانها، طراحی عجیب و غریب ماشینها، لبخند آدمها، صداهای قشنگ و گیرا، گرمای تابش آفتاب، دیدن و کیف کردن و حرف زدن از اینها هم وقت میخواهد؟
میدانید چرا چشمانمان را بستهایم؟ چون فکر میکنیم زندگی جدیتر از این حرفهاست و جدیت را در پول و کار و خانهی بزرگتر میدانیم و این حسابوکتابهای روزمره آنقدر در وجودمان تداوم داشته است که خود به خود خواستههای معقول و واقعی خود را غیرمعمول و مسخره میدانیم، اما چه اشکالی دارد که این دیوارهای نامرئی را برداریم و افق دورتری را ببینیم و بیشتر لذت ببریم؟ زندگی فراتر از روزمرگیها و دغدغههای ماست، از آن لذت ببریم.
چند سالی است که بیشتر ساعات عمرم با روایت از تولید میگذرد و زمان کمتری برای حرفهای دیگر میماند. نبض تولید را بهانه کردهام برای نوشتن از حرفهایی که معمولاً ناگفته میمانند. ارادتمندتان، میلاد اسمعیلی.