شما در حال خواندن بیستوچهارمین نوشته (مشاورهی مصلحتی) از مجموعهی نبض تولید هستید.
نظر بعضیها را هر وقت بپرسیم، تأییدمان میکنند تا ناراحت نشویم و بیشتر دوستشان داشته باشیم و خودمان هم در شرایط دشوار ممکن است به آنها مراجعه کنیم تا از تعریفهایشان لذت ببریم و انرژی بگیریم و حال بهتری داشته باشیم، چه اشکالی دارد؟ خوب است، آدمیزاد به معاشرت نیاز دارد، انرژی مثبت میگیرد، اما تا زمانی که مشاورههای تخصصی به این بازیها دچار نشوند.
در حال حاضر کار بعضی مشاوران به جایی رسیده است که دختر و پسر عاشق میشوند و بعد از تعیین تاریخ عقد و عروسی به سراغ مشاور میروند تا مهر تأیید روانشناس بدرقهی راهشان باشد و بعضی مشاوران هم با در نظر گرفتن اصل ماجرا، کاسهی داغتر از آش نمیشوند و از بیان مشکلات و تعارضات زوج جوان صرفنظر میکنند تا اصل مشتریمداری رعایت شود و همه خوشحالتر باشند.
البته مثال مزبور را از بابت ملموس بودن انتخاب کردم وگرنه غرضم صحبت از بعضی جلسات مشاورهی صنعتی است که از چنین رویههایی مصون نماندهاند و بهجای کشف مسأله و ارائهی راهکار به مثابه بنگاههای شادمانی عمل میکنند و نمونهی بارز آن مشاورانی هستند که بیخود از ایدههای پوسیده یا ضعیف مراجعان دفاع میکنند تا باب ارتباط مفتوح بماند و سود بیشتری عادیشان شود و حیرتانگیز است که بسیاری از مراجعهکنندگان هم چیزی جز این حمایت عاطفی نمیخواهد.
حال به نظرتان چرا عطای جلسات مشاوره را به لقایش بخشیدم؟ آدم فرهیختهای هستم که از کسب درآمد فرار میکند؟ کارهای بزرگتری دارم و وقت مشاوره ندارم؟ ماجرا چیز دیگری است؛ تجربیات من در مشاوره نشان میدهد که تحمل مدارا و توجه به روحیات ظریف مراجعهکنندگان را ندارم، آنها تأیید و ترغیب میخواهند اما من برای پیشگیری از اشتباه حرص میخورم و فریاد میزنم و مؤاخذه میکنم.
چه باید کرد؟ فرهنگ که مطابق ویژگیهای من تنظیم نمیشود! در چهارچوبی که خالهبازی حرف اول را میزند و آدمها از صبح تا شب با انواع تبلیغات لطیف و ظریف روبهرو میشوند، پول بگیرم و داد بزنم و توبیخ کنم؟ یا به ساز آنها برقصم و نقش بازی کنم؟ مگر مشاوره برای حل کردن واقعی مشکلات نیست؟ بگوییم و بخندیم و مشکل پابرجا بماند؟ حیف نیست؟
به نظرم در حال حاضر تصمیمم برای کنارهگیری از جلسات مشاوره منطقی است تا زمانی که راهکار و فرایند مناسبی برای متوازنسازی خواستههای مراجعان و آن چه در توان دارم پیدا کنم، اما خوشبختانه حالا هم در قالب پاسخ به نظرات و پرسشها با همراهان ویکیتولید در ارتباط هستم و اتفاقاً برنامههای جدیدی داریم که این ارتباط را تقویب خواهد کرد اما پیشاپیش از شما عزیزان تقاضا میکنم که اولاً در ارائهی نظراتتان ملاحظهکاری و تعارف را کنار بگذارید و دوماً پذیرای نظرات واقعی و صریح من و دوستان دیگرم باشید تا به این ترتیب بتوانیم با شناسایی سریعتر اشکالات و اصلاح مسیرمان به نتایج مطلوبتری برسیم؛ فراموش نکنید که پذیرش حقایق شاید دردناک باشد اما کارآمدترین ابزار تحقق آرزوهاست.
چند سالی است که بیشتر ساعات عمرم با روایت از تولید میگذرد و زمان کمتری برای حرفهای دیگر میماند. نبض تولید را بهانه کردهام برای نوشتن از حرفهایی که معمولاً ناگفته میمانند. ارادتمندتان، میلاد اسمعیلی.