شما در حال خواندن بیستوسومین نوشته (قهرمانان غیرخاکی) از مجموعهی نبض تولید هستید.
اگر صدای آسمان به گوشمان میرسید، نهیب میزد که میلیاردها آدم مثل شما آمدند و رفتند و همهی آنها دنبال غذا و همسر و رفاه و خانهی بزرگتر بودند. فکر میکنید دغدغههایتان برای خودتان است و تمام؟ آنها دغدغه نداشتند؟ عاشق نمیشدند؟ کار نمیکردند؟ ماندگارترین آثار گذشتگان را چه میدانید؟ بناهای تاریخی؟ نوشتههایشان؟ نقاشیهای روی غارها؟ زمین سنگ و خاک و آب است، زیاد تغییر میکند، زیر و رو میشود، اما داستانهایتان مانده است! قهرمانها که نمیمیرند، آنها داستان میسازند و داستانها فارغ از خاک، سینهبهسینه منتقل میشوند و میمانند و حتی اگر در ذهن بشر ماندگار نباشند، جایشان در کتاب آسمان محفوظ است.
میگویند قهرمان نیستید؟ آنها که نمیفهمند، قضاوتشان محدود به خاک است! ما قهرمان خاکی نمیخواهیم، ظاهر زیبا و مال و اموالت چه جذابیتی برای تاریخ دارد؟ خاک میشوند و میروند و تمام! ما قهرمان ماندگار میخواهیم که به جای خاک با اندیشه و امید و عشق ادغام شده باشد.
از آنهایی هستی که عاشق میشوند یا عشق منطقی را ترجیح میدهی؟ به تعهد و انسانیت اعتقاد داری یا آنها را با خاک معامله میکنی؟ وقتی میلیاردها و میلیاردها آدم از جنس خاک بودهاند، انتظاری نداریم که حتماً قهرمان باشی و به جاودانگی فکر کنی، اما بیتعارف میشود قهرمانمان باشی؟ داستان جدید میخواهیم، از آنهایی که فراموش کردنی نباشند، از آنهایی که انسانیت در آنها موج بزند، از آنهایی که وقتی تاریخ به پایان رسید بگویند خلقت این همه انسان به وجود همین چند قهرمان میارزید.
در گذر زمان، تلاش میکنم روایتگر تولید باشم؛ قلمم را با ناگفتهها آشنا کردهام تا شاید بتوانم از دل صنعت، داستانهای کمتر شنیده شده را بازگو کنم. اینجا میلاد اسمعیلی، در تلاش برای روایت لحظههای پیوند صنعت و انسان.