شما در حال خواندن هفتمین نوشته (مسیر دیگران ما را به مقصد نمیرساند) از مجموعهی نبض تولید هستید.
از صحبتهایم با افراد مختلف متوجه شدم که علاوه بر خودم، اکثراً معتقدند که انسانهای خاص و منحصربهفردی هستند و در این میان گاهی با افرادی هم کلام شدم که اعتماد به نفس زیادی نداشتند اما بعضی تجربیات و احساسات و اعتقادات را متعلق به خودشان میدانستند.
اگر من را بیشتر بشناسید یا از شنوندگان پادکستهای قدیمیام باشید، میدانید که شدیداً روی منحصر به فرد بودن آدمها و استعدادهایشان تأکید دارم و به نظرم هیچ کس معمولی نیست اما این مسأله ذهنم را درگیر میکند که انسانها با وجود آگاهی از خاص بودنشان باز هم اصرار میکنند که مثل بقیه باشند و با روش آنها به اهدافشان برسند.
به خاطر دارم که اوایل دههی نود خیلیها از دلالی صحبت میکردند چون شنیده بودند که خوب است و سرمایهی چندانی نمیخواهد و از آدمهایی مثال میزدند که با آن ثروتمند شدند، اما کمی بعد که شبکههای اجتماعی پررنگ شد و چند نفری به شهرت رسیدند، سرفصلهای جدیدی به صحبتها اضافه شد و افراد زیادی تلاش میکردند که شخصیت بانمک شبکههای اجتماعی یا صاحبان فروشگاههای مجازی باشند.
یا خیلی از ما در تب و تاب سکه و طلا و بورس احساس کردیم که نباید از قافله جا بمانیم چون شنیده بودیم (یا دیده بودیم) که چند نفری از آن به ثروت رسیدهاند و حالا میخواستیم از همان مسیر به نان و نوایی برسیم.
البته شکی نیست که بعضیها با همین اقدامات به نتایج خوبی میرسند چون با استعدادها و تواناییهایشان همخوانی دارد اما اکثرمان چنین استعدادی نداریم و باید در مسیرهای دیگری قدم بگذاریم.
پیروی کورکورانه از مسیرها و روشهای دیگران باعث میشود که فرصت و انرژی محدودمان را صرف کارهایی کنیم که ارتباطی با استعدادها و برتریهای ویژهی خودمان ندارد، در حالی که اگر در مسیر خودمان باشیم، عملکرد بهتری داریم و سادهتر به مقصد میرسیم.
چند سالی است که بیشتر ساعات عمرم با روایت از تولید میگذرد و زمان کمتری برای حرفهای دیگر میماند. نبض تولید را بهانه کردهام برای نوشتن از حرفهایی که معمولاً ناگفته میمانند. ارادتمندتان، میلاد اسمعیلی.