شما در حال خواندن هفتاد و هفتمین یادداشت (چگونه دردها، توانایی‌های ارزشمند می‌سازند؟) از مجموعه‌ی نبض تولید هستید.

چگونه دردها و تجربیات ناخوشایند، توانایی‌های ارزشمند و قدرت خلق می‌کنند؟

عجیب است که برخی از تلخ‌ترین لحظات زندگی‌مان، همان‌هایی که در زمان وقوع حاضر بودیم هر چیزی را بدهیم تا از آن‌ها فرار کنیم، امروز به خاطراتی ارزشمند تبدیل شده‌اند. انگار ذهن ما مثل یک آزمایشگاه پیچیده عمل می‌کند که هر تجربه دردناک را به نوعی پادزهر تبدیل می‌کند. هر بار که با چالشی روبرو می‌شویم و از آن عبور می‌کنیم، چیزی در درون ما تغییر می‌کند. نه فقط قوی‌تر می‌شویم، بلکه انگار عینک جدیدی به چشم می‌زنیم که از پس آن، ترس‌های قبلی‌مان کوچک‌تر به نظر می‌رسند. شاید این همان رازی است که چرا برخی افراد با گذر زمان آرام‌تر و استوارتر می‌شوند، در حالی که دیگران همچنان با همان ترس‌های قدیمی دست و پنجه نرم می‌کنند.

به عنوان یک مثال ملموس و شخصی، وقتی بچه بودم، هیچ چیز به اندازه آمپول زدن وحشت‌زده‌ام نمی‌کرد. هر بار که سرما می‌خوردم، از همان لحظه‌ای که مادرم می‌گفت باید به درمانگاه برویم، دلم می‌ریخت. چهار بار را خوب یادم هست که چطور تمام مسیر را گریه کردم و وقتی به اتاق تزریقات رسیدیم، از ترس می‌لرزیدم. اما هر بار که این تجربه تکرار شد، انگار کمی از آن ترس بزرگ کوچک‌تر شد. امروز که به آن روزها فکر می‌کنم، می‌بینم اگر هر بار از رفتن به درمانگاه فرار می‌کردم، شاید امروز هم با دیدن هر سرنگی، همان کودک وحشت‌زده شش ساله می‌شدم.

این مثال شاید در نگاه اول ساده و کودکانه به نظر برسد، اما در واقع این رویه کاهش درد و ترس در بسیاری از موارد نامطلوب زندگی نیز صدق می‌کند. به عنوان مثال، بسیاری از افراد از سخنرانی در جمع می‌ترسند و این ترس می‌تواند بسیار فلج‌کننده باشد. اما وقتی فرد بارها و بارها این کار را انجام می‌دهد و هر بار با ترس و اضطراب آن مواجه می‌شود، به تدریج این ترس کاهش می‌یابد و حتی ممکن است به یک سخنران ماهر و با اعتماد به نفس تبدیل شود. یا در محیط کار، اگر فردی از پذیرش پروژه‌های بزرگ و چالش‌برانگیز می‌ترسد، با تکرار این تجربه و مواجهه با انتقادات و اشتباهات، به تدریج شجاعت و توانایی بیشتری برای انجام کارهای پیچیده پیدا می‌کند.

ذهن انسان در مواجهه با چالش‌ها، مانند یک سیستم پیچیده عمل می‌کند که با هر تجربه دشوار، الگوهای جدیدی از مقاومت و سازگاری را توسعه می‌دهد. این فرآیند تنها به کاهش ترس محدود نمی‌شود؛ بلکه به طور عمیق‌تری، درک ما را از توانایی‌هایمان متحول می‌کند. وقتی با چالشی روبرو می‌شویم که پیش‌تر از آن می‌ترسیدیم و موفق به عبور از آن می‌شویم، نه تنها از آن چالش خاص قوی‌تر بیرون می‌آییم، بلکه این تجربه موفق به بخشی از هویت ما تبدیل می‌شود و در مواجهه با چالش‌های جدید، به عنوان نقطه اتکا از آن استفاده می‌کنیم. این همان دلیلی است که افراد موفق اغلب به دنبال چالش‌های جدید می‌روند – نه به خاطر لذت از سختی، بلکه به این دلیل که می‌دانند هر چالش جدید، لایه‌ای عمیق‌تر از توانایی‌های پنهانشان را آشکار می‌کند.

نگاهی به تاریخ تربیت کودکان در جوامع مختلف نشان می‌دهد که چطور رویکردهای تربیتی در طول زمان تغییر کرده‌اند. در گذشته، کودکان از سنین پایین درگیر کار و مسئولیت می‌شدند و شاید بیش از حد با سختی‌ها مواجه می‌شدند. امروز اما، به ویژه در جوامع مدرن، شاهد افراط در جهت مخالف هستیم: والدین با نیت خیرخواهانه، فرزندان خود را در حبابی از محافظت قرار می‌دهند. آنها هر نوع ناراحتی و چالش را از زندگی کودکانشان حذف می‌کنند، غافل از اینکه این محافظت افراطی، درست مثل یک سیستم ایمنی که هرگز با میکروب‌ها مواجه نشده، می‌تواند در آینده به شدت آسیب‌پذیر باشد. نتیجه این رویکرد را می‌توان در افزایش چشمگیر اضطراب و افسردگی در نسل جدید مشاهده کرد؛ نسلی که شاید بیش از هر زمان دیگری در تاریخ، در محیطی امن و راحت پرورش یافته است.

جالب است که ما انسان‌ها در تلاش برای محافظت از خود و عزیزانمان، گاهی به دام تناقضی عجیب می‌افتیم: با پرهیز افراطی از هر نوع ناراحتی و چالش، در واقع بزرگترین آسیب را به خود می‌زنیم. مثل گیاهی که در گلخانه پرورش می‌یابد و هرگز با باد مواجه نمی‌شود، در نتیجه ریشه‌های ضعیفی خواهد داشت. اما همین گیاه وقتی در طبیعت رشد می‌کند، با وجود این که بادها او را خم می‌کنند، ریشه‌هایش را عمیق‌تر در خاک فرو می‌برد و تنومندتر می‌شود.

شاید وقت آن رسیده که به جای تقسیم‌بندی دوگانه تجربیات به “خوب” و “بد”، به پیچیدگی و چندبعدی بودن آنها توجه کنیم. همان تجربه‌ای که امروز ما را به زانو درمی‌آورد، می‌تواند فردا به ابزاری برای درک عمیق‌تر زندگی تبدیل شود. جالب اینجاست که بسیاری از نوآوران و متفکران بزرگ، درست در لحظاتی که با شکست یا محدودیت مواجه شده‌اند، راه‌حل‌های خلاقانه‌ای یافته‌اند که دنیا را تغییر داده است. برای مثال، اگر استیون هاوکینگ با بیماری‌اش مواجه نمی‌شد، شاید هرگز به آن سطح از تمرکز و ژرف‌اندیشی در فیزیک نظری نمی‌رسید. یا اگر هلن کلر نابینا و ناشنوا نبود، شاید هرگز نمی‌توانست چنین درک عمیقی از توانایی‌های پنهان انسان به ما ارائه دهد. این تناقض شگفت‌انگیز که محدودیت‌ها و رنج‌ها می‌توانند منشأ خلاقیت و پیشرفت باشند، شاید یکی از رازهای بزرگ تکامل انسان است که هنوز به درستی آن را درک نکرده‌ایم.

در گذر زمان، تلاش می‌کنم روایتگر تولید باشم؛ قلمم را با ناگفته‌ها آشنا کرده‌ام تا شاید بتوانم از دل صنعت، داستان‌های کمتر شنیده شده را بازگو کنم. اینجا میلاد اسمعیلی، در تلاش برای روایت لحظه‌های پیوند صنعت و انسان.

آن چه خواندید، یادداشت شماره 43 از مجموعه نبض تولید بود. فهرست کامل یادداشت‌های این مجموعه به ترتیب از جدید به قدیم عبارتند از:

77- چگونه دردها، توانایی‌های ارزشمند می‌سازند؟
76- چرا افراد کم‌تجربه مطمئن‌تر حرف می‌زنند؟
75- با این سکو بهتر می‌توانیم احساسات و رفتارهای خود را کنترل کنیم
74- نگاهی به بی‌فایده‌ترین تلاش‌ها برای باهوش به نظر رسیدن
73- می‌کارم تا شاید گنجی نهفته در خاک شود
72- هنر زنبور شدن
71- مشغله‌های بیهوده و حل مساله
70- فرض‌های من افکارم را می‌سازند
69- امروز می‌گذرد، اما هدف اصلی پابرجاست
68- می‌توانیم پازل را خودمان تکمیل کنیم
67- چرا زبان حقوقی دشوار است؟
66- ببخشید! ایده شما جواب نمی‌دهد
65- مقاومت می‌کنیم، صبر ایوب داریم
64- بوی کتاب یا کیفیت دیجیتال؟
63- در مشاوره تولید چه خدماتی ارائه می‌شود؟
62- چرا درس نمی‌گیریم؟ نگاهی به پدیده تکرار اشتباهات
61- گاهی پیشگیری از مسأله مهم‌تر از حل مساله است
60- چند ساعت کار مناسب است؟
59- تبریک عید و برنامه‌های سال 1402
58- دستاوردهای کوچک، ساختمان موفقیت را می‌سازند
57- مطالعات توجیه‌پذیری، فرمالیته یا ضروری؟
56- نگران و کارآفرین، هیچ کاره و همه کاره
55- ملاحظاتی برای تعریف مساله و بنا نهادن خِشت اول
54- آیا خودروسازان داخلی می‌توانند با خارجی‌ها رقابت کنند؟
53- ویکی‌تولید رایگان شد تا به فکر اختراع چرخ نباشند
52- آیا همه چیز به هم ربط دارد؟
51- کارمان هر چه باشد، از آن خرده می‌گیرند
50- آیا بدون دیگران هم می‌توانیم؟
49- رشدمان قشنگ اما دردناک است
48- حل مسائل پیچیده با ساده‌ترین راهکارها
47- باید صبور بمانیم تا بهار برسد
46- جایگاه اجتماعی و اصل برابری
45- امروز نبض تولید یک ساله شد
44- شهرزادی می‌خواهیم برای هزار و یک شب تولید
43- انگیزه‌های کارآفرینی بر اساس مدل مازلو
42- آمده بودند شکارچی باشند
41- خودت را دوست داشته باش
40- دوست دارند شبیه آن کسب و کار موفق باشند
39- بهترین زمان کارآفرینی، چند سالگی است؟
38- با علاقه شروع کن، منطق باشد برای بعد
37- چرا صنعت تولید در سکوت فرو رفته است؟
36- رفتارهای کوچک، پیامدهای بزرگ
35- نقش بانوان در صنعت و مهندسی
34- از نو شروع می‌شود، مگر از نو شروع کنی
33- قهرمان کدام داستان ماندگار اهل سازش بوده است؟
32- همه چیز با هم نمی‌شود
31- تندی می‌کنم، آرام می‌گیری
30- مدت‌ها استراحت نکرده بود
29- ققنوس در راه است
28- آشغال‌ها را دور بریزید و دور بزنید
27- ساختن، زمین خالی می‌خواهد
26- پنج ایده برای ارائه خدمات مهندسی در اینترنت
25- یادگار امروز برای کافه‌نشینی آینده
24- مشاوره‌ی مصلحتی
23- قهرمانان غیرخاکی
22- موفقیت با آموزش موفقیت
21- مهندسان واقعی را بشناسیم
20- اسیر جزئیات نشویم تا به اصل برسیم
19- جای تخریب عمارت دیگران، خانه بسازیم
18- ایستاده تشویق کنید
17- نکاتی در مورد تولید (3)
16- نکاتی در مورد تولید (2)
15- نکاتی در مورد تولید (1)
14- کمی آن‌طرف‌تر از دغدغه‌هایمان
13- نبوغ دیوانگان
12- از غروب نترس تا طلوع کنی
11- چرا نمی‌گذارند پرواز کنم؟
10- خوب باشید، ممنونم.
9- پس با آسانی دشواری است
8- همین لحظات را زندگی کنیم
7- مسیر دیگران ما را به مقصد نمی‌رساند
6- ارزشمندیم و تمام
5- گاهی پایین آمدن سخت‌تر است
4- کدام عاشقی انقدر چشم‌پوشی می‌کند؟
3- رام نمی‌شود که نمی‌شود
2- پیاده‌ای؟ من هم مثل تو
1- بهانه نگیر، تولید کن

 بازگشت به صفحه نخست