شما در حال خواندن چهل و یکمین نوشته (خودت را دوست داشته باش) از مجموعه‌ی نبض تولید هستید.

خودت را دوست داشته باش تا من هم برایت دوست داشتنی باشم

من علاوه بر آب و غذا به دوست داشتن و دوست داشتنی بودن نیاز دارم. وقتی خودم را دوست ندارم، محتاج دیگران می‌شوم تا دوستم داشته باشند‌‌. چرا خودم را دوست ندارم؟ چون آدم وقتی کسی را زیاد بشناسد، ضعف‌هایش را هم می‌شناسد و اگر آن‌ها را نپذیرد از علاقه‌اش کم می‌شود.

وقتی خودم را دوست ندارم و دیگران هم من را دوست ندارند، همه کار می‌کنم تا دوستم داشته باشند. الکی موافقت می‌کنم. می‌دانم کارشان اشتباه هست، مهر تایید می‌زنم. قیافه‌ام را دوست ندارند؟ بینی عمل می‌کنم‌ و لباس مارک می‌پوشم. اگر باز هم دوستم نداشته باشند، چه می‌کنم؟ همه را متهم می‌کنم به بی‌لیاقتی و نفهمی. ادای آن‌هایی را در می‌آورم که هیچ کسی را آدم حساب نمی‌کنند و تافته‌ی جدا بافته‌اند.

آن‌ها چرا من را دوست ندارند؟ چون رفتارهایم باعث می‌شود که ارزش‌هایم را نادیده بگیرند. خبر نمی‌گیرند، خبر می‌گیرم. خیانت می‌کنند، می‌بخشم. توهین می‌کنند، سکوت می‌کنم. چرا دوستم داشته باشند؟

وقتی خودم را دوست دارم اما دیگران من را دوست ندارند، اصلا مهم نیست. چه فایده دارد که آن‌ها دوستم داشته باشند و خودم از خودم بیزار باشم؟ همینم که هستم. کت و شلوار نمی‌پوشم. مهمانی نمی‌روم. جواب تلفن نمی‌دهم. حرفم را می‌زنم. حقم را می‌گیرم. بی‌خودی تایید نمی‌کنم. آزادم و آن طور که می‌خواهم زندگی می‌کنم. دوستم ندارند؟ می‌روند. دوستم دارند؟ اگر دو طرفه باشد، رفاقت می‌کنیم. الگوریتم بهینه‌سازی فوق‌العاده‌ای است. آدم‌های هم شکل را جمع می‌کند و ناکوک‌ها را جدا.

اگر تو را دوست داشته باشم و خودت را دوست نداشته باشی، دور می‌شویم. خودخواهی، می‌خواهی نیازت به دوست داشتنی بودنت را ارضا کنی، من را بهانه می‌کنی. دوستت دارم اما چون دوستت دارم، دوستم داری. خودت را دوست داشته باش تا من هم برایت دوست داشتنی باشم و تو هم دوست داشتنی بمانی.

چند سالی است که بیشتر ساعات عمرم با روایت از تولید می‌گذرد و زمان کم‌تری برای حرف‌های دیگر می‌ماند. نبض تولید را بهانه کرده‌ام برای نوشتن از حرف‌هایی که معمولاً ناگفته می‌مانند. ارادتمندتان، میلاد اسمعیلی.

شمارهعنوان
نوشته‌ی هفتاد و یکممشغله‌های بیهوده و حل مساله
نوشته‌ی هفتادمفرض‌های من افکارم را می‌سازند
نوشته‌ی شصت‌ونهمامروز می‌گذرد، اما هدف اصلی پابرجاست
نوشته‌ی شصت‌وهشتممی‌توانیم پازل را خودمان تکمیل کنیم
نوشته‌ی شصت‌وهفتمچرا مطالب حقوقی را سخت می‌نویسند؟
نوشته‌ی شصت‌وششمببخشید! ایده شما جواب نمی‌دهد
نوشته‌ی شصت‌وپنجممقاومت می‌کنیم، صبر ایوب داریم
نوشته‌ی شصت‌وچهارمبوی کتاب یا کیفیت دیجیتال؟
نوشته‌ی شصت‌وسومدر مشاوره تولید چه خدماتی ارائه می‌شود؟
نوشته‌ی شصت‌ودومچرا از اشتباهات خود درس نمی‌گیریم؟
نوشته‌ی شصت‌ویکمگاهی پیشگیری از مسأله مهم‌تر از حل مساله است
نوشته‌ی شصتمچند ساعت کار مناسب است؟
نوشته‌ی پنجاه‌ونهمتبریک عید و برنامه‌های سال 1402
نوشته‌ی پنجاه‌وهشتمدستاوردهای کوچک، ساختمان موفقیت را می‌سازند
نوشته‌ی پنجاه‌وهفتممطالعات توجیه‌پذیری، فرمالیته یا ضروری؟
نوشته‌ی پنجاه‌وششمنگران و کارآفرین، هیچ کاره و همه کاره
نوشته‌ی پنجاه‌وپنجمملاحظاتی برای تعریف مساله و بنا نهادن خِشت اول
نوشته‌ی پنجاه‌وچهارمآیا خودروسازان داخلی می‌توانند با خارجی‌ها رقابت کنند؟
نوشته‌ی پنجاه‌وسومویکی‌تولید رایگان شد تا به فکر اختراع چرخ نباشند
نوشته‌ی پنجاه‌ودومآیا همه چیز به هم ربط دارد؟
نوشته‌ی پنجاه‌ویکمکارمان هر چه باشد، از آن خرده می‌گیرند
نوشته‌ی پنجاهمآیا بدون دیگران هم می‌توانیم؟
نوشته‌ی چهل‌ونهمرشدمان قشنگ اما دردناک است
نوشته‌ی چهل‌وهشتمحل مسائل پیچیده با ساده‌ترین راهکارها
نوشته‌ی چهل‌وهفتمباید صبور بمانیم تا بهار برسد
نوشته‌ی چهل‌وششمجایگاه اجتماعی و اصل برابری
نوشته‌ی چهل‌وپنجمامروز نبض تولید یک ساله شد
نوشته‌ی چهل‌وچهارمشهرزادی می‌خواهیم برای هزار و یک شب تولید
نوشته‌ی چهل‌وسومنیازها و انگیزه‌های کارآفرینی بر اساس مدل مازلو
نوشته‌ی چهل‌ودومآمده بودند شکارچی باشند
نوشته‌ی چهل‌ویکمخودت را دوست داشته باش
نوشته‌ی چهلمدوست دارند شبیه آن کسب و کار موفق باشند
نوشته‌ی سی‌ و نهمبهترین زمان کارآفرینی، چند سالگی است؟
نوشته‌ی سی‌ و هشتمبا علاقه شروع کن، منطق باشد برای بعد
نوشته‌ی سی‌ و هفتماز کافه‌هایشان یاد بگیریم
نوشته‌ی سی‌ و ششمبا چند قطره باران سیل نمی‌آید؟
نوشته‌ی سی‌ و چهارماز نو شروع می‌شود، مگر از نو شروع کنی
نوشته‌ی سی‌ و سومقهرمان کدام داستان ماندگار اهل سازش بوده است؟
نوشته‌ی سی‌ و دومهمه چیز با هم نمی‌شود
نوشته‌ی سی‌ و یکمتندی می‌کنم، آرام می‌گیری
نوشته‌ی سی‌اممدت‌ها استراحت نکرده بود
نوشته‌ی بیست و نهمققنوس در راه است
نوشته‌ی بیست و هشتمآشغال‌ها را دور بریزید و دور بزنید
نوشته‌ی بیست و هفتمساختن، زمین خالی می‌خواهد
نوشته‌ی بیست و ششمپنج ایده برای ارائه خدمات مهندسی در اینترنت
نوشته‌ی بیست و پنجمیادگار امروز برای کافه‌نشینی آینده
نوشته‌ی بیست و چهارممشاوره‌ی مصلحتی
نوشته‌ی بیست و سومقهرمانان غیرخاکی
نوشته‌ی بیست و دومموفقیت با آموزش موفقیت
نوشته‌ی بیست و یکممهندسان واقعی را بشناسیم
نوشته‌ی بیستماسیر جزئیات نشویم تا به اصل برسیم
نوشته‌ی هجدهمایستاده تشویق کنید
نوشته‌ی هفدهمنکاتی در مورد تولید (3)
نوشته‌ی شانزدهمنکاتی در مورد تولید (2)
نوشته‌ی پانزدهمنکاتی در مورد تولید (1)
نوشته‌ی چهاردهمکمی آن‌طرف‌تر از دغدغه‌هایمان
نوشته‌ی سیزدهمنبوغ دیوانگان
نوشته‌ی دوازدهماز غروب نترس تا طلوع کنی
نوشته‌ی یازدهمچرا نمی‌گذارند پرواز کنم؟
نوشته‌ی دهمخوب باشید، ممنونم.
نوشته‌ی نهمپس با آسانی دشواری است
نوشته‌ی هشتمهمین لحظات را زندگی کنیم
نوشته‌ی هفتممسیر دیگران ما را به مقصد نمی‌رساند
نوشته‌ی ششمارزشمندیم و تمام
نوشته‌ی پنجمگاهی پایین آمدن سخت‌تر است
نوشته‌ی چهارمکدام عاشقی انقدر چشم‌پوشی می‌کند؟
نوشته‌ی سومرام نمی‌شود که نمی‌شود
نوشته‌ی دومپیاده‌ای؟ من هم مثل تو
نوشته‌ی اولبهانه نگیر، تولید کن

 بازگشت به صفحه نخست