شما در حال خواندن ششمین نوشته (ارزشمندیم و تمام) از مجموعهی نبض تولید هستید.
بعضیها با یک جایگاه نه چندان والا فکر میکنند که تمام قلههای عالم را فتح کردهاند و حالا میتوانند با نگاه حقارت به بقیه نگاه کنند یا کارهایی کنند و حرفهایی بزنند که فراتر از حد و اندازهی آنهاست.
شکی ندارم که حتی استیو جابز هم از گزند این موجودات در امان نبوده است؛ احتمالاً بارها به ایدههایش خندیدند، حالت مو و فریم عینکش و لباسهایش را مسخره کردند و گاهی که از رویاهایش گفته است با نگاه عاقل اندر سفیه یادآوری کردند که آدم ویژهای نیست و لقمهی بزرگتر از دهانش بر میدارد.
البته برای این موضوع نیازی به قصه گفتن از آقای جابز نیست چون تجربیات شخصی زیادی داریم. احتمالاً برای همهی ما پیش آمده است که به یک دفتر اداری یا شرکت یا هر جای به ظاهر مجلل دیگری مراجعه کرده باشیم و ما را قابل ندانسته باشند، یا در جمعی قرار گرفته باشیم که ارزش افراد بر اساس لباس و خانه و ماشینشان باشد یا حتی ما را به باد انتقاد گرفته باشند تا نظر دیگران را جلب کنند.
متأسفانه در عصری زندگی میکنیم که مواجههمان با انتقادهای غیرمنصفانه و غیردلسوزانه بیشتر از همیشه است و گاهی تکرار زیادشان باعث میشود که آنها را جدی بگیریم یا فکر کنیم که استعداد خاصی نداریم و نمیتوانیم به آرزوهایمان برسیم یا آدمهای موفق چیزی دارند که نداریم و تحت تأثیر همین حرفها، انگیرهمان کمرنگ میشود.
نمیدانم شما با این حرفها چطور کنار میآیید یا اصلاً از آنها تأثیر میگیرید یا نمیگیرید اما شخصاً اعتقاد دارم که خداوند حکیم ما را خلق کرده است چون ارزشمندیم و استعدادها و ویژگیهایی داریم که برای پیمودن مسیر کمال و ترقی کافیست، پس هیچ مخلوق دیگری اجازه ندارد خدشهای به ارزشهایمان وارد کند یا قدرتمان برای رشد و کمال را زیر سؤال ببرد.
چند سالی است که بیشتر ساعات عمرم با روایت از تولید میگذرد و زمان کمتری برای حرفهای دیگر میماند. نبض تولید را بهانه کردهام برای نوشتن از حرفهایی که معمولاً ناگفته میمانند. ارادتمندتان، میلاد اسمعیلی.