شما در حال خواندن هفدهمین نوشته (نکات تجربی در مورد تولید (۱۵ تا ۲۱)) از مجموعه‌ی نبض تولید هستید.

طی هفته‌های اخیر تلاش کردم که با طرح چند نکته‌ی ضروری به اصلاح بعضی از باورهای اشتباه در حوزه‌ی تولید کمک کنم؛ باورهایی که معمولاً در میان افراد کم‌تجربه رواج دارند و زمینه‌ساز اشتباهاتی می‌شوند که شاید جبران‌شان دشوار باشد.


در این نوشته هم مطابق رویه‌ی قبلی به هفت نکته‌ی مهم اشاره می‌کنم که اکثرشان بر اساس سوالات پرتکرار مخاطبان انتخاب شده‌اند و همان‌طور که انتظار می‌رود حول موضوعاتی هستند که باید در مراحل اولیه‌ی راه‌اندازی یک واحد تولیدی به کار گرفته شوند؛ ضمنا این آخرین نوشته‌ای است که در خصوص سلسله نکات تجربی در مجموعه‌ی نبض تولید می‌نویسم و انشالله از هفته‌‌ی آتی به همان حرف‌های خودمانی‌تر همیشگی می‌پردازم.


نکته‌ی پانزدهم

گاهی متخصصان طرحی دارند و گمان می‌کنند که تنها راه انتفاع از آن ورود به عرصه‌ی تولید است اما چون سرمایه‌ی کافی ندارند یا اصول تولید را نمی‌دانند به نتیجه‌ی مطلوب نمی‌رسند، لذا بیان این نکته ضروری است که در اغلب موارد راهکارهای دیگری هم به جز تولید وجود دارد. به عنوان مثال شاید جمعی از پژوهشگران فرمول جدیدی برای نوع خاصی از صابون اختراع کنند اما ریسک تولید آن صابون با در نظر گرفتن عواملی نظیر رقابت شدید و محصولات مشابه و نیاز به سرمایه‌گذاری کلان، منطقی نباشد یا شاید مشغولیت‌های تولید باعث شود که از تمرکز کافی برای فعالیت اصلی خود که امور تحقیقاتی است محروم بمانند اما روش‌های دیگری هم برای کسب درآمد از دستاوردهایشان وجود دارد:


طراحی و ساخت یک یا چند خط تولید صابون استاندارد و کسب درآمد از فروش و پشتیبانی ماشین‌آلات

پیاده‌سازی خط تولید صابون در ظرفیت‌های مختلف و به صورت سفارشی برای کارخانجات

فروش و واگذاری دانش فنی تولید صابون (مثل فرمول آن) به نحوی که بهره‌برداری از حقوق معنوی آن در انحصار مخترعین بماند و بتوانند آن را در اختیار اشخاص دیگری هم قرار دهند.

انتقال کامل حقوق مادی و معنوی دانش تولید صابون به نحوی که پس از آن تمام تمرکز خود را روی پروژه‌های بعدی قرار دهند.

نکته‌ی شانزدهم

در حال حاضر بیشتر واحدهای تولیدی بزرگ کشورمان بر اساس تفکرات سنتی و قدیمی مدیریت می‌شوند و این مساله با این‌که در مقیاس کلان به نفع اقتصاد کشور نیست اما شرایط مساعدی برای حضور پررنگ‌تر نسل جدید تولیدکنندگان فراهم می‌کند تا اگر قدرت مالی رقابت با بزرگان را ندارند، حداقل با برخورداری از نگاه خلاقانه و ابزارهای نوین، حرفی برای گفتن داشته باشند.

در اثبات اعتقادمان به این رویکرد همین بس که در تدوین سرفصل‌های ویکی‌تولید، پیش از طرح مباحث تخصصی تولید از ایده‌پردازی و مدل کسب‌وکار و تحلیل SWOT و PESTEL و ابزارهایی مثل بوم مدل ارزش سخن گفتیم و این در حالی است که بسیاری از تولیدکنندگان نسل قدیم از چنین تکنیک‌ها و ابزارهایی استفاده نمی‌کنند (مگر در حد فرمالیته) یا مثال بارزتر استفاده از پتانسیل‌های تبلیغاتی مثل شبکه‌های اجتماعی و سایر پلتفورم‌های آنلاین است که بسیاری از کارخانجات قدیمی و ریشه‌دار به آن بی‌توجهی می‌کنند اما سیر تحولات صنعت نشان می‌دهد که امتناع از تغییر و به‌روزرسانی نهایتا باعث شکست است.

نکته‌ی هفدهم

مقالات زیادی در مورد اصلی‌ترین و مهم‌ترین پارامترهای شکست کسب‌وکارها نوشته شده است اما معمولاً در آن‌ها صحبتی از عنصر صبر و استقامت نمی‌شود و شایسته است که محققان تاثیر این پارامتر هم به‌صورت جداگانه لحاظ کنند چون تجربه نشان می‌دهد که بسیاری از کسب‌وکارها به علت انصراف زودهنگام شکست می‌خورند و احتمالا اگر متولیان‌شان به اندازه‌ی کافی صبور بودند به نتایج مطلوبی می‌رسیدند.

نکته‌ی هجدهم

در امتداد مشاغل تولیدی بارها ایده‌های جدیدی به ذهن می‌رسد که اگر در دامنه‌ی اهداف و خواسته‌های صاحبان کسب‌وکار باشند مثبت است اما بسیاری از آن‌ها با اهداف اصلی هم‌خوانی ندارند یا موضوعات فرعی بسیار متعددی وجود دارد که موجب خلق ارزش نمی‌شوند اما بخش زیادی از انرژی گروه را به خود مشغول می‌کنند و شکی نیست که افراط در پرداختن به چنین مواردی باعث قربانی شدن اهداف اصلی می‌شود.


برای روشن‌تر شدن آن‌ چه نوشتم از این مثال استفاده می‌کنم که ممکن است شخصی در صدد تولید پیچ باشد و حین آن به این نتیجه برسد که ریخته‌گری آهن هم جذاب است یا اصلاً چرا به‌جای تولید پیچ برای واسطه‌گری اقدام نکند؟ این پراکندگی‌ها در مراحل ابتدایی کاملاً طبیعی و پذیرفته است اما وقتی که مسیر اصلی مشخص شد، عادت به پراکندگی باعث می‌شود که هیچ یک از مسیرها را به نتیجه نرساند و دائماً در مواجهه با مشکلات به فکر مسیر دیگری باشد. یا در مورد مسائل فرعی بسیار می‌بینم که بعضی تولیدکنندگان با وجود مشکلات عدیده در طرح محصول و برنامه‌ریزی تولید و فرایندها و پخش محصول و امثالهم بخش زیادی از تمرکز خود را به موضوعاتی مثل حضور در نمایشگاه‌ها و اخذ استانداردهای تشویقی بین‌المللی اختصاص می‌دهند که با وجود اهمیت‌شان در اولویت نیستند.

نکته‌ی نوزدهم

رقابت مستقیم با کارخانجات بزرگ عملاً برای کارخانجات و کارگاه‌های کوچک ممکن نیست مگر با این فرض نادر که مزیت رقابتی قدرتمندی در اختیارشان باشد؛ لذا معمولا به واحدهای کوچک و متوسط توصیه می‌شود که از رقابت مستقیم پرهیز کنند و به جای آن روی بازارهایی تمرکز داشته باشند که مورد توجه کارخانجات بزرگ نیست و طبیعتاً این رویکرد نیازمند ملاحظاتی در طراحی ارزش‌ها و روش‌های درآمدزایی و ارتباط با مشتریان و کانال‌ها است که شرح‌شان را به تفصیل در دوره‌ی مدل کسب‌وکار بررسی کردیم.

نکته‌ی بیستم

بعضی توصیه‌های قدیمی هست که بارها تکرار شده‌اند و ناخودآگاه نسبت به آن‌ها موضع می‌گیریم اما اهمیت عنصر تجربه به حدی است که ناگزیر باید در این فهرست هم تأکید کنم که ترجیحاً در همان اموری سرمایه گذاری کنید که در موردشان تجربه‌ دارید و اگر در هیچ حوزه‌ای تجربه ندارید احتمالاً بهتر است که مدتی را برای دیگران کار کنید تا تجربیات با سرعت و هزینه‌ی کمتری در اختیارتان قرار بگیرد؛ در اثبات ضرورت تجربه نکات زیادی مطرح است اما به موارد زیر بسنده می‌کنم:


نبود تجربه باعث می‌شود که بسیاری از موانع و خطرات و فرصت‌ها از نظر پنهان بماند و در مواجهه با آن‌ها تصمیم‌های نادرستی اتخاذ شود یا مواجهه‌ی ناگهانی با آن‌ها موجبات دلسردی یا ناامیدی گروه را فراهم کند.

رویه‌های عرفی زیادی در صنایع مختلف وجود دارد که دسترسی به آن‌ها از طریق منابع نظری، مثل کتب و مقالات امکان‌پذیر نیست و حتما به تجربه نیاز دارد؛ مثلا شرایط کار در معدن یا نحوه‌ی تامین بعضی ماشین‌آلات از مبادی خارجی تا حد زیادی تحت تاثیر رویه‌های عرفی هستند.

اجرای هر ایده‌ای بر پایه‌ی بعضی مفروضات است که صحت یا عدم صحت آن‌ها حین کار (و با کسب تجربه) مشخص می‌شود و شاید پس از گذر زمان و صرف هزینه این نتیجه حاصل شود که اصولا پیاده‌سازی ایده امکان‌پذیر نیست یا صرفه‌ی اقتصادی ندارد اما عنصر تجربه کمک می‌کند تا فرضیات دقیق‌تری داشته باشیم و سنجیده عمل کنیم.

نکته‌ی بیست و یکم

از کودکی یاد گرفتیم که هر اتفاقی ضروریاتی دارد، مثلا گیاه بدون نور و آب و خاک رشد نمی‌کند یا برای قبولی در امتحانات باید درس بخوانیم و به تدریج ذهن‌مان نهادینه شده است که برای هر معلولی به دنبال علت باشیم، غافل از این‌که بسیاری از علت‌ها واقعی نیستند و تنها از تصورات ما نشات می‌گیرند. اکنون این سوال را طرح می‌کنم که آیا موفقیت در عرصه‌ی کسب‌وکار (معلول) به شرایط خاصی نیاز دارد؟ پاسخ روشن است: قطعا بله! اما این شرایط الزاما داشتن پول و ارتباطات قوی و تحصیلات عالی نیست و چه بسا که بسیاری از کارآفرینان کشورمان بدون برخورداری از این شرایط تسهیل‌کننده به موفقیت‌های بزرگی نائل شده‌اند و می‌توان نتیجه گرفت که احتمالاً پارامترهای مؤثرتری هم در پدیده‌ی موفقیت ایفای نقش می‌کنند.


به عنوان آخرین نکته می‌خواهم تأکید کنم که بهانه برای توقف زیاد است اما چه بخواهیم، چه نخواهیم، همیشه راهی برای بهبود شرایط و عبور از موانع وجود دارد که بزرگ‌ترین عامل کشف آن، عشق به هدف است.

چند سالی است که بیشتر ساعات عمرم با روایت از تولید می‌گذرد و زمان کم‌تری برای حرف‌های دیگر می‌ماند. نبض تولید را بهانه کرده‌ام برای نوشتن از حرف‌هایی که معمولاً ناگفته می‌مانند. ارادتمندتان، میلاد اسمعیلی.

شمارهعنوان
نوشته‌ی هفتاد و یکممشغله‌های بیهوده و حل مساله
نوشته‌ی هفتادمفرض‌های من افکارم را می‌سازند
نوشته‌ی شصت‌ونهمامروز می‌گذرد، اما هدف اصلی پابرجاست
نوشته‌ی شصت‌وهشتممی‌توانیم پازل را خودمان تکمیل کنیم
نوشته‌ی شصت‌وهفتمچرا مطالب حقوقی را سخت می‌نویسند؟
نوشته‌ی شصت‌وششمببخشید! ایده شما جواب نمی‌دهد
نوشته‌ی شصت‌وپنجممقاومت می‌کنیم، صبر ایوب داریم
نوشته‌ی شصت‌وچهارمبوی کتاب یا کیفیت دیجیتال؟
نوشته‌ی شصت‌وسومدر مشاوره تولید چه خدماتی ارائه می‌شود؟
نوشته‌ی شصت‌ودومچرا از اشتباهات خود درس نمی‌گیریم؟
نوشته‌ی شصت‌ویکمگاهی پیشگیری از مسأله مهم‌تر از حل مساله است
نوشته‌ی شصتمچند ساعت کار مناسب است؟
نوشته‌ی پنجاه‌ونهمتبریک عید و برنامه‌های سال 1402
نوشته‌ی پنجاه‌وهشتمدستاوردهای کوچک، ساختمان موفقیت را می‌سازند
نوشته‌ی پنجاه‌وهفتممطالعات توجیه‌پذیری، فرمالیته یا ضروری؟
نوشته‌ی پنجاه‌وششمنگران و کارآفرین، هیچ کاره و همه کاره
نوشته‌ی پنجاه‌وپنجمملاحظاتی برای تعریف مساله و بنا نهادن خِشت اول
نوشته‌ی پنجاه‌وچهارمآیا خودروسازان داخلی می‌توانند با خارجی‌ها رقابت کنند؟
نوشته‌ی پنجاه‌وسومویکی‌تولید رایگان شد تا به فکر اختراع چرخ نباشند
نوشته‌ی پنجاه‌ودومآیا همه چیز به هم ربط دارد؟
نوشته‌ی پنجاه‌ویکمکارمان هر چه باشد، از آن خرده می‌گیرند
نوشته‌ی پنجاهمآیا بدون دیگران هم می‌توانیم؟
نوشته‌ی چهل‌ونهمرشدمان قشنگ اما دردناک است
نوشته‌ی چهل‌وهشتمحل مسائل پیچیده با ساده‌ترین راهکارها
نوشته‌ی چهل‌وهفتمباید صبور بمانیم تا بهار برسد
نوشته‌ی چهل‌وششمجایگاه اجتماعی و اصل برابری
نوشته‌ی چهل‌وپنجمامروز نبض تولید یک ساله شد
نوشته‌ی چهل‌وچهارمشهرزادی می‌خواهیم برای هزار و یک شب تولید
نوشته‌ی چهل‌وسومنیازها و انگیزه‌های کارآفرینی بر اساس مدل مازلو
نوشته‌ی چهل‌ودومآمده بودند شکارچی باشند
نوشته‌ی چهل‌ویکمخودت را دوست داشته باش
نوشته‌ی چهلمدوست دارند شبیه آن کسب و کار موفق باشند
نوشته‌ی سی‌ و نهمبهترین زمان کارآفرینی، چند سالگی است؟
نوشته‌ی سی‌ و هشتمبا علاقه شروع کن، منطق باشد برای بعد
نوشته‌ی سی‌ و هفتماز کافه‌هایشان یاد بگیریم
نوشته‌ی سی‌ و ششمبا چند قطره باران سیل نمی‌آید؟
نوشته‌ی سی‌ و چهارماز نو شروع می‌شود، مگر از نو شروع کنی
نوشته‌ی سی‌ و سومقهرمان کدام داستان ماندگار اهل سازش بوده است؟
نوشته‌ی سی‌ و دومهمه چیز با هم نمی‌شود
نوشته‌ی سی‌ و یکمتندی می‌کنم، آرام می‌گیری
نوشته‌ی سی‌اممدت‌ها استراحت نکرده بود
نوشته‌ی بیست و نهمققنوس در راه است
نوشته‌ی بیست و هشتمآشغال‌ها را دور بریزید و دور بزنید
نوشته‌ی بیست و هفتمساختن، زمین خالی می‌خواهد
نوشته‌ی بیست و ششمپنج ایده برای ارائه خدمات مهندسی در اینترنت
نوشته‌ی بیست و پنجمیادگار امروز برای کافه‌نشینی آینده
نوشته‌ی بیست و چهارممشاوره‌ی مصلحتی
نوشته‌ی بیست و سومقهرمانان غیرخاکی
نوشته‌ی بیست و دومموفقیت با آموزش موفقیت
نوشته‌ی بیست و یکممهندسان واقعی را بشناسیم
نوشته‌ی بیستماسیر جزئیات نشویم تا به اصل برسیم
نوشته‌ی هجدهمایستاده تشویق کنید
نوشته‌ی هفدهمنکاتی در مورد تولید (3)
نوشته‌ی شانزدهمنکاتی در مورد تولید (2)
نوشته‌ی پانزدهمنکاتی در مورد تولید (1)
نوشته‌ی چهاردهمکمی آن‌طرف‌تر از دغدغه‌هایمان
نوشته‌ی سیزدهمنبوغ دیوانگان
نوشته‌ی دوازدهماز غروب نترس تا طلوع کنی
نوشته‌ی یازدهمچرا نمی‌گذارند پرواز کنم؟
نوشته‌ی دهمخوب باشید، ممنونم.
نوشته‌ی نهمپس با آسانی دشواری است
نوشته‌ی هشتمهمین لحظات را زندگی کنیم
نوشته‌ی هفتممسیر دیگران ما را به مقصد نمی‌رساند
نوشته‌ی ششمارزشمندیم و تمام
نوشته‌ی پنجمگاهی پایین آمدن سخت‌تر است
نوشته‌ی چهارمکدام عاشقی انقدر چشم‌پوشی می‌کند؟
نوشته‌ی سومرام نمی‌شود که نمی‌شود
نوشته‌ی دومپیاده‌ای؟ من هم مثل تو
نوشته‌ی اولبهانه نگیر، تولید کن

 بازگشت به صفحه نخست