شما در حال خواندن هفتاد و یکمین نوشته (مشغلههای بیهوده و حل مساله) از مجموعهی نبض تولید هستید.
موضوعات زیادی وجود دارند که ذهن ما را درگیر میکنند. خبر زلزلههای مهیب، فساد و جنگ از سراسر جهان، فقط در چند دقیقه به گوشمان میرسد. بیماریهای زیادی وجود دارد که میترسیم به آنها مبتلا شویم. وضعیت اقتصادی نامساعد است. ممکن است از محیط کارمان ناراضی باشیم. گاهی احساس تنهایی میکنیم.
ذهن ما به قدری با موضوعات مختلف درگیر است که به سختی میتوانیم روی یک موضوع مشخص تمرکز کنیم. مثلاً اکثر کسانی که این یادداشت را میخوانند، از ترکیب جملات و انتخاب واژگان لذت نمیبرند، چون ذهنشان درگیر موضوعات مختلف است و فکر میکنند کارهای مهمی دارند که باید فوراً انجام دهند. این در حالی است که اکثر مشغلهها نه تنها کمکی به بهبود شرایط نمیکنند که مانع بزرگی برای حل مسائل مهم زندگی هستند.
برای همین، اولین و سادهترین راه برای کاهش مشغلههای بیهوده، خودداری از تعریف مسائل خارج از کنترل است. مثلاً شاید از وضعیت اقتصادی کشور ناراضی باشیم، اما آیا توان تغییر آن را داریم؟ اگر پاسخ منفی است، درگیر کردن ذهنمان با مسائل اقتصادی کشور، کمکی به ما و دیگران نمیکند. اما مسالهای مثل کسب درآمد در همین شرایط اقتصادی، حتی اگر سخت باشد، در کنترل خودمان است و میتوانیم چارهای برای آن بیاندیشیم.
با کنار گذاشتن مسائل خارج از کنترل، مشغلههای ذهنیمان کاهش مییابند و تمرکز بیشتری روی امور کنترلپذیر خواهیم داشت. با این حال ممکن است ذهن مضطربمان از این فرصت برای فکر کردن بیش از حد به مسائل ساده یا کماهمیت استفاده کند. مثلاً شاید یک مسأله قابل حل را شناسایی کرده باشیم، اما جای این که راهی برای آن بیابیم، دائما آن را از نو تعریف کنیم و به ابتدای فرایند حل مسأله بازگردیم. یا گاه مسألهای را تعریف کردهایم و راهکار مناسبی برای آن یافتهایم، اما بیجهت آن را کنار میگذاریم و راهکارهای دیگری را جستوجو میکنیم.
البته بعضی مسائل به اندازهای پیچیده و مهم هستند که کلنجار رفتن با آنها توجیهپذیر است. اما بیشتر مشغلههای ذهنیمان از مسائل ساده یا کم اهمیتی نشات میگیرند که باز نگه داشتن پروندهشان توجیه ندارد. برای مثال اگر میخواهیم مویابل بخریم، لازم نیست یک سال تحقیق و مطالعه کنیم تا بهترین محصول بازار را بیابیم، چون اهمیت مسالهمان آنقدر نیست که شایسته این میزان از وقت و انرژی باشد. یا اگر تمام پزشکان اتفاق نظر دارند که باید عمل جراحی کنیم، هر شب فکر کردن به خطرات آن دردمان را دوا نمیکند، چون راهکار مناسب دیگری وجود ندارد.
بعد از کنار گذاشتن مسائل خارج از کنترل و نپرداختن بیش از حد به مسائل ساده و کماهمیت، ذهن متعادلتری خواهیم داشت. اما عادت نامطلوب بسیاری از ما، استفاده از این ظرفیت فوقالعاده برای مرور مسائلی است که منقضی شدهاند و تاثیری در زندگیمان ندارند. مثلا در گذشته اشتباه کردهایم و بدهکار شدهایم، اما هنوز به آن فکر میکنیم و مکدر میشویم. مرور عملکرد گذشته تا جایی که آموزنده باشد، مفید است. اما اغلب مفیدتر است به مسائلی بپردازیم که در جریان و قابل حل باشند. ضمن این که اگر میخواهیم از تجربیات گذشته درس بگیریم، این کار باید در فضای ذهنی هدفمند و منطقی انجام شود، نه این که هر وقت حالمان خوب نیست، آلبوم تجارب گذشته را باز کنیم و بهانهای برای سرزنش خود بیابیم.
خودداری از مسائل خارج از کنترل، فکر نکردن بیش از حد به مسائل ساده و کماهمیت و پرهیز از مرور بیهدف مسائل قدیمی، برای صرفهجویی در وقت و انرژیمان هستند تا عملکرد بهتری در ارتباط با مسائل مهم و قابل حل داشته باشیم. اما گاه یک مساله مهم و پیچیده، چنان ظرفیت ذهنمان را درگیر میکند که از مسائل و امور دیگر باز میمانیم. بخش زیادی از آن چه ذهنمان را بابت این مسائل درگیر میکند، ناشی از انتظارات و باورهای غیرمنطقی است که اگر بتوانیم اصلاحشان کنیم، تا حد زیادی فروکش میکنند.
بعضی از ما تصور میکنیم که تصمیم خوب باید به نتیجه مطلوب منتهی شود، پس تلاش میکنیم راهی بیابیم که نتایج مطمئنی به همراه داشته باشد. اما چون چنین راهکاری وجود ندارد، بابت پیامدهای احتمالی نگران میشویم. در مواجهه با مسائل پیچیده، باید این حقیقت را قبول کنیم که قطعیتی در کار نیست. مهمترین وظیفه ما: تحقیق کردن، سنجیدن جوانب با اصول منطقی و تصمیمگیری بر اساس مطمئنترین اطلاعات موجود است. اما این که آینده چگونه رقم میخورد، ارتباطی با درست یا غلط بودن تصمیمهایمان ندارد. در واقع اگر وظایف خود را به درستی انجام دادهایم، تصمیمهای ما درست هستند و نباید خود را بابت آن چه نمیدانیم و نمیتوانیم بدانیم سرزنش کنیم.
چند سالی است که بیشتر ساعات عمرم با روایت از تولید میگذرد و زمان کمتری برای حرفهای دیگر میماند. نبض تولید را بهانه کردهام برای نوشتن از حرفهایی که معمولاً ناگفته میمانند. ارادتمندتان، میلاد اسمعیلی.