شما در حال خواندن اولین نوشته (بهانه نگیر، تولید کن)  از مجموعه‌ی نبض تولید هستید.

بهانه نگیر، تولید کن

طی سالیان گذشته این شانس را داشتم که در خدمت علاقمندان تولید باشم و متوجه شدم که بسیاری از افراد برای پیگیری نکردن آرزوهای‌شان بهانه‌جویی می‌کنند. خیلی‌ها گفتند که عاشقانه تولید را دوست داریم اما به رشته‌ تحصیلی‌مان مربوط نیست، یا پول نداریم، یا متأهلیم و فرصت نیست و از این جنس حرف‌هایی که باعث رشد نمی‌شوند و فایده‌ای ندارند.

نمی‌خواهم حرف انگیزشی بزنم که محدودیت‌ها باعث موفقیت می‌شوند چون آن را قبول ندارم، اما به‌عنوان کسی که به داستان‌های واقعی علاقه دارد با اطمینان می‌گویم که اگر موفقیتی در کار باشد حاصل جنگیدن است نه تسلیمِ شرایط شدن. البته خیال‌تان را آسوده کنم که موفقیت در تولید، پوست‌ کلفت و صبر زیاد می‌خواهد؛ این را از تولیدکنندگان موفق یاد گرفتم و شاید در حوزه‌های دیگر صادق نباشد.

احتمالاً برای همین است که اکثر تولیدکنندگان برجسته، شجاع و مقاوم و عمل‌گرا هستند چون قبلاً بارها شکست خورده‌اند و استخوان‌هایشان خرد شده است تا یاد بگیرند چگونه به خواسته‌هایشان برسند. اگر دقت کرده باشید، کارخانه‌دارانی که از هیچ به همه چیز می‌رسند، نوعی آرامش خاص دارند که قدیمی‌ها به ملوانان نسبت می‌دادند، چون آن‌قدر مشکلات بزرگ داشته‌اند که از اتفاقات کوچک آزرده نمی‌شوند.

ضمناً از آن‌جایی که شعله‌ی صداقتم تند شده است، باید اضافه کنم که تولیدکننده بودن ذاتی است. پس از تلاش برای این‌که از همه‌ی اطرافیانم تولیدکننده بسازم، فهمیدم که آدم‌ها به دو دسته‌ی تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان تقسیم می‌شوند که وجود هر دوی آن‌ها ضروری است چون لازمه‌ی وجود دیگری هستند.

آن‌هایی که مصرف‌کننده متولد می‌شوند، معمولاً از محصولات و بستری که دیگران می‌سازند برای کسب درآمد استفاده می‌کنند و اگر در مسیر تولید قرار بگیرند، دیر یا زود آن را کنار می‌گذارند چون حوصله‌ی دردسر و راه طولانی ندارند. از سوی دیگر آن‌هایی که تولیدکننده متولد می‌شوند، با کارهای غیرتولیدی به آرامش نمی‌رسند و دائماً در صدد ساختن هستند؛ در کودکی دستگاه‌های فرضی می‌سازند، بعداً خانه‌سازی می‌کنند، می‌نویسند، نقاشی می‌کنند و خلاصه به هر طریقی که بتوانند چیزی را تولید می‌کنند.

نمی‌دانم جزو کدام دسته هستید. ممکن است مصرف‌کننده باشید و جذابیت‌های کارخانه‌دار بودن شما را به مسیر تولید کشانده باشد، در این حالت به زودی خسته می‌شوید و جذابیت‌ها را فراموش می‌کنید. اما اگر تولیدکننده هستید و دائماً به ساختن فکر می‌کنید، بهانه‌ها را کنار بگذارید. همان‌طور که گفتم راه طولانی است و احتمالاً شکست‌های زیادی را تجربه می‌کنید و هیچ تضمینی برای موفقیت وجود ندارد اما این فطرت شماست، به آن‌ احترام بگذارید.

چند سالی است که بیشتر ساعات عمرم با روایت از تولید می‌گذرد و زمان کم‌تری برای حرف‌های دیگر می‌ماند. نبض تولید را بهانه کرده‌ام برای نوشتن از حرف‌هایی که معمولاً ناگفته می‌مانند. ارادتمندتان، میلاد اسمعیلی.

شمارهعنوان
نوشته‌ی هفتاد و یکممشغله‌های بیهوده و حل مساله
نوشته‌ی هفتادمفرض‌های من افکارم را می‌سازند
نوشته‌ی شصت‌ونهمامروز می‌گذرد، اما هدف اصلی پابرجاست
نوشته‌ی شصت‌وهشتممی‌توانیم پازل را خودمان تکمیل کنیم
نوشته‌ی شصت‌وهفتمچرا مطالب حقوقی را سخت می‌نویسند؟
نوشته‌ی شصت‌وششمببخشید! ایده شما جواب نمی‌دهد
نوشته‌ی شصت‌وپنجممقاومت می‌کنیم، صبر ایوب داریم
نوشته‌ی شصت‌وچهارمبوی کتاب یا کیفیت دیجیتال؟
نوشته‌ی شصت‌وسومدر مشاوره تولید چه خدماتی ارائه می‌شود؟
نوشته‌ی شصت‌ودومچرا از اشتباهات خود درس نمی‌گیریم؟
نوشته‌ی شصت‌ویکمگاهی پیشگیری از مسأله مهم‌تر از حل مساله است
نوشته‌ی شصتمچند ساعت کار مناسب است؟
نوشته‌ی پنجاه‌ونهمتبریک عید و برنامه‌های سال 1402
نوشته‌ی پنجاه‌وهشتمدستاوردهای کوچک، ساختمان موفقیت را می‌سازند
نوشته‌ی پنجاه‌وهفتممطالعات توجیه‌پذیری، فرمالیته یا ضروری؟
نوشته‌ی پنجاه‌وششمنگران و کارآفرین، هیچ کاره و همه کاره
نوشته‌ی پنجاه‌وپنجمملاحظاتی برای تعریف مساله و بنا نهادن خِشت اول
نوشته‌ی پنجاه‌وچهارمآیا خودروسازان داخلی می‌توانند با خارجی‌ها رقابت کنند؟
نوشته‌ی پنجاه‌وسومویکی‌تولید رایگان شد تا به فکر اختراع چرخ نباشند
نوشته‌ی پنجاه‌ودومآیا همه چیز به هم ربط دارد؟
نوشته‌ی پنجاه‌ویکمکارمان هر چه باشد، از آن خرده می‌گیرند
نوشته‌ی پنجاهمآیا بدون دیگران هم می‌توانیم؟
نوشته‌ی چهل‌ونهمرشدمان قشنگ اما دردناک است
نوشته‌ی چهل‌وهشتمحل مسائل پیچیده با ساده‌ترین راهکارها
نوشته‌ی چهل‌وهفتمباید صبور بمانیم تا بهار برسد
نوشته‌ی چهل‌وششمجایگاه اجتماعی و اصل برابری
نوشته‌ی چهل‌وپنجمامروز نبض تولید یک ساله شد
نوشته‌ی چهل‌وچهارمشهرزادی می‌خواهیم برای هزار و یک شب تولید
نوشته‌ی چهل‌وسومنیازها و انگیزه‌های کارآفرینی بر اساس مدل مازلو
نوشته‌ی چهل‌ودومآمده بودند شکارچی باشند
نوشته‌ی چهل‌ویکمخودت را دوست داشته باش
نوشته‌ی چهلمدوست دارند شبیه آن کسب و کار موفق باشند
نوشته‌ی سی‌ و نهمبهترین زمان کارآفرینی، چند سالگی است؟
نوشته‌ی سی‌ و هشتمبا علاقه شروع کن، منطق باشد برای بعد
نوشته‌ی سی‌ و هفتماز کافه‌هایشان یاد بگیریم
نوشته‌ی سی‌ و ششمبا چند قطره باران سیل نمی‌آید؟
نوشته‌ی سی‌ و چهارماز نو شروع می‌شود، مگر از نو شروع کنی
نوشته‌ی سی‌ و سومقهرمان کدام داستان ماندگار اهل سازش بوده است؟
نوشته‌ی سی‌ و دومهمه چیز با هم نمی‌شود
نوشته‌ی سی‌ و یکمتندی می‌کنم، آرام می‌گیری
نوشته‌ی سی‌اممدت‌ها استراحت نکرده بود
نوشته‌ی بیست و نهمققنوس در راه است
نوشته‌ی بیست و هشتمآشغال‌ها را دور بریزید و دور بزنید
نوشته‌ی بیست و هفتمساختن، زمین خالی می‌خواهد
نوشته‌ی بیست و ششمپنج ایده برای ارائه خدمات مهندسی در اینترنت
نوشته‌ی بیست و پنجمیادگار امروز برای کافه‌نشینی آینده
نوشته‌ی بیست و چهارممشاوره‌ی مصلحتی
نوشته‌ی بیست و سومقهرمانان غیرخاکی
نوشته‌ی بیست و دومموفقیت با آموزش موفقیت
نوشته‌ی بیست و یکممهندسان واقعی را بشناسیم
نوشته‌ی بیستماسیر جزئیات نشویم تا به اصل برسیم
نوشته‌ی هجدهمایستاده تشویق کنید
نوشته‌ی هفدهمنکاتی در مورد تولید (3)
نوشته‌ی شانزدهمنکاتی در مورد تولید (2)
نوشته‌ی پانزدهمنکاتی در مورد تولید (1)
نوشته‌ی چهاردهمکمی آن‌طرف‌تر از دغدغه‌هایمان
نوشته‌ی سیزدهمنبوغ دیوانگان
نوشته‌ی دوازدهماز غروب نترس تا طلوع کنی
نوشته‌ی یازدهمچرا نمی‌گذارند پرواز کنم؟
نوشته‌ی دهمخوب باشید، ممنونم.
نوشته‌ی نهمپس با آسانی دشواری است
نوشته‌ی هشتمهمین لحظات را زندگی کنیم
نوشته‌ی هفتممسیر دیگران ما را به مقصد نمی‌رساند
نوشته‌ی ششمارزشمندیم و تمام
نوشته‌ی پنجمگاهی پایین آمدن سخت‌تر است
نوشته‌ی چهارمکدام عاشقی انقدر چشم‌پوشی می‌کند؟
نوشته‌ی سومرام نمی‌شود که نمی‌شود
نوشته‌ی دومپیاده‌ای؟ من هم مثل تو
نوشته‌ی اولبهانه نگیر، تولید کن

 بازگشت به صفحه نخست