شما در حال خواندن هفتاد و پنجمین نوشته (با این سکو بهتر می‌توانیم احساسات و رفتارهای خود را کنترل کنیم) از مجموعه‌ی نبض تولید هستید.

با این سکو بهتر می‌توانیم احساسات و رفتارهای خود را کنترل کنیم. مدل سکو تلاشی برای استفاده از امکانات مهندسی و مدیریتی برای خودشناسی است.

ما انسان‌ها موجودات پیچیده‌ای هستیم؛ به اندازه‌ای که نمی‌توانیم کنترل کاملی بر رفتارها و احساسات خود داشته باشیم. مثلا ناراحتیم اما دلیل آن را نمی‌دانیم، تصمیم می‌گیریم با دیگران مهربان باشیم اما ناخواسته آن‌ها را می‌رنجانیم، بی‌منطق عاشق می‌شویم و بی‌دلیل از بعضی خوشمان نمی‌آید، می‌خواهیم کار جدیدی انجام دهیم اما حوصله نداریم و صدها مثال دیگر که نشان می‌دهند کنترل کاملی بر احساسات و رفتارهای خود نداریم‌.

مطالعه دقیق رفتارها و احساسات انسانی در حیطه کار متخصصان علوم انسانی است و نباید بر اساس تجربیات شخصی در موردشان حکم کلی صادر کنیم. با این وجود، موضوع صحبت‌مان چیزی مثل رایانه و خودرو نیست که دیگران بسازند و از دستاوردشان استفاده کنیم، بلکه از رفتارها و احساساتی صحبت می‌کنیم که در یکایک لحظات زندگی‌مان جریان دارند و کسی جز خودمان نمی‌تواند و نباید بتواند کنترل آن‌ها را به دست بگیرد. لذا هر یک از ما مجبوریم با همان امکاناتی که در اختیار داریم و با هر آن چیزی که می‌دانیم و می‌توانیم بدانیم، برای درک و کنترل بهتر رفتارها و احساسات خود بکوشیم.

شخصا مهم‌ترین امکاناتی که برای خودشناسی در اختیار دارم، مفاهیم و ابزارهایی هستند که با مطالعه علوم مهندسی و مدیریت آموخته‌ام. در این یادداشت نیز علاقمندم برای توصیف احساسات و رفتارهایمان، از تفکر سیستمی و سایر امکاناتی استفاده کنم که بارها برای عارضه‌یابی واحدهای تولیدی استفاده کرده‌ام.

اما پیش از پرداختن به احساسات و رفتارهایمان، متذکر می‌شوم که این یادداشت فقط بهانه‌ای برای تفکر است، گزاره‌های آن آزمایش نشده‌‌اند، مبتنی بر نظریات علمی نیستند و نمی‌توانند مبنایی برای تصمیم‌گیری باشند. آن چه من را به تنظیم این یادداشت ترغیب کرده، در درجه اول تاکید بر این واقعیت جذاب است که چهارچوبی مثل تفکر سیستمی نه فقط در مهندسی و مدیریت که حتی در مواجهه با مسائل انسانی نیز مفید است.

۱. توسعه مدلی برای احساسات و رفتارها

مدل‌ها ابزار کارآمدی برای مواجهه با پدیده‌ها و مسائل پیچیده هستند؛ پس مفید است از آن‌ها برای درک رفتارها و احساسات پیچیده‌مان کمک بگیریم. در مدل‌ها اغلب برای ساده‌سازی از فرض‌هایی استفاده می‌کنیم که با واقعیت انطباق ندارند؛ این فرض‌ها از دقت مدل می‌کاهند، اما کمک می‌کنند که از پیچیدگی‌ها عبور کنیم و به تصویر شفاف‌تری برسیم. این تصویر شفاف‌تر هرگز عین واقعیت نخواهد بود، اما می‌تواند بخش‌هایی از واقعیت را نمایان کند و مقدمه‌ای برای دستیابی به جزئیات بیشتر و دقیق‌تر باشد. لذا در این یادداشت برای پرداختن به رفتارها و احساسات‌مان از یک مدل ساده استفاده خواهم کرد.

در راستای توسعه مدل فرض کنید روی یک سکوی شناور زندگی می‌کنیم که در اطراف آن چند جعبه بزرگ قرار دارد. این جعبه‌ها عبارتند از: جعبه نیاز به عشق و دوستی، جعبه نیاز به سلامت جسمانی، جعبه نیاز به رفاه اقتصادی و جعبه نیاز به خود شکوفایی. فرض ما این است که بخش مهمی از نیازها و خواسته‌هایمان در ارتباط با این چهار موضوع هستند؛ با این حال مدل ما در مورد شناسایی انواع نیازهای انسان نیست و فقط ارتباط میان آن‌ها با احساسات و رفتارهایمان را توصیف می‌کند. لذا می‌توانید عنوان، تعداد جعبه‌ها و محل قرارگیری آن‌ها را مطابق نظر خودتان یا بر اساس نظریات و مدل‌های دیگری مثل هرم مازلو اصلاح کنید.

مدل سکو و جعبه

فرض دیگر ما این است که تا وقتی سکو روی آب قرار گرفته و تعادل دارد، حال ما خوب است؛ مشروط بر این که بدانیم این وضعیت پایدار می‌ماند و خطری آن را تهدید نمی‌کند. اما اگر سکو زیر آب برود یا تعادل آن به هم بخورد، بسته به شدت عدم تعادل احساسات ناخوشایندی مثل نگرانی، ترس یا ناراحتی را تجربه می‌کنیم.

همچنین فرض می‌کنیم که تعادل سکو تا حد زیادی به وزن جعبه‌ها بستگی دارد. جعبه‌ها در ابتدا سنگین نبودند، اما هر بار که نیاز جدیدی در ما شکل گرفته و به تبع آن چیزهای جدیدی خواسته‌ایم، این نیازها و خواسته‌ها در جعبه‌ها قرار گرفته‌‌ و وزن آن‌ها را سنگین‌تر کرده‌اند. مثلاً روزی که احساس کردیم به یک دوست احتیاج داریم، این خواسته در جعبه دوستی و عاطفه قرار گرفته است. همچنین نیاز به دوستی و عاطفه سبب شده که خواسته‌های دیگر مثل دوستی با یک شخص خاص، داشتن رابطه عاطفی یا تشکیل خانواده به محتویات این جعبه اضافه شوند.

اکثر اقدامات ما در زندگی مستقیم یا غیر مستقیم به منظور خالی کردن محتویات جعبه‌ها هستند؛ به طور دقیق‌تر رفتارهای ما از انگیزه‌هایمان و انگیزه‌های ما از نیازهایمان نشأت می‌گیرند. در این میان هر بار که به خواسته‌ای پاسخ می‌دهیم و نیازی را رفع می‌کنیم، مقداری از بار جعبه‌ها کاسته می‌شود. البته وزن جعبه‌ها فقط با اقدامات عملی ما کاهش نمی‌یابد، بلکه خیلی اوقات تغییر در نگرش و ایدئولوژی ما باعث می‌شود که بعضی از خواسته‌های قبلی را رها کنیم و دور بریزیم.

در بسیاری از مقاطع زندگی وزن بعضی جعبه‌ها سنگین می‌شود و مشابه تصویر اول، تعادل سکو کمی به هم می‌خورد. اگر وضعیت سکو مثل تصویر اول باشد، عدم تعادل به اندازه‌ای نیست که ناراحتی زیادی را تجربه کنیم، مگر احساس کنیم به زودی وضعیت بدتر خواهد شد. گاهی هم مثل تصویر دوم، عدم تعادل شدت می‌گیرد و بخشی از سکو زیر آب می‌رود؛ در این وضعیت نادیده گرفتن احساسات ناخوشایند دشوار است، مگر بدانیم عدم تعادل و رنج ناشی از آن موقتی است و به زودی سکو به تعادل مناسب می‌رسد.

اما اگر در کنترل و رفع نیازها و خواسته‌ها موفق نباشیم، وزن جعبه‌ها روز به روز سنگین‌تر می‌شود و سکو زیر آب می‌رود. در این وضعیت احساسات ناخوشایند به بدترین شکل هجوم می‌آورند، کنترل بسیاری از امور را از دست می‌دهیم و برای رهایی از غرق شدن به کمک دیگران یا اعمال تغییرات اساسی در نگرش و ایدئولوژی خود نیاز خواهیم داشت.

اما یکی از مهم‌ترین فرض‌های ما این است که تا وقتی روی آبیم و عدم تعادل شدید نیست، احساسات‌مان بیش از آن که تحت تاثیر وضعیت واقعی سکو باشند، از قضاوت ما در مورد وضعیت سکو و تغییرات آینده آن تاثیر می‌گیرند. تصور ما نسبت به وضعیت سکو می‌تواند یکی از موارد زیر یا چیزی بین آن‌ها باشد:

۱. بعضی از ما کوچک‌ترین عدم تعادل را یک خطر جدی قلمداد می‌کنیم، برای همین دائما نگرانیم و می‌ترسیم. مثلا شاید اوضاع خوب باشد و وضعیت متعادلی داشته باشیم، اما چون ازدواج نکرده‌ایم یا شخصی از ما انتقاد کرده، به غلط تصور کنیم که زندگی‌مان در حال فروپاشی است و کنترلی بر آن نداریم. اگر به چنین وضعیتی دچار باشیم، نگرش و ایدئولوژی ما نسبت به زندگی ایراد دارد و باید آن را اصلاح کنیم.

۲. بعضی از ما فقط وقتی عدم تعادل را جدی می‌گیریم که آب به زیر گلو رسیده و بازگرداندن تعادل دشوار است؛ برای همین معمولا حال خوبی داریم، اما به ناگهان با عدم تعادل شدید یا حتی خطر واژگون یا غرق شدن سکو مواجه می‌شویم و از شدت فشار، کنترل احساسات و رفتارهای خود را از دست می‌دهیم.

۲. تأثیر ایدئولوژی بر تعادل سکو

روی سکوی زندگی، نیرویی پنهان حضور دارد که به واسطه ایدئولوژی و نگاه ما به زندگی جان گرفته و به طرق مختلف روی وزن جعبه‌ها و قضاوت‌مان در مورد تعادل سکو اثر می‌گذارد. در ادامه تعدادی از مهم‌ترین تاثیرات ایدئولوژی بر تعادل سکو را بررسی خواهیم کرد.

۱- بخش مهمی از خواسته‌ها به واسطه ایدئولوژی و نوع نگاه‌مان به زندگی ایجاد می‌شوند. مثلاً بعضی از ما به واسطه نوع نگاهی که به زندگی داریم، علاقمندیم بهترین و جدیدترین امکانات رفاهی را در اختیار داشته باشیم. در نقطه مقابل شاید نگرش‌مان طوری باشد که داشتن خانه بزرگ، خودروی گران‌قیمت و لباس برند را کم‌اهمیت بدانیم. بنابراین ایدئولوژی و نگرش ما نسبت به موضوعات مختلف می‌تواند روی ورودی جعبه‌ها و نوع و مقدار محتویاتی که در آن‌ها قرار می‌دهیم تاثیر بگذارد.

۲- نگرش و ایدئولوژی روی چگونگی رفع نیازها و پاسخ به خواسته‌ها اثر می‌گذارد. مثلاً شاید نگاه ما به زندگی طوری باشد که نخواهیم ازدواج کنیم، در این حالت گزینه‌های کم‌تری برای رفع نیازهای عاطفی خواهیم داشت و شاید نتوانیم جعبه عشق و دوستی را به طور موثر کنترل کنیم. البته گفتیم که ایدئولوژی در شکل‌گیری خواسته‌ها اثر دارد و می‌تواند سرعت پر شدن بعضی جعبه‌ها را تغییر دهد، اما خیلی اوقات نگرش ما طوری است که جلوی پر شدن جعبه‌ها را نمی‌گیرد، بلکه فقط مانعی برای خالی کردن آن‌ها می‌شود. برای مثال ممکن است در عین حال که علاقمندیم وضعیت رفاهی خوبی داشته باشیم، کار برای دیگران را عار بدانیم؛ در این حالت جعبه رفاه اقتصادی سنگین می‌شود، اما نمی‌توانیم از گزینه‌هایی مثل کار در سازمان‌ها برای رفع نیازهای رفاهی استفاده کنیم.

۳- نگرش و ایدئولوژی ما می‌تواند روی قضاوت‌مان در مورد تعادل سکو تاثیرگذار باشد. مثلا ما به خداوند معتقدیم و مطابق با آموزه‌های دینی بر این باوریم که اگر در صدد انجام کار درست باشیم، ناملایمات از بین می‌روند و تعادل حاکم می‌شود. حتی خیلی از ما حاضریم در ازای انجام کار درست، عدم تعادل و خطرات ناشی از آن را با کمال میل بپذیریم. به همین شکل کسانی که به اصول مذهبی پایبند نیستند، گاه هدف بزرگی برای خود ترسیم می‌کنند و در راستای محقق کردن آن باکی از عدم تعادل ندارند. اما همه افراد قرار نیست دنباله‌رو اهداف بزرگ باشند و شجاعانه با ناملایمات بجنگند؛ خیلی از ما صرفا می‌خواهیم خوب زندگی کنیم و کیفیت زندگی را مهم‌ترین هدف خود قرار داده‌ایم. در این میان، شاید جهان پیرامون را عرصه‌ای خطرناک تصور کنیم و کیفیت زندگی را همواره در معرض خطر ببینیم، شاید هم تصورمان این باشد که ناملایمات بخشی از زندگی هستند و هیچ خطر جدی اتفاق نمی‌افتد. اما در هر حال نگرشی که قضاوت ما را مخدوش کند باعث ایجاد تعادل نمی‌شود، بلکه فقط تحمل احساسات ناخوشایند را آسان می‌کند و بدین جهت شاید به کنترل بهتر رفتارهایمان منتهی شود.

۳- سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی برای کنترل جعبه‌ها

گفتیم که نگرش و ایدئولوژی می‌تواند روی نحوه کنترل جعبه‌ها و قضاوت در مورد آن‌ها موثر باشد؛ با این وجود اصولاً نگرش ما چنان جزئی و همه جانبه نیست که از سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی برای تعادل سکو بی‌نیاز باشیم. در چهارچوب هر نگرش، راه‌های متفاوتی برای کنترل وزن جعبه‌ها وجود دارد که باید مناسب‌ترین آن‌ها را بیابیم. ضمن این که نگرش ما لزوماً دقیق و عاری از اشتباه نیست؛ پس شاید دیدگاه اشتباهی نسبت به بعضی موضوعات داشته باشیم و دستیابی به تعادل پایدار مستلزم اصلاح آن باشد.

اگر برنامه ویژه‌ای برای کنترل سکو نداشته باشیم، معمولا سیاست غریزی ما این است که روی سنگین‌ترین جعبه تمرکز می‌کنیم. اما این سیاست وقتی موثر است که خواسته‌های ساده‌ای داشته باشیم و بتوانیم فوراً به آن‌ها پاسخ دهیم. مثلاً شاید خواسته‌های رفاهی ما: جایی برای خوابیدن، لباسی برای پوشیدن و غذایی برای خوردن باشند، پس هر زمان که لازم باشد فوراً نیازهای رفاهی را رفع می‌کنیم و سراغ نیازها و خواسته‌های دیگر می‌رویم. تا چند هزار سال قبل بخش قابل توجهی از نیازهای انسان به همین سادگی رفع می‌شدند، اما امروزه نگرش ما تغییر کرده است و خواسته‌های متنوع‌تر و دشوارتری را در جعبه‌ها می‌ریزیم. این نگرش جدید دو اتفاق را رقم زده است:

۱- زمان مورد نیاز برای کاستن از وزن جعبه‌ها به طور قابل توجهی افزایش پیدا کرده است؛ برای همین خیلی اوقات واکنش‌های لحظه‌ای و اقدامات کوتاه‌مدت ما نمی‌توانند پاسخگوی نیازهایمان باشند و تعادل را برقرار کنند. برای مثال یافتن یک شغل پر درآمد معمولاً مستلزم داشتن مدرک تحصیلی است. اخذ مدرک کارشناسی به ۱۲ سال تحصیل در مدرسه و ۴ سال تحصیل در دانشگاه نیاز دارد. پس اگر قبلاً کارهای مقدماتی را انجام نداده باشیم و بعد از سال‌ها متوجه شویم که بیش از هر چیز به یک شغل مناسب نیاز داریم، دور از تصور است که بتوانیم فورا به این خواسته پاسخ دهیم و تعادل را برقرار کنیم.

۲- تمرکز هم‌زمان روی جعبه‌ها دشوار شده است. از یک سو رسیدن به خواسته‌های بزرگ به وقت و انرژی زیادی نیاز دارد و از سوی دیگر وقت و انرژی ما محدود است. اگر بخواهیم از وقت و انرژی محدود خود برای پاسخ به تمام خواسته‌هایمان استفاده کنیم، شاید بتوانیم به خواسته‌های ساده پاسخ دهیم اما خیلی از خواسته‌های دشوار بی‌پاسخ می‌مانند. برای همین در دنیای امروز اکثراً عقیده داریم که دستاوردهای بزرگ حاصل سختی کشیدن و عدم تعادل هستند. مثلا کسی که می‌خواهد قهرمان المپیک شود، باید از بعضی خواسته‌های دیگر صرفنظر کند و مدت نسبتا زیادی را در شرایط عدم تعادل قرار بگیرد.

با در نظر داشتن استانداردها و سطح کیفی که اکثر ما برای رفع نیازها به رسمیت شناخته‌ایم، دور از تصور است که صرفا با نگاه به شرایط کنونی و واکنش‌های لحظه‌ای به تعادل پایدار برسیم. در این شرایط متعادل کردن سکو و حفظ تعادل آن به دو ملاحظه مهم نیاز دارد:

۱- پاسخ به نیازها و خواسته‌هایی که همین حالا وجود دارند و وضعیت کنونی سکو از آن‌ها تاثیر می‌گیرد.

۲- فراهم کردن شرایط مناسب برای پاسخ به نیازها و خواسته‌هایی که هنوز وجود ندارند، اما انتظار داریم در آینده به وجود بیایند و جعبه‌ها را به طور قابل توجهی سنگین کنند. مثلا ما زمانی به مدرسه رفته‌ایم که احتمالا نیاز چندانی به یادگیری احساس نمی‌کردیم، اما این اقدام زمینه را برای پاسخ به نیازهای آینده ما فراهم کرده است. به همین شکل، شاید فعلا نیازی به داشتن رابطه عاطفی نداشته باشیم، اما شرایط را طوری رقم بزنیم که در آینده بتوانیم زندگی مشترک خوبی داشته باشیم.

اهمیت برنامه‌ریزی برای آینده به اندازه‌ای آشکار است که نیاز به توضیح بیشتر ندارد؛ اما نباید از یاد ببریم که هدف از آماده شدن برای آینده دستیابی به تعادل پایدار است، نه این که سکو از همین حالا زیر آب برود یا در آینده با عدم تعادل شدیدتر روبه‌رو شود. بسیار شنیده‌ایم که بعضی افراد در راه دستیابی به یک خواسته بزرگ دچار بیماری‌های جسمی و روحی شده و نتوانسته‌اند چنان که باید به مسیر خود ادامه دهند. همچنین افراد زیادی را دیده‌ایم که دستاوردهای قابل توجهی داشته‌اند، اما چون سکوی زندگی‌شان متعادل نبوده، دستاوردهای خود را با واکنش‌های لحظه‌ای از دست داده‌اند. بدین جهت برنامه‌ریزی ما وقتی مناسب است که از یک سو عدم تعادل کنونی را در محدوده بی‌خطر نگاه دارد و از سوی دیگر تعادل و پایداری سکو در آینده را تا حد امکان افزایش دهد.

موضوع دیگر در نظر داشتن آلترناتیوهای مختلف برای رفع نیازهاست، طوری که باید بتوانیم خواسته‌هایمان را به نحوی طراحی کنیم که تا حد امکان نیازهای کنونی و آینده به بهترین شکل و با کم‌ترین هزینه رفع شوند. خیلی از ما برای رفع یک نیاز، خود را به خواسته‌‌ای پرهزینه یا ناکارآمد محدود می‌کنیم؛ مثلا برای کسب درآمد اصرار داریم حتما کارآفرین شویم در حالی که گزینه‌های کارآمدتری نیز برایمان وجود دارد، یا به دلیل دوستانه نبودن محیط کار دائما در صدد تغییر شغل هستیم، در حالی که شاید بتوانیم با بعضی تغییرات ساده همان محیط را به فضای دوستانه‌تری تبدیل کنیم. بی‌تردید هر چه خالی کردن یک جعبه به منابع کم‌تری نیاز داشته باشد، بهتر و ساده‌تر می‌توانیم تعادل سکو را حفظ کنیم؛ لذا مفید است هر از چند گاهی خواسته‌هایمان را مرور کرده و در صورت امکان بعضی از آن‌ها را با خواسته‌های هوشمندانه‌تر جایگزین کنیم.

۴- نگاهی به رفتارهای ناشی از عدم تعادل

در ابتدای یادداشت اشاره کردم که خیلی اوقات نمی‌توانیم دلیل به وجود آمدن بعضی احساسات ناخوشایند یا تمایل به انجام بعضی رفتارها را درک کنیم. مدل ساده ما نیز نمی‌تواند پاسخ دقیقی برای رفتارها و احساسات‌مان ارائه کند، اما می‌تواند برای درک بهتر بعضی از احساسات و رفتارها مفید باشد. فرض این است که قضاوت ما در مورد تعادل سکو روی احساسات و رفتارمان تاثیر می‌گذارد؛ ضمن این که خواسته‌های متنوع و پیچیده ما باعث می‌شوند که سکو اکثر اوقات در وضعیت نامتعادل قرار بگیرد. با این ملاحظات می‌توانیم تا حدی از پیچیدگی موضوع بکاهیم و دلیل بعضی از رفتارهایمان را متوجه شویم. در ادامه با کمک مدلی که توسعه داده‌ایم، تلاش می‌کنیم دلیل بعضی رفتارها در شرایط عدم تعادل را بررسی کنیم.

۱- عدم تعادل زمانی اتفاق می‌افتد که وزن یک یا چند جعبه به طور قابل توجهی سنگین‌تر از جعبه‌های دیگر باشد. در این وضعیت علاقمندیم که فوراً وزن جعبه‌های سنگین‌تر را کاهش دهیم و به تعادل برسیم، بنابراین ممکن است بیش از وضعیت متعادل نسبت به راهکارهای موجود خوش‌بین باشیم و بعضی از معیارها و ارزش‌های سخت‌گیرانه را نادیده بگیریم.. در این شرایط بسیاری از تصمیم‌هایی که اتخاذ می‌کنیم صرفا بر اساس احساسات لحظه‌ای و با نگاه بر کوتاه‌مدت هستند و احتمال خطا افزایش می‌یابد. مثلا شاید به دلیل نیاز شدید عاطفی به فرد نامناسبی عشق بورزیم یا به دلیل نیاز مالی قرارداد نامناسبی را امضا کنیم. لذا مناسب است در شرایط عدم تعادل شدید، تصمیم برای امور مهم را به آینده موکول کنیم تا احتمال خطا کاهش یابد. همچنین اگر مجبوریم اقدام مهمی را در شرایط عدم تعادل انجام دهیم، مناسب است نسبت به تمایلات کنونی خود تردید داشته باشیم و حتی‌المقدور از  اشخاص آگاه و قابل اعتماد کمک بگیریم.

۲- وقتی عدم تعادل شدت می‌گیرد، طبیعی است که در قیاس با شرایط عادی نگرانی و ترس بیشتری داشته باشیم و نتوانیم از تمام توان خود برای حل مسائل استفاده کنیم. اما گفتیم احساساتی مثل ترس و نگرانی بیش از آن که تحت تاثیر وضعیت واقعی سکو باشند از قضاوت ما در مورد تعادل سکو تاثیر می‌پذیرند؛ برای همین گاهی اوقات در شرایط دشوار موقتا نحوه قضاوت خود را تعدیل می‌کنیم تا با آرامش بیشتری برای برقراری تعادل بجنگیم. تعدیل قوه قضاوت می‌تواند با راه‌های کم خطر مثل مواجهه با محتویات انگیزشی، معاشرت با افراد تاثیرگذار یا تلاش برای اصلاح نگرش انجام شود؛ اما رفتارهای غلط مثل مصرف مواد مخدر، استفاده بی‌حساب از داروهای آرام‌بخش یا افراط در خوش‌گذرانی و معاشرت با دیگران نیز می‌توانند قضاوت ما را مخدوش و حال‌مان را بهتر کنند. با این حال چنین اقدامات خطرناکی با افزودن بار اضافه به جعبه‌هایی مثل سلامت جسمانی و جایگاه اجتماعی، خطر غرق شدن سکو را افزایش می‌دهند.

۳- عدم تعادل درد دارد و سبب ایجاد احساسات ناخوشایند می‌شود. اشتباه رایج بسیاری از ما این است که جای مواجهه با عدم نعادل سکو، تلاش می‌کنیم احساسات ناشی از آن را درمان کنیم. مثلا شاید یک مشکل جسمی مثل کم بودن مقدار ترشح یک هورمون تعادل‌مان را به هم زده و باعث افسردگی شده باشد، اما جای این که در صدد رفع آن باشیم، افسردگی را مساله اصلی تصور می‌کنیم. همچنین شاید استرس، خشم یا ناراحتی ما ناشی از سنگین بودن نیازهای رفاهی باشد، اما جای رفع نیازهای مالی نلاش می‌کنیم احساسات ناخوشایند را از راه‌های دیگر تسکین دهیم. این در حالی است که خیلی اوقات احساسات ناخوشایند، سیگنال‌هایی هستند که وضعیت نامتعادل سکو را نشان می‌دهند و تلاش برای خاموش کردن آن‌ها می‌تواند خطرات زیادی به همراه داشته باشد. بدین جهت اگر می‌دانیم قضاوت درستی از وضعیت سکو داریم و سیگنال‌های مخابره شده ناشی از توهمات‌مان نیستند، می‌توانیم در صدد کاهش آثار عدم تعادل باشیم، اما نباید ریشه اصلی احساسات‌مان را نادیده بگیریم.

سخن پایانی

مدل ساده‌ای که ارائه شد دقیق و مبتنی بر روش‌های علمی نیست، اما می‌تواند بهانه خوبی برای فکر کردن در مورد خودمان باشد. آن چه در قالب این مدل بیان شد، تنها چند نمونه از موضوعات متنوعی بودند که می‌توانستیم در موردشان تأمل کنیم. در این میان بعضی کاربران تلاش می‌کنند مدل را زیر سوال ببرند و ثابت کنند استدلال‌های ارائه شده اشتباه است، گروهی نیز تلاش می‌کنند مدل را بپذیرند و حالات و رفتارهای خود را با آن انطباق دهند. اما در هر حال نتیجه این تلاش‌ها تامل بر رفتارها و احساساتی است که خیلی اوقات از آن‌ها غفلت می‌کنیم.

ضمنا هدف اصلی من از تنظیم این یادداشت، تاکید بر این نکته بود که مطالعات ما در حوزه‌های تخصصی مثل مهندسی و مدیریت، علاوه بر این که عملکرد ما در مواجهه با مسائل تخصصی را ارتقا می‌دهند، می‌توانند ابزاری برای تجزیه.وتحلیل مسائل عادی زندگی باشند. این نکته از این حیث مهم است که خیلی از ما مطالعات تخصصی را خارج از دایره تلاش برای توسعه فردی قلمداد می‌کنیم؛ حال آن که ساختار ذهن‌مان و روش‌هایی که برای درک جهان پیرامون و مواجهه با مسائل انتخاب می‌کنیم، تا حد زیادی از آموخته‌های تخصصی ما تاثیر می‌پذیرند.

بر این اساس علاقمندم از شما دعوت کنم که مطالب ویکی‌تولید را نه فقط برای ارتقای دانش تخصصی، که برای ارتقای کیفیت زندگی خود مطالعه کنید. بسیاری از موضوعاتی که در ویکی‌تولید به آن‌ها می‌پردازیم، در مورد سایر حوزه‌ها نیز مفیدند. مثلا مدل کسب‌وکار می‌تواند ابزاری برای تدوین استراتژی در مورد امور عادی زندگی‌مان باشد. کارگاه ایده‌پردازی کمک می‌کند ایده‌های بیشتری برای مواجهه با تمام انواع مسائل پیدا کنیم. طراحی مهندسی تفکری است که علاوه بر مسائل فنی در مورد خیلی از مسائل بدساختار نیز به کار می‌آید. با چنین نگاهی به محتویات تخصصی، می‌توانیم با یک تیر چند نشان بزنیم و هم‌زمان مهارت‌های خود را در چند حوزه مختلف ارتقا دهیم.

چند سالی است که بیشتر ساعات عمرم با روایت از تولید می‌گذرد و زمان کم‌تری برای حرف‌های دیگر می‌ماند. نبض تولید را بهانه کرده‌ام برای نوشتن از حرف‌هایی که معمولاً ناگفته می‌مانند. ارادتمندتان، میلاد اسمعیلی.

شمارهعنوان
نوشته‌ی هفتاد و پنجمبا این سکو بهتر می‌توانیم احساسات و رفتارهای خود را کنترل کنیم
نوشته‌ی هفتاد و چهارمنگاهی به بی‌فایده‌ترین تلاش‌ها برای باهوش به نظر رسیدن
نوشته‌ی هفتاد و سوممی‌کارم تا شاید گنجی نهفته در خاک شود
نوشته‌ی هفتاد و دومهنر زنبور شدن
نوشته‌ی هفتاد و یکممشغله‌های بیهوده و حل مساله
نوشته‌ی هفتادمفرض‌های من افکارم را می‌سازند
نوشته‌ی شصت‌ونهمامروز می‌گذرد، اما هدف اصلی پابرجاست
نوشته‌ی شصت‌وهشتممی‌توانیم پازل را خودمان تکمیل کنیم
نوشته‌ی شصت‌وهفتمچرا مطالب حقوقی را سخت می‌نویسند؟
نوشته‌ی شصت‌وششمببخشید! ایده شما جواب نمی‌دهد
نوشته‌ی شصت‌وپنجممقاومت می‌کنیم، صبر ایوب داریم
نوشته‌ی شصت‌وچهارمبوی کتاب یا کیفیت دیجیتال؟
نوشته‌ی شصت‌وسومدر مشاوره تولید چه خدماتی ارائه می‌شود؟
نوشته‌ی شصت‌ودومچرا از اشتباهات خود درس نمی‌گیریم؟
نوشته‌ی شصت‌ویکمگاهی پیشگیری از مسأله مهم‌تر از حل مساله است
نوشته‌ی شصتمچند ساعت کار مناسب است؟
نوشته‌ی پنجاه‌ونهمتبریک عید و برنامه‌های سال 1402
نوشته‌ی پنجاه‌وهشتمدستاوردهای کوچک، ساختمان موفقیت را می‌سازند
نوشته‌ی پنجاه‌وهفتممطالعات توجیه‌پذیری، فرمالیته یا ضروری؟
نوشته‌ی پنجاه‌وششمنگران و کارآفرین، هیچ کاره و همه کاره
نوشته‌ی پنجاه‌وپنجمملاحظاتی برای تعریف مساله و بنا نهادن خِشت اول
نوشته‌ی پنجاه‌وچهارمآیا خودروسازان داخلی می‌توانند با خارجی‌ها رقابت کنند؟
نوشته‌ی پنجاه‌وسومویکی‌تولید رایگان شد تا به فکر اختراع چرخ نباشند
نوشته‌ی پنجاه‌ودومآیا همه چیز به هم ربط دارد؟
نوشته‌ی پنجاه‌ویکمکارمان هر چه باشد، از آن خرده می‌گیرند
نوشته‌ی پنجاهمآیا بدون دیگران هم می‌توانیم؟
نوشته‌ی چهل‌ونهمرشدمان قشنگ اما دردناک است
نوشته‌ی چهل‌وهشتمحل مسائل پیچیده با ساده‌ترین راهکارها
نوشته‌ی چهل‌وهفتمباید صبور بمانیم تا بهار برسد
نوشته‌ی چهل‌وششمجایگاه اجتماعی و اصل برابری
نوشته‌ی چهل‌وپنجمامروز نبض تولید یک ساله شد
نوشته‌ی چهل‌وچهارمشهرزادی می‌خواهیم برای هزار و یک شب تولید
نوشته‌ی چهل‌وسومنیازها و انگیزه‌های کارآفرینی بر اساس مدل مازلو
نوشته‌ی چهل‌ودومآمده بودند شکارچی باشند
نوشته‌ی چهل‌ویکمخودت را دوست داشته باش
نوشته‌ی چهلمدوست دارند شبیه آن کسب و کار موفق باشند
نوشته‌ی سی‌ و نهمبهترین زمان کارآفرینی، چند سالگی است؟
نوشته‌ی سی‌ و هشتمبا علاقه شروع کن، منطق باشد برای بعد
نوشته‌ی سی‌ و هفتماز کافه‌هایشان یاد بگیریم
نوشته‌ی سی‌ و ششمبا چند قطره باران سیل نمی‌آید؟
نوشته‌ی سی‌ و چهارماز نو شروع می‌شود، مگر از نو شروع کنی
نوشته‌ی سی‌ و سومقهرمان کدام داستان ماندگار اهل سازش بوده است؟
نوشته‌ی سی‌ و دومهمه چیز با هم نمی‌شود
نوشته‌ی سی‌ و یکمتندی می‌کنم، آرام می‌گیری
نوشته‌ی سی‌اممدت‌ها استراحت نکرده بود
نوشته‌ی بیست و نهمققنوس در راه است
نوشته‌ی بیست و هشتمآشغال‌ها را دور بریزید و دور بزنید
نوشته‌ی بیست و هفتمساختن، زمین خالی می‌خواهد
نوشته‌ی بیست و ششمپنج ایده برای ارائه خدمات مهندسی در اینترنت
نوشته‌ی بیست و پنجمیادگار امروز برای کافه‌نشینی آینده
نوشته‌ی بیست و چهارممشاوره‌ی مصلحتی
نوشته‌ی بیست و سومقهرمانان غیرخاکی
نوشته‌ی بیست و دومموفقیت با آموزش موفقیت
نوشته‌ی بیست و یکممهندسان واقعی را بشناسیم
نوشته‌ی بیستماسیر جزئیات نشویم تا به اصل برسیم
نوشته‌ی هجدهمایستاده تشویق کنید
نوشته‌ی هفدهمنکاتی در مورد تولید (3)
نوشته‌ی شانزدهمنکاتی در مورد تولید (2)
نوشته‌ی پانزدهمنکاتی در مورد تولید (1)
نوشته‌ی چهاردهمکمی آن‌طرف‌تر از دغدغه‌هایمان
نوشته‌ی سیزدهمنبوغ دیوانگان
نوشته‌ی دوازدهماز غروب نترس تا طلوع کنی
نوشته‌ی یازدهمچرا نمی‌گذارند پرواز کنم؟
نوشته‌ی دهمخوب باشید، ممنونم.
نوشته‌ی نهمپس با آسانی دشواری است
نوشته‌ی هشتمهمین لحظات را زندگی کنیم
نوشته‌ی هفتممسیر دیگران ما را به مقصد نمی‌رساند
نوشته‌ی ششمارزشمندیم و تمام
نوشته‌ی پنجمگاهی پایین آمدن سخت‌تر است
نوشته‌ی چهارمکدام عاشقی انقدر چشم‌پوشی می‌کند؟
نوشته‌ی سومرام نمی‌شود که نمی‌شود
نوشته‌ی دومپیاده‌ای؟ من هم مثل تو
نوشته‌ی اولبهانه نگیر، تولید کن

 بازگشت به صفحه نخست