شما در حال خواندن سی و سومین یادداشت (قهرمان کدام داستان ماندگار اهل سازش بوده است؟) از مجموعهی نبض تولید هستید.
در عمق وجود هر انسانی، قهرمانی خفته است که منتظر بیدار شدن است. این قهرمان درون، همان نیروی شگفتانگیزی است که میتواند زندگی معمولی را به حماسهای ماندگار تبدیل کند. اما راز تلخی در این میان نهفته است؛ بسیاری از انسانها هرگز این قهرمان درون را کشف نمیکنند و در نخستین پیچهای مسیر زندگی، عقب میکشند و ترجیح میدهند همرنگ جماعت شوند.
وقتی به تاریخ مینگریم، قهرمانان بزرگ همواره کسانی بودهاند که در برابر سختیها ایستادگی کردند. داستان فرهاد کوهکن، روایتگر عشقی است که مرزهای ممکن را درنوردید. او عاشقی بود که تیشه به دست گرفت و با کوه بیستون درافتاد. با آنکه میدانست شاید هرگز به شیرین نرسد، اما عشق چنان در وجودش شعله میکشید که نمیتوانست آرام بنشیند. گرچه در نهایت جان باخت، اما داستانش هزار سال است که در دلها زنده مانده و الهامبخش عاشقان و مبارزان راه حقیقت شده است.
قهرمانان واقعی پیامی جاودانه برای بشریت دارند؛ پیامی از جنس امید، عشق، و پایداری. آنها به ما میآموزند که ارزش واقعی در مسیر است، نه مقصد. حقیقت تلخ این است که پایان همهی ما یکسان است، اما آنچه ما را متمایز میکند، چگونه زیستن و چگونه مبارزه کردن در این مسیر است.
مردم عادی معمولاً به دنبال داستانهایی با پایان خوش هستند. آنها میخواهند قهرمان به هدفش برسد و پیروز شود. اما نویسندگان بزرگ به خوبی میدانند که جادوی یک داستان در دل سختیها و مبارزات شکل میگیرد. اگر قهرمان به سادگی به هدفش برسد، داستان روح خود را از دست میدهد و به روایتی بیروح تبدیل میشود.
هر یک از ما نویسندهی داستان زندگی خویشیم. وقتی به مانعی برمیخوریم، میتوانیم راه سازش را در پیش بگیریم؛ تسلیم شویم، شکست را توجیه کنیم و مسیر ساده را انتخاب کنیم. یا میتوانیم راه مبارزه را برگزینیم؛ بایستیم، با چالشهای بزرگتر روبرو شویم و خطر شکست را به جان بخریم. قهرمان شدن یعنی انتخاب راه دوم، حتی اگر بدانیم ممکن است به هدف نرسیم.
در این میان، گروهی هستند که تلاش میکنند با داستانسرایی از شکستهایشان، خود را قهرمان جلوه دهند. آنها مدام از نامساعد بودن شرایط سخن میگویند و میخواهند دیگران را متقاعد کنند که “میتوانستند” اما شرایط اجازه نداد. اما حقیقت این است که تاریخ تنها نام کسانی را به یاد میسپارد که علیرغم همهی موانع، راه خود را ادامه دادند.
قهرمانان تاریخ به ما آموختهاند که موفقیت در گرو تلاش مستمر است. آنها نشان دادهاند که ترس همیشه وجود دارد، اما نباید تسلیم آن شد. داشتن هدفی بزرگتر از خود، روراست بودن با خویشتن و دیگران، و ادامه دادن حتی وقتی همه میگویند غیرممکن است، رمز ماندگاری قهرمانان بزرگ بوده است.
قهرمان بودن یک انتخاب است؛ انتخابی که باید هر روز و هر لحظه تکرار شود. مهم نیست که دنیا چه میگوید یا شرایط چقدر دشوار است. آنچه اهمیت دارد این است که ما چگونه با این شرایط روبرو میشویم. پس بیایید داستان زندگیمان را طوری بنویسیم که نه تنها ارزش خوانده شدن داشته باشد، بلکه الهامبخش نسلهای آینده نیز باشد.
در گذر زمان، تلاش میکنم روایتگر تولید باشم؛ قلمم را با ناگفتهها آشنا کردهام تا شاید بتوانم از دل صنعت، داستانهای کمتر شنیده شده را بازگو کنم. اینجا میلاد اسمعیلی، در تلاش برای روایت لحظههای پیوند صنعت و انسان.