شما در حال خواندن سی‌وهفتمین نوشته (از کافه‌‌ی آن‌ها یاد بگیریم) از مجموعه‌ی نبض تولید هستید.

از کافه هایشان یاد بگیریم

فضای تولید شبیه کافه‌ای شده است که در آن حرف نمی‌زنند. کتابخانه‌ی آن، پر از کتاب‌های خاک گرفته است. اوایل از سکوت آن خوشحال بودم‌. حرف‌های ویکی‌تولید به گوش همه می‌رسید، ساده‌تر دیده می‌شد. اما کافه‌های دیگر را دیدم، نگران شدم.

فکر نکنید از کافه‌ی سنتی‌مان دلسرد شدم و کافه‌های دیگر را ترجیح دادم، اینجا خانه‌ی من است. اما قرارمان این بود که ویکی‌تولید یک‌بُعدی نباشد (اگر نمی‌دانید، در مورد ما را بخوانید). باید سری هم به کافه‌های بازاریابان و مدیران و حقوق‌دانان می‌زدم. ویکی‌تولید را هم که تولیدی حساب نمی‌کنند، می‌گویند صاحب رسانه‌ی دیجیتال هستم، باید با این فضا آشنا می‌شدم. کافه‌هایشان را دیده‌ام.

می‌دانستید از آن‌ها جا مانده‌ایم؟ بی‌خود نیست که سریع‌تر از ما رشد می‌کنند، روش یادگیری‌شان گروهی است. یکی تجربه می‌کند و به بقیه یاد می‌دهد. باید فضایشان را توصیف کنم، شاید به کافه‌ی خودمان عادت کرده باشید.

حقوقی‌ها مثل ما، همایش‌ها و سمینارهای زیادی برگزار می‌کنند، اما جلسات غیررسمی آن‌ها پررنگ‌تر است. دانشجویان دست خودشان نیست. از همان ترم اول، دور هم جمع می‌شوند. در مورد درس‌ها صحبت می‌کنند و گاهی هم بحث‌شان بالا می‌گیرد. کتاب‌هایشان را بخوانید. دکتر شهیدی یک نظر دارد، دکتر صفایی حرف دیگر می‌زند، دکتر کاتوزیان جفت‌شان را نقد می‌کند. در این فضا می‌شود بحث نکرد؟ وکیلان زیادی را دیده‌ام که پرونده‌های جذاب‌ و مهم را در کیف‌شان می‌گذارند و به دفتر همکاران می‌روند. لازم نیست دوست و رفیق باشند. درها را به روی هم نمی‌بندند. چای می‌خورند. پرونده‌ها را ورق می‌زنند. نظرات‌شان را می‌گویند و از هم یاد می‌گیرند. واقعیت این است که حقوق‌دان‌های امروز با کتاب خواندن به درجات بالا نمی‌رسند، بلکه بخش زیادی از دانش آن‌ها از گفتگو و تبادل نظر حاصل می‌شود.

صاحبان کسب‌وکارهای دیجیتال، دستِ کمی از حقوقی‌ها ندارند. دائماً کارهای جدید را امتحان می‌کنند و تجربیات‌شان را به اشتراک می‌گذارند. باورتان می‌شود که کلیدی‌ترین اطلاعات هم نگفته نمی‌ماند؟ فکر می‌کنید اغراق می‌کنم؟ در گوگل جستجو کنید: دورهمی کندو یا دورهمی در مسیر بازاریابی دیجیتال. کلیپ‌هایشان را ببینید (خودمانیم، ویدئوی کدام دورهمی تولیدکنندگان در اینترنت است؟!). در دورهمی‌های کندو، متخصصان می‌آیند و آخرین دستاوردهایشان را تشریح می‌کنند و به سؤالات بقیه جواب می‌دهند. در مسیر بازاریابی دیجیتال، علاوه بر این که از تجربیات‌شان می‌گویند، گاهی مدیران یک وبسایت می‌آیند تا سوژه‌ی نقد بقیه باشند. جلسات‌شان جذاب است. رحم نمی‌کنند. شاید اسم ابر آروان را شنیده باشید، زمانی خودش را سوژه‌ی انتقاد دورهمی کرد و امروز آوازه‌ی جهانی دارد. آن‌ها نمی‌توانستند در دفتر امن‌شان بمانند و سکوت اختیار کنند؟

اما در کافه‌ی خودمان چه خبر است؟ چرا کسی حرفی نمی‌زند؟ تولید را دست کم نگیرید. آنقدر جذاب است که می‌توانیم از امروز تا همیشه در موردش صحبت کنیم. چرا تولیدکنندگان درب سوله‌هایشان را بسته‌اند؟ آن چند کارخانه‌دار بزرگ را درک می‌کنم. نیاز کمتری به دیگران دارند، انحصار را ترجیح می‌دهند، اما کوچک‌ترها را نمی‌فهمم. زورشان به رقابت نمی‌رسد، اما از غار تنهایی بیرون نمی‌آیند. البته پژوهشگران فعالی داریم. سالی چند هزار مقاله و کتاب چاپ می‌شود. همایش و سمینار و نمایشگاه برگزار می‌کنیم، اما چه فایده که مسائل امروز تولید، فاصله‌ی زیادی با پژوهش‌های دانشگاهی دارند.

اخیراً در بهترین جایگاه یکی از گران‌ترین وبسایت‌های فارسی، این تبلیغ را دیدم: “بزرگ‌ترین تولید‌کننده‌ی فلان هستیم با چهل هکتار مساحت کارخانه”. در موردمان چه فکری می‌کنند؟ نمی‌خندند که تولیدکنندگان با متراژ کارخانه بازاریابی می‌کنند؟ این موضوع که نیازی به مشاوران بازاریابی ندارد، با یک نظرسنجی ساده حل می‌شود.

هر چند، بازاریابی حوزه‌ای است که خیلی از ما با آن غریبه هستیم. با یک تبلیغ اشتباه، آسمان به زمین نمی‌آید. هزینه می‌کنند، جواب نمی‌گیرند و کم کم روش کار دست‌شان می‌آید، اما همه چیز به این سادگی نیست.

تولیدکننده‌ای را می‌شناختم که هیچ کس را به کارگاه راه نمی‌داد، مبادا فرایند تولیدشان افشا شود. این کار در کارخانجات پیشرو مرسوم است، حرفی نیست. اما این بزرگواران از چنان فرایند بی‌خاصیتی استفاده می‌کردند که اگر به سود می‌رسید، تمام دانش ساخت زیر سوال می‌رفت. چه اشکالی داشت با چهار نفر همکار و دوست و آشنا صحبت می‌کردند؟ یک دانشجوی ترم یکی هم می‌توانست ایراد کارشان را بفهمد، چرا از خودشان دریغ کردند؟

نوشته‌ام را با این درخواست به پایان می‌رسانم که لطفاً تجربیات‌تان را به اشتراک بگذارید. وبلاگ بنویسید. در شبکه‌های اجتماعی فعالیت کنید. پادکست ضبط کنید. اگر هم زورتان می‌رسد دورهمی برگزار کنید. گوش‌مان از حرف‌های قلمبه پر است، سمینار و نمایشگاه به اندازه‌ی کافی برگزار می‌شود. به کافه‌مان سر و سامان دهید.

چند سالی است که بیشتر ساعات عمرم با روایت از تولید می‌گذرد و زمان کم‌تری برای حرف‌های دیگر می‌ماند. نبض تولید را بهانه کرده‌ام برای نوشتن از حرف‌هایی که معمولاً ناگفته می‌مانند. ارادتمندتان، میلاد اسمعیلی.

شمارهعنوان
نوشته‌ی هفتاد و دومهنر زنبور شدن
نوشته‌ی هفتاد و یکممشغله‌های بیهوده و حل مساله
نوشته‌ی هفتادمفرض‌های من افکارم را می‌سازند
نوشته‌ی شصت‌ونهمامروز می‌گذرد، اما هدف اصلی پابرجاست
نوشته‌ی شصت‌وهشتممی‌توانیم پازل را خودمان تکمیل کنیم
نوشته‌ی شصت‌وهفتمچرا مطالب حقوقی را سخت می‌نویسند؟
نوشته‌ی شصت‌وششمببخشید! ایده شما جواب نمی‌دهد
نوشته‌ی شصت‌وپنجممقاومت می‌کنیم، صبر ایوب داریم
نوشته‌ی شصت‌وچهارمبوی کتاب یا کیفیت دیجیتال؟
نوشته‌ی شصت‌وسومدر مشاوره تولید چه خدماتی ارائه می‌شود؟
نوشته‌ی شصت‌ودومچرا از اشتباهات خود درس نمی‌گیریم؟
نوشته‌ی شصت‌ویکمگاهی پیشگیری از مسأله مهم‌تر از حل مساله است
نوشته‌ی شصتمچند ساعت کار مناسب است؟
نوشته‌ی پنجاه‌ونهمتبریک عید و برنامه‌های سال 1402
نوشته‌ی پنجاه‌وهشتمدستاوردهای کوچک، ساختمان موفقیت را می‌سازند
نوشته‌ی پنجاه‌وهفتممطالعات توجیه‌پذیری، فرمالیته یا ضروری؟
نوشته‌ی پنجاه‌وششمنگران و کارآفرین، هیچ کاره و همه کاره
نوشته‌ی پنجاه‌وپنجمملاحظاتی برای تعریف مساله و بنا نهادن خِشت اول
نوشته‌ی پنجاه‌وچهارمآیا خودروسازان داخلی می‌توانند با خارجی‌ها رقابت کنند؟
نوشته‌ی پنجاه‌وسومویکی‌تولید رایگان شد تا به فکر اختراع چرخ نباشند
نوشته‌ی پنجاه‌ودومآیا همه چیز به هم ربط دارد؟
نوشته‌ی پنجاه‌ویکمکارمان هر چه باشد، از آن خرده می‌گیرند
نوشته‌ی پنجاهمآیا بدون دیگران هم می‌توانیم؟
نوشته‌ی چهل‌ونهمرشدمان قشنگ اما دردناک است
نوشته‌ی چهل‌وهشتمحل مسائل پیچیده با ساده‌ترین راهکارها
نوشته‌ی چهل‌وهفتمباید صبور بمانیم تا بهار برسد
نوشته‌ی چهل‌وششمجایگاه اجتماعی و اصل برابری
نوشته‌ی چهل‌وپنجمامروز نبض تولید یک ساله شد
نوشته‌ی چهل‌وچهارمشهرزادی می‌خواهیم برای هزار و یک شب تولید
نوشته‌ی چهل‌وسومنیازها و انگیزه‌های کارآفرینی بر اساس مدل مازلو
نوشته‌ی چهل‌ودومآمده بودند شکارچی باشند
نوشته‌ی چهل‌ویکمخودت را دوست داشته باش
نوشته‌ی چهلمدوست دارند شبیه آن کسب و کار موفق باشند
نوشته‌ی سی‌ و نهمبهترین زمان کارآفرینی، چند سالگی است؟
نوشته‌ی سی‌ و هشتمبا علاقه شروع کن، منطق باشد برای بعد
نوشته‌ی سی‌ و هفتماز کافه‌هایشان یاد بگیریم
نوشته‌ی سی‌ و ششمبا چند قطره باران سیل نمی‌آید؟
نوشته‌ی سی‌ و چهارماز نو شروع می‌شود، مگر از نو شروع کنی
نوشته‌ی سی‌ و سومقهرمان کدام داستان ماندگار اهل سازش بوده است؟
نوشته‌ی سی‌ و دومهمه چیز با هم نمی‌شود
نوشته‌ی سی‌ و یکمتندی می‌کنم، آرام می‌گیری
نوشته‌ی سی‌اممدت‌ها استراحت نکرده بود
نوشته‌ی بیست و نهمققنوس در راه است
نوشته‌ی بیست و هشتمآشغال‌ها را دور بریزید و دور بزنید
نوشته‌ی بیست و هفتمساختن، زمین خالی می‌خواهد
نوشته‌ی بیست و ششمپنج ایده برای ارائه خدمات مهندسی در اینترنت
نوشته‌ی بیست و پنجمیادگار امروز برای کافه‌نشینی آینده
نوشته‌ی بیست و چهارممشاوره‌ی مصلحتی
نوشته‌ی بیست و سومقهرمانان غیرخاکی
نوشته‌ی بیست و دومموفقیت با آموزش موفقیت
نوشته‌ی بیست و یکممهندسان واقعی را بشناسیم
نوشته‌ی بیستماسیر جزئیات نشویم تا به اصل برسیم
نوشته‌ی هجدهمایستاده تشویق کنید
نوشته‌ی هفدهمنکاتی در مورد تولید (3)
نوشته‌ی شانزدهمنکاتی در مورد تولید (2)
نوشته‌ی پانزدهمنکاتی در مورد تولید (1)
نوشته‌ی چهاردهمکمی آن‌طرف‌تر از دغدغه‌هایمان
نوشته‌ی سیزدهمنبوغ دیوانگان
نوشته‌ی دوازدهماز غروب نترس تا طلوع کنی
نوشته‌ی یازدهمچرا نمی‌گذارند پرواز کنم؟
نوشته‌ی دهمخوب باشید، ممنونم.
نوشته‌ی نهمپس با آسانی دشواری است
نوشته‌ی هشتمهمین لحظات را زندگی کنیم
نوشته‌ی هفتممسیر دیگران ما را به مقصد نمی‌رساند
نوشته‌ی ششمارزشمندیم و تمام
نوشته‌ی پنجمگاهی پایین آمدن سخت‌تر است
نوشته‌ی چهارمکدام عاشقی انقدر چشم‌پوشی می‌کند؟
نوشته‌ی سومرام نمی‌شود که نمی‌شود
نوشته‌ی دومپیاده‌ای؟ من هم مثل تو
نوشته‌ی اولبهانه نگیر، تولید کن

 بازگشت به صفحه نخست