شما در حال خواندن شصت و ششمین نوشته (ببخشید! ایده شما جواب نمی‌دهد) از مجموعه‌ی نبض تولید هستید.

ببخشید! ایده شما جواب نمیدهد (یادداشتی راجع به مهم‌ترین دلایل مقاومت در برابر ایده‌های ضعیف و مقاومت صاحبان ایده در برابر انتقاد)

قاعده این است که برای اظهار نظر راجع به ایده‌ها باید جنبه‌های مختلف را بسنجیم و زود قضاوت نکنیم.‌ اما خیلی از ایده‌ها به اندازه‌ای ناقص و بی‌اساس هستند که نوبت به مطالعه و ارزیابی نمی‌رسد و از ابتدا می‌توانیم آن‌ها را رد کنیم. مثلاً ایده‌ی تولید انبوه پیچ‌ استاندارد و ارزان با دستگاه تراش مردود است و نیازی به ارزیابی دقیق ندارد.

در سال‌هایی که به عنوان مشاور با متقاضیان تاسیس واحدهای صنعتی همراهی می‌کنم، اکثر ایده‌هایی که از سوی آن‌ها طرح شده از همین جنس بوده و مخالفتم را در پی داشته‌اند. البته که این امری عجیب و نامتعارف نیست، زیرا خیلی از آن‌ها به صرف مشاهدات و اطلاعات محدود ایده‌یابی می‌کنند و تجربه‌ کافی ندارند. هر چند، ایده‌ی خوب لزوماً از سوی متخصصان ارائه نمی‌شود و هر انسان خلاق و نکته‌سنجی می‌تواند صاحب ایده‌‌ای درخشان باشد، اما در هر حال باید پذیرفت که سهم ایده‌های ناکارآمد بیشتر و مخالفت با آن‌ها محتمل‌تر است.

در این میان، آن چه من را به نوشتن وا داشته این است که بعضی صاحبان ایده چنان غرق در تصورات غلط هستند که مخالفت‌های منطقی و مستدل را نمی‌پذیرند و به هر نحو خواستار پیگیری ایده‌شان هستند. البته ایده‌ی ضعیف را می‌توان با پافشاری پخته‌تر کرد و نتیجه گرفت؛ اما ایده‌ای که از اساس ایراد دارد با ممارست به نتیجه نمی‌رسد و پیگیری آن مثل پیمودن جاده تهران قم برای رسیدن به فریدون‌کنار است. لذا جای نگرانی است که بعضی افراد زیر بار قرض می‌روند، کار خود را رها می‌کنند و برای ایده‌ای می‌جنگند که ناکارآمد بودن آن‌ محرز است و در بهترین حالت می‌تواند تجربه‌ای برای تلاش‌های آینده باشد.

مساله‌ی تعصب افراطی روی ایده و مصون نگاه داشتن آن از نظرات مخالفت به قدری پیچیده و بغرنج است که با نصیحت کردن حل نمی‌شود. مراجعان زیادی داشته‌ام که اذعان می‌کردند به من اعتماد دارند، اما در مواجهه با استدلال‌ها و مخالفت‌هایم، شعار «یا راهی خواهیم یافت، یا راهی خواهیم ساخت» سر داده‌ و همان ایده‌ی مملو از اشتباه را پیگیری کرده‌اند. با این وجود، از آن جا که معمولاً مقاومت ذهنی صاحبان ایده از محرک‌های یکسان نشات می‌گیرد، چند نکته در موردشان می‌نویسم و امیدوارم که نوشتارم بیش از گفتار موثر واقع شود.

۱- هیچ ایده‌ای آن‌ قدر درخشان نیست که برگ برنده‌ی کسب‌وکارمان باشد و آن را متحول کند. البته بسیار جذاب است که چیزی در لحظه به ذهن‌‌مان برسد و تمام مسائل یک جا حل شوند؛ اما مشاهدات واقعی ما نشان می‌دهند که چنین اتفاقی نادر و حتی محال است. ایده به تدریج پخته می‌شود و هزار اتفاق دست به دست هم می‌دهند تا شاید روزی به دستاورد تبدیل شود. اگر در مورد ایده‌مان پذیرای هیچگونه مخالفتی نباشیم، پروسه‌ی چکش‌کاری و اصلاح آن مختل می‌شود. متخصصی که ایده‌مان را به باد انتقاد می‌گیرد شاید نقاط قوتش را نفهمیده یا کم‌خرد باشد، اما مخالفتش فرصتی برای دیدن زوایای پنهان و ایرادات احتمالی است. پس چه بهتر که جای جنگیدن با مشاوران و اصرار برای متقاعد کردن آن‌ها، هوشمندانه از نظرات مخالفت‌شان استفاده کنیم و به فکر منافع‌مان باشیم.

۲- به عنوان صاحب ایده نباید فراموش کنیم که بخش زیادی از نظرات غیرتخصصی دوستان و آشنایان برآمده از تصورات‌ نادرست و برداشت‌های سلیقه‌ای هستند. اکثراً علاقمندند که مهم، موثر و مطلع به نظر برسند و گاه این علاقه‌ باعث می‌شود که راجع به تجربیات و شنیده‌هایشان اغراق کنند و تصورات شخصی‌ خود را به عنوان اطلاعات موثق ارائه دهند. از این رو اگر دوستی می‌‌گوید فلانی با همین ایده پول پارو کرده یا مدعی است که با این ایده از بانک وام می‌گیرد و میلیاردها سرمایه جمع می‌کند، بهتر است بیاناتش را جدی نگیریم و نظرات تخصصی را مبنا قرار دهیم.

۳- بعضی عرضه‌کنندگان کالا و خدمات، جلسات مشاوره و دوره‌های آموزشی برگزار می‌کنند تا افراد بیشتری را متقاعد کنند و فروش خود را افزایش دهند. مشاوری که از تبدیل مراجعان به مشتری پورسانت می‌گیرد، انگیزه‌ی زیادی برای ارائه‌ی اطلاعات کامل و دقیق ندارد و اگر صرفاً منافع مشتریان را لحاظ کند، به سادگی با افراد دیگر جایگزین می‌شود. بنابراین عجیب نیست که چنین مشاورانی از تمام ایده‌هایمان استقبال کنند. به طور کلی مشاوری قابل اعتماد است که سود و زیانش در گروی تصمیم‌های ما نباشد و به دیگران بابت نظراتش جواب پس ندهد. یکی از ویژگی‌های بارز چنین مشاورانی این است که ابایی از مخالفت کردن ندارند و نظر واقعی خود را ابراز می‌کنند.

۴- خطرناک‌تر از رفقا و آشنایانی که متخصص نبودن آن‌ها عیان است، کسانی هستند که خود را متخصص جا می‌زنند و به دیگران مشاوره و آموزش می‌دهند. این افراد معمولاً برای دیده شدن از تولید محتوا استفاده می‌کنند و قاعدتاً خیلی از نظرات و مطالب‌شان اشتباه است. از طرفی، وبسایت‌ها و کاربران زیادی هستند که حرف‌ها و نوشته‌های غلط را بازنشر می‌کنند. در نتیجه گاه چیزی را جستجو می‌کنیم و بارها با یک مطلب اشتباه روبه‌رو می‌شویم. طبیعتاً در چنین شرایطی، ممکن است تصور کنیم مطالب تکرار شده صحیح و نظرات متخصصان اشتباه هستند، یا شاید در تعارض میان نظرات مشاور و بیانات مدرسان و مشاوران غیرحرفه‌ای دچار تردید شویم. برای عبور از این چالش بهتر است همواره نظراتی را اولویت قرار دهیم که توسط منابع و اشخاص معتبر ارائه می‌شوند.

۵- از آن جا که اکثر صاحبان ایده در ابتدای کار ایده‌شان را موثر می‌دانند و در آخر به نتیجه‌ی دلخواه نمی‌رسند، بهتر است محتاط باشیم و ایده‌مان را ضعیف فرض کنیم، مگر این که ادله‌ محکمی در اثبات کارایی‌ آن وجود داشته باشد. این در حالی است که اکثراً برای ارزیابی ایده‌ی خود به دنبال دلیلی برای رد آن هستند و وقتی چیزی نمی‌یابند، ایده را کارآمد فرض می‌کنند. عموماً شناسایی جزئیات و زوایای پنهان ایده‌‌ها زمان‌بر است و رویکرد سهل‌گیرانه‌ی رایج باعث می‌شود که خیلی از ایده‌های بی‌‌اساس مناسب تشخیص داده شوند. از این رو در عموم موارد، مخالفت سخت‌گیرانه‌‌ی متخصصان و مشاوران نسبت به ایده‌های نامتعارف، منافع مراجعان را بیش از تایید زودهنگام تامین می‌کند و آن‌ها را از ریسک غیرمعقول مصون نگه می‌دارد.

۶- ایده‌های اجمالی را نمی‌توان به دقت ارزیابی کرد، پس شاید در ابتدا مناسب به نظر برسند و بعد از تعیین جزییات قابل دفاع نباشند. مثلاً ادامه تحصیل عموما ایده‌ی خوبی است، اما اگر صاحب ایده بخواهد برای اجرای آن کارش را رها کند و طلاق بگیرد، قابل دفاع نیست‌. از این رو گاه ایده‌‌ای خام توسط یک متخصصی تایید و بعد از پخته‌تر شدن توسط متخصصی دیگر رد می‌شود. در این موارد نظر متخصصان لزوماً در تعارض نیستند که یکی را قبول و دیگری را رد کنیم، بلکه جزئیات روشن‌تر شده و نفر دوم توانسته نظر دقیق‌تری ارائه کند.

۷- ایده‌ها باید متناسب با انتظاراتی که از آن‌ها داریم ارزیابی شوند، لذا گاهی اصل ایده خوب است اما به دلیل هم‌خوان نبودن با توقعات‌‌مان رد می‌شود. مثلاً اگر بخواهیم با پانصد میلیون تومان یک کارگاه تولید خودکار راه‌اندازی کنیم و ماهی صد میلیون تومان سود کنیم، ایده‌مان غیرمنطقی است؛ اما اگر انتظار سود معقول‌تری داشته باشیم جای تأمل خواهد داشت. معمولاً وقتی تجربه و دانش کافی نداریم، ایده‌‌هایمان را دست بالا می‌گیریم و انتظارات غیرمتناسب داریم. لذا اگر مشاوری اصل ایده را تایید کرده و به ظرفیت‌های آن ایراد گرفته، منطقی است که جای نادیده گرفتن نظراتش در صدد اصلاح توقعات‌مان و تصمیم‌گیری بر اساس حقایق باشیم.

چند سالی است که بیشتر ساعات عمرم با روایت از تولید می‌گذرد و زمان کم‌تری برای حرف‌های دیگر می‌ماند. نبض تولید را بهانه کرده‌ام برای نوشتن از حرف‌هایی که معمولاً ناگفته می‌مانند. ارادتمندتان، میلاد اسمعیلی.

شمارهعنوان
نوشته‌ی هفتاد و دومهنر زنبور شدن
نوشته‌ی هفتاد و یکممشغله‌های بیهوده و حل مساله
نوشته‌ی هفتادمفرض‌های من افکارم را می‌سازند
نوشته‌ی شصت‌ونهمامروز می‌گذرد، اما هدف اصلی پابرجاست
نوشته‌ی شصت‌وهشتممی‌توانیم پازل را خودمان تکمیل کنیم
نوشته‌ی شصت‌وهفتمچرا مطالب حقوقی را سخت می‌نویسند؟
نوشته‌ی شصت‌وششمببخشید! ایده شما جواب نمی‌دهد
نوشته‌ی شصت‌وپنجممقاومت می‌کنیم، صبر ایوب داریم
نوشته‌ی شصت‌وچهارمبوی کتاب یا کیفیت دیجیتال؟
نوشته‌ی شصت‌وسومدر مشاوره تولید چه خدماتی ارائه می‌شود؟
نوشته‌ی شصت‌ودومچرا از اشتباهات خود درس نمی‌گیریم؟
نوشته‌ی شصت‌ویکمگاهی پیشگیری از مسأله مهم‌تر از حل مساله است
نوشته‌ی شصتمچند ساعت کار مناسب است؟
نوشته‌ی پنجاه‌ونهمتبریک عید و برنامه‌های سال 1402
نوشته‌ی پنجاه‌وهشتمدستاوردهای کوچک، ساختمان موفقیت را می‌سازند
نوشته‌ی پنجاه‌وهفتممطالعات توجیه‌پذیری، فرمالیته یا ضروری؟
نوشته‌ی پنجاه‌وششمنگران و کارآفرین، هیچ کاره و همه کاره
نوشته‌ی پنجاه‌وپنجمملاحظاتی برای تعریف مساله و بنا نهادن خِشت اول
نوشته‌ی پنجاه‌وچهارمآیا خودروسازان داخلی می‌توانند با خارجی‌ها رقابت کنند؟
نوشته‌ی پنجاه‌وسومویکی‌تولید رایگان شد تا به فکر اختراع چرخ نباشند
نوشته‌ی پنجاه‌ودومآیا همه چیز به هم ربط دارد؟
نوشته‌ی پنجاه‌ویکمکارمان هر چه باشد، از آن خرده می‌گیرند
نوشته‌ی پنجاهمآیا بدون دیگران هم می‌توانیم؟
نوشته‌ی چهل‌ونهمرشدمان قشنگ اما دردناک است
نوشته‌ی چهل‌وهشتمحل مسائل پیچیده با ساده‌ترین راهکارها
نوشته‌ی چهل‌وهفتمباید صبور بمانیم تا بهار برسد
نوشته‌ی چهل‌وششمجایگاه اجتماعی و اصل برابری
نوشته‌ی چهل‌وپنجمامروز نبض تولید یک ساله شد
نوشته‌ی چهل‌وچهارمشهرزادی می‌خواهیم برای هزار و یک شب تولید
نوشته‌ی چهل‌وسومنیازها و انگیزه‌های کارآفرینی بر اساس مدل مازلو
نوشته‌ی چهل‌ودومآمده بودند شکارچی باشند
نوشته‌ی چهل‌ویکمخودت را دوست داشته باش
نوشته‌ی چهلمدوست دارند شبیه آن کسب و کار موفق باشند
نوشته‌ی سی‌ و نهمبهترین زمان کارآفرینی، چند سالگی است؟
نوشته‌ی سی‌ و هشتمبا علاقه شروع کن، منطق باشد برای بعد
نوشته‌ی سی‌ و هفتماز کافه‌هایشان یاد بگیریم
نوشته‌ی سی‌ و ششمبا چند قطره باران سیل نمی‌آید؟
نوشته‌ی سی‌ و چهارماز نو شروع می‌شود، مگر از نو شروع کنی
نوشته‌ی سی‌ و سومقهرمان کدام داستان ماندگار اهل سازش بوده است؟
نوشته‌ی سی‌ و دومهمه چیز با هم نمی‌شود
نوشته‌ی سی‌ و یکمتندی می‌کنم، آرام می‌گیری
نوشته‌ی سی‌اممدت‌ها استراحت نکرده بود
نوشته‌ی بیست و نهمققنوس در راه است
نوشته‌ی بیست و هشتمآشغال‌ها را دور بریزید و دور بزنید
نوشته‌ی بیست و هفتمساختن، زمین خالی می‌خواهد
نوشته‌ی بیست و ششمپنج ایده برای ارائه خدمات مهندسی در اینترنت
نوشته‌ی بیست و پنجمیادگار امروز برای کافه‌نشینی آینده
نوشته‌ی بیست و چهارممشاوره‌ی مصلحتی
نوشته‌ی بیست و سومقهرمانان غیرخاکی
نوشته‌ی بیست و دومموفقیت با آموزش موفقیت
نوشته‌ی بیست و یکممهندسان واقعی را بشناسیم
نوشته‌ی بیستماسیر جزئیات نشویم تا به اصل برسیم
نوشته‌ی هجدهمایستاده تشویق کنید
نوشته‌ی هفدهمنکاتی در مورد تولید (3)
نوشته‌ی شانزدهمنکاتی در مورد تولید (2)
نوشته‌ی پانزدهمنکاتی در مورد تولید (1)
نوشته‌ی چهاردهمکمی آن‌طرف‌تر از دغدغه‌هایمان
نوشته‌ی سیزدهمنبوغ دیوانگان
نوشته‌ی دوازدهماز غروب نترس تا طلوع کنی
نوشته‌ی یازدهمچرا نمی‌گذارند پرواز کنم؟
نوشته‌ی دهمخوب باشید، ممنونم.
نوشته‌ی نهمپس با آسانی دشواری است
نوشته‌ی هشتمهمین لحظات را زندگی کنیم
نوشته‌ی هفتممسیر دیگران ما را به مقصد نمی‌رساند
نوشته‌ی ششمارزشمندیم و تمام
نوشته‌ی پنجمگاهی پایین آمدن سخت‌تر است
نوشته‌ی چهارمکدام عاشقی انقدر چشم‌پوشی می‌کند؟
نوشته‌ی سومرام نمی‌شود که نمی‌شود
نوشته‌ی دومپیاده‌ای؟ من هم مثل تو
نوشته‌ی اولبهانه نگیر، تولید کن

 بازگشت به صفحه نخست