شما در حال خواندن چهلوسومین یادداشت (انگیزههای کارآفرینی بر اساس مدل مازلو) از مجموعهی نبض تولید هستید.
آبراهام مازلو، روانشناس برجسته آمریکایی، با ارائه نظریه سلسلهمراتب نیازها، درک عمیقی از انگیزههای انسانی به ما بخشید. او معتقد بود نیازهای انسان در یک ساختار سلسلهمراتبی قرار دارند که به شکل هرم نمایش داده میشود. این هرم نشان میدهد که نیازهای سطوح بالاتر تنها زمانی اهمیت پیدا میکنند که نیازهای سطوح پایینتر تا حد قابل قبولی ارضا شده باشند.
در پایه هرم مازلو، نیازهای فیزیولوژیک قرار دارند: نیازهای اساسی بدن مانند غذا، آب، خواب و سرپناه. این نیازها چنان اساسی هستند که در صورت برآورده نشدن، تمام توجه و انرژی ذهنی ما را به خود معطوف میکنند. برای مثال، فردی که گرسنگی شدید میکشد، نمیتواند روی مطالعه یا خلاقیت تمرکز کند.
در سطح دوم، نیاز به امنیت قرار دارد که شامل امنیت مالی، شغلی، جانی و سلامت میشود. وقتی فردی دائماً نگران از دست دادن شغلش است یا در محیطی ناامن زندگی میکند، نمیتواند به شکوفایی استعدادهایش فکر کند. امنیت روانی و ثبات در زندگی، پیشنیاز حرکت به سمت نیازهای بالاتر است.
سطح سوم به نیاز تعلق و عشق اختصاص دارد. انسانها به ارتباطات عاطفی، دوستیهای معنادار و احساس پذیرفته شدن در گروه نیاز دارند. این نیاز چنان قوی است که حتی افراد موفق از نظر مالی و شغلی، در صورت تنهایی و انزوا، احساس رضایت نمیکنند. نیاز به تعلق در قالبهای مختلفی خود را نشان میدهد: عضویت در گروههای اجتماعی، روابط صمیمانه با خانواده و دوستان، ارتباطات حرفهای با همکاران، و حتی احساس تعلق به یک جامعه یا فرهنگ خاص. این نیاز در محیط کار نیز بسیار مهم است و میتواند بر عملکرد و رضایت شغلی تأثیر عمیقی بگذارد.
در سطح چهارم هرم مازلو، نیاز به احترام مطرح میشود که دو جنبه دارد: احترام به خود و احترام از سوی دیگران. احترام به خود شامل عزت نفس، اعتماد به نفس، شایستگی، استقلال و آزادی عمل است. احترام از سوی دیگران به معنای کسب منزلت اجتماعی، شهرت، قدردانی و به رسمیت شناخته شدن توسط دیگران است. این نیاز نشان میدهد که انسانها فراتر از بقا و روابط اجتماعی، به احساس ارزشمندی و کارآمدی نیاز دارند. برای مثال، یک متخصص ممکن است پیشنهاد شغلی با حقوق بالاتر را رد کند، اگر احساس کند در موقعیت جدید استقلال و اختیار عمل کمتری خواهد داشت.
در رأس هرم مازلو، نیاز به خودشکوفایی قرار دارد. این سطح به معنای تحقق کامل پتانسیلهای فردی و رسیدن به حداکثر تواناییهای خود است. در این مرحله، افراد به دنبال معنا و هدف در زندگی هستند و میخواهند تأثیر ماندگاری بر جهان بگذارند. خودشکوفایی میتواند اشکال مختلفی داشته باشد: خلق آثار هنری، حل مسائل پیچیده علمی، کمک به دیگران، یا ایجاد تغییرات مثبت در جامعه. این نیاز کاملاً درونی است و با پاداشهای بیرونی مانند پول یا شهرت ارضا نمیشود.
حال که به کمک مدل مازلو با سلسله مراتب نیازهای انسانی آشنا شدیم، میتوانیم عمیقتر به رابطه این نیازها با انگیزههای کارآفرینی نگاه کنیم. این سؤال همیشه مطرح است که چرا برخی کارآفرینان با وجود شکستهای متعدد، همچنان به راهشان ادامه میدهند، در حالی که برخی دیگر با اولین مانع، مسیرشان را تغییر میدهند؟
در دنیای واقعی، با الگوهای متفاوتی از انگیزههای کارآفرینی روبرو هستیم.برای مثال گاهی افراد با از دست دادن شغلشان، از سر ناچاری به سمت کارآفرینی میروند. انگیزه آنها از سطح اول و دوم هرم نشأت میگیرد: نیاز به تأمین معاش و امنیت مالی. مشکل اینجاست که به محض دریافت یک پیشنهاد شغلی با حقوق مکفی، احتمالاً کارآفرینی را رها میکنند. این اتفاق کاملاً طبیعی است، چرا که نیاز اصلیشان از راه سادهتری قابل تأمین است.
یا در موقعیتی دیگر، افراد تحت تأثیر فشار اجتماعی و محیط اطرافشان به سمت کارآفرینی میروند. در محیطی که اکثر افراد استارتاپ خودشان را دارند، بقیه احساس میکنند باید برای حفظ جایگاه اجتماعیشان، کسبوکاری راهاندازی کنند. این انگیزه از سطح سوم و گاه سطح چهارم نشأت میگیرد و معمولاً پایدار نیست. چرا که این افراد با پیدا کردن راههای سادهتر برای کسب اعتبار اجتماعی، مثل گرفتن یک پست مدیریتی یا مهاجرت، اغلب از مسیر کارآفرینی منصرف میشوند.
اما داستانهای متفاوتی هم وجود دارد، مثل افرادی که با وجود داشتن موقعیت شغلی مناسب و درآمد کافی، به دنبال حل یک مشکل اساسی در جامعه میروند. آنها با وجود ریسک از دست دادن موقعیت فعلیشان، تصمیم میگیرند استارتاپی راهاندازی کنند. انگیزه این گروه از سطح پنجم نشأت میگیرد: خودشکوفایی و تأثیرگذاری معنادار.
به نظر میرسد موفقیت در کارآفرینی معمولاً زمانی اتفاق میافتد که انگیزههای ما از سطوح بالاتر هرم (چهارم و پنجم) نشأت بگیرند. این موضوع به چند دلیل اهمیت دارد. اول اینکه نیازهای سطوح پایینتر معمولاً با راههای سادهتری قابل تأمین هستند، اما وقتی هدف خودشکوفایی است، هیچ میانبری وجود ندارد. دوم اینکه کارآفرینی مسیری پر از چالش است و کسی که برای امنیت مالی وارد این مسیر شده، با اولین بحران مالی تسلیم میشود. در مقابل، کسی که برای تحقق چشماندازش تلاش میکند، سختیها را بخشی از مسیر میداند.
نکته مهم دیگر این است که وقتی انگیزه از سطوح بالاتر نشأت میگیرد، تمرکز روی خلق ارزش واقعی است، نه فقط کسب درآمد. این نگاه به طور طبیعی منجر به نوآوری و تمایز واقعی میشود. بنابراین، قبل از شروع مسیر کارآفرینی، باید به خودشناسی عمیق پرداخت و انگیزههای واقعی را شناسایی کرد. اگر انگیزهها از سطوح پایین هرم نشأت میگیرند، بهتر است ابتدا آن نیازها را از مسیرهای کمریسکتر برطرف کرد و سپس با ذهنی آزادتر به سمت کارآفرینی رفت.
باید به یاد داشت که موفقیت فقط پول و شهرت نیست. سؤال اصلی این است که میخواهیم چه تأثیری در دنیا بگذاریم؟ این نوع نگاه، به طور طبیعی انگیزهها را به سطوح بالاتر هرم هدایت میکند و احتمال موفقیت در مسیر کارآفرینی را افزایش میدهد. کارآفرینی موفق نه تنها به مهارت و دانش نیاز دارد، بلکه به انگیزههای درست و پایدار هم نیازمند است، و شناخت جایگاه انگیزهها در هرم مازلو میتواند راهنمای خوبی برای تصمیمگیری در این مسیر باشد.
در گذر زمان، تلاش میکنم روایتگر تولید باشم؛ قلمم را با ناگفتهها آشنا کردهام تا شاید بتوانم از دل صنعت، داستانهای کمتر شنیده شده را بازگو کنم. اینجا میلاد اسمعیلی، در تلاش برای روایت لحظههای پیوند صنعت و انسان.