شما در حال خواندن شصت و یکمین یادداشت (گاهی پیشگیری از مساله، مهمتر از حل مساله است) از مجموعهی نبض تولید هستید.
در دنیای پیچیدهی امروز، همهی ما با چالشهای متعددی روبرو میشویم و طبیعتاً به دنبال راهحلهایی برای عبور از این چالشها هستیم. مهارت حل مساله، یکی از ابزارهای ارزشمندی است که میتواند در این مسیر به کمک ما بیاید. اما نکتهی ظریفی که گاهی از آن غافل میشویم این است که همیشه حل کردن یک مساله، بهترین رویکرد نیست. گاهی اوقات، پیشگیری از ایجاد مساله، بسیار هوشمندانهتر و کمهزینهتر از حل آن است.
بیشتر ما به تواناییهای خود در مواجهه با چالشها بیش از حد خوشبین هستیم. این خوشبینی افراطی که روانشناسان به آن “سوگیری خوشبینی” میگویند، گاهی ما را به سمت تصمیمگیریهای خطرناک سوق میدهد. مثلاً فردی که میداند سیگار مضر است، با این تصور که “من میتوانم هر وقت بخواهم آن را ترک کنم”، شروع به سیگار کشیدن میکند. یا کارمندی که بدون داشتن پشتوانهی مالی و مهارت کافی، شغل خود را رها میکند به این امید که “حتماً موفق خواهم شد”.
این خوشبینی کاذب معمولاً با پدیدهی دیگری به نام “توهم کنترل” همراه میشود. ما تصور میکنیم که میتوانیم شرایط را بهتر از آنچه واقعاً هست، کنترل کنیم. این توهم باعث میشود حتی وقتی آمار و شواهد نشان میدهند که احتمال موفقیت در مسیری بسیار پایین است، باز هم تصور کنیم که ما استثنا هستیم و میتوانیم بر همهی موانع غلبه کنیم.
متأسفانه، برخی روایتهای رسانهای و داستانهای انگیزشی نیز به این توهم دامن میزنند. مثلاً وقتی داستان موفقیت یک فرد را که از اعتیاد نجات پیدا کرده، طوری روایت میکنند که گویی یک ماجراجویی هیجانانگیز بوده، ناخواسته این پیام را منتقل میکنند که گرفتار شدن در دام اعتیاد و سپس رهایی از آن، نوعی قهرمانبازی است. این روایتهای گمراهکننده باعث میشوند بسیاری از ما فراموش کنیم که موفقیت واقعی در زندگی، لزوماً در توانایی حل مسائل پیچیده نیست.
گاهی خردمندی واقعی در این است که از همان ابتدا، مسیری را انتخاب کنیم که کمترین احتمال بروز مشکل را دارد. درست مثل یک پزشک که به جای افتخار به درمان بیماریهای پیشرفته، بر پیشگیری و تشخیص زودهنگام تمرکز میکند، یا یگ مهندس باتجربه که به جای غرور از تعمیر خرابیهای پیچیده، به طراحی سیستمهای مطمئن و کمنقص میبالد.
لازم به تاکید است که: پیشگیری از مسائل، فراتر از یک انتخاب ساده است. این یک استراتژی هوشمندانه برای مدیریت منابع محدود زندگیمان است. وقتی از ایجاد مسائل غیرضروری جلوگیری میکنیم، در واقع سرمایهی ارزشمند زمان، انرژی و منابع مالی خود را برای فرصتهای واقعاً مهم حفظ میکنیم. این دقیقاً همان چیزی است که افراد موفق را از دیگران متمایز میکند: آنها نه تنها در حل مسائل مهارت دارند، بلکه میدانند کدام مسائل اصلاً نباید به وجود بیایند.
البته زندگی همواره با عدم قطعیت و ریسک همراه است و گاهی باید دست به انتخابهای جسورانه زد. اما تفاوت ظریفی وجود دارد بین ریسکهای هوشمندانه و ماجراجوییهای بیپروا. ریسک هوشمندانه، مانند کارآفرینی است که پس از مطالعهی دقیق بازار و آمادهسازی زیرساختها، کسبوکار جدیدی را آغاز میکند. در مقابل، ماجراجویی بیپروا شبیه شیرجه زدن در استخری است که عمق آن را نمیدانیم. هنر واقعی در این است که بتوانیم این دو را از هم تشخیص دهیم و به جای افتخار به حل مسائل خودساخته، به پیشگیری هوشمندانه از مسائل غیر ضروری ببالیم.
در گذر زمان، تلاش میکنم روایتگر تولید باشم؛ قلمم را با ناگفتهها آشنا کردهام تا شاید بتوانم از دل صنعت، داستانهای کمتر شنیده شده را بازگو کنم. اینجا میلاد اسمعیلی، در تلاش برای روایت لحظههای پیوند صنعت و انسان.