شما در حال خواندن سیزدهمین یادداشت (نبوغ دیوانگان) از مجموعه‌ی نبض تولید هستید.

عکس نوشته - نبوغ - موفقیت

آه که چه لذتی دارد نشستن دور هم و تعریف کردن داستان‌های موفقیت دیگران! انگار که داریم قصه‌های هزار و یک شب را می‌خوانیم، با این تفاوت که به جای پری و دیو، قهرمانان ما میلیاردرهای سیلیکون ولی هستند. «وای چه باهوش! عجب استراتژی! کاش ما هم یک دوست این شکلی داشتیم!» و بعد با آه و افسوس به زندگی معمولی خودمان برمی‌گردیم.

اما بیایید صادق باشیم. اگر زمانی ماشین زمان اختراع شد و ما را به گذشته برد، احتمالاً اولین کسانی بودیم که این نوابغ را مسخره می‌کردیم. تصور کنید:

«بیل عزیز، مطمئنی سرت به جایی نخورده؟ هاروارد را ول کردی که چی؟ نکند می‌خواهی بروی در زیرزمین مادرت کامپیوتر بسازی؟»

«جف جان، آمازون؟ واقعاً؟ نکند می‌خواهی کتاب‌فروشی راه بیندازی که فقط طوطی‌ها و میمون‌ها مشتری‌اش باشند؟»

«استیو عزیزم، این چه وضع لباس پوشیدن است؟ نکند فکر کردی جلسه هیئت مدیره همان پارتی دانشجویی است؟»

ما انسان‌ها عجیب عاشق انتقاد کردن هستیم. انگار با هر انتقاد، یک پله به تعالی نزدیک‌تر می‌شویم. تازه، چه بهانه خوبی برای دور هم جمع شدن. «بیا بریم کافه، تعریف کن ببینیم از فلانی چه خبر!» البته وقتی همان آدم‌هایی که مسخره‌شان می‌کردیم به موفقیت می‌رسند، ناگهان حافظه‌مان پاک می‌شود. «نه بابا، من همیشه می‌دانستم او موفق می‌شود. فقط شانس آورد. تازه، من هم اگر روزی ۱۶ ساعت کار می‌کردم، الان از او هم موفق‌تر بودم!»

واقعیت این است که ما در درک نوابغ مشکل داریم. خب، اگر آن‌ها هم مثل ما فکر می‌کردند که دیگر نابغه نبودند، نه؟ از دید ما، نوابغ شبیه دیوانه‌ها هستند؛ با این تفاوت که گاهی به نتایجی می‌رسند که حتی ما هم می‌توانیم بفهمیم. آن وقت است که می‌گوییم: «آهان! پس او واقعاً باهوش بوده!» اما اگر به جایی نرسند، همیشه یک فامیل دلسوز هست که بگوید: «دیدی گفتم بیا پیش خودم در مغازه کار کن؟ حالا برو توی اینترنت دنبال شغل بگرد!»

خلاصه اینکه اگر بزرگان تاریخ به حرف بقیه گوش می‌دادند، الان به جای نشستن در کافی‌شاپ و نق زدن درباره زندگی، داشتیم با نیزه دنبال شام می‌دویدیم و شب‌ها از ترس خرس‌ها بالای درخت می‌خوابیدیم. خوشبختانه، آن‌ها یاد گرفتند که گوش‌شان را به روی انتقادهای بی‌مورد ببندند و راه خودشان را بروند.

و ما؟ ما همچنان در کافه‌ها می‌نشینیم، از این و آن ایراد می‌گیریم، و فکر می‌کنیم با این کار داریم«عاقلانه» زندگی می‌کنیم. غافل از اینکه شاید همین الان، یک نابغه دیگر در حال ساختن آینده است، در حالی که ما مشغول انتقاد از رنگ جورابش هستیم!

در گذر زمان، تلاش می‌کنم روایتگر تولید باشم؛ قلمم را با ناگفته‌ها آشنا کرده‌ام تا شاید بتوانم از دل صنعت، داستان‌های کمتر شنیده شده را بازگو کنم. اینجا میلاد اسمعیلی، در تلاش برای روایت لحظه‌های پیوند صنعت و انسان.

آن چه خواندید، یادداشت شماره 44 از مجموعه نبض تولید بود. فهرست کامل یادداشت‌های این مجموعه به ترتیب از جدید به قدیم عبارتند از:

76- چرا افراد کم‌تجربه مطمئن‌تر حرف می‌زنند؟
75- با این سکو بهتر می‌توانیم احساسات و رفتارهای خود را کنترل کنیم
74- نگاهی به بی‌فایده‌ترین تلاش‌ها برای باهوش به نظر رسیدن
73- می‌کارم تا شاید گنجی نهفته در خاک شود
72- هنر زنبور شدن
71- مشغله‌های بیهوده و حل مساله
70- فرض‌های من افکارم را می‌سازند
69- امروز می‌گذرد، اما هدف اصلی پابرجاست
68- می‌توانیم پازل را خودمان تکمیل کنیم
67- چرا زبان حقوقی دشوار است؟
66- ببخشید! ایده شما جواب نمی‌دهد
65- مقاومت می‌کنیم، صبر ایوب داریم
64- بوی کتاب یا کیفیت دیجیتال؟
63- در مشاوره تولید چه خدماتی ارائه می‌شود؟
62- هشت سوگیری شناختی که ذهن ما را فریب می‌دهند
61- گاهی پیشگیری از مسأله مهم‌تر از حل مساله است
60- چند ساعت کار مناسب است؟
59- تبریک عید و برنامه‌های سال 1402
58- دستاوردهای کوچک، ساختمان موفقیت را می‌سازند
57- مطالعات توجیه‌پذیری، فرمالیته یا ضروری؟
56- نگران و کارآفرین، هیچ کاره و همه کاره
55- ملاحظاتی برای تعریف مساله و بنا نهادن خِشت اول
54- آیا خودروسازان داخلی می‌توانند با خارجی‌ها رقابت کنند؟
53- ویکی‌تولید رایگان شد تا به فکر اختراع چرخ نباشند
52- آیا همه چیز به هم ربط دارد؟
51- کارمان هر چه باشد، از آن خرده می‌گیرند
50- آیا بدون دیگران هم می‌توانیم؟
49- رشدمان قشنگ اما دردناک است
48- حل مسائل پیچیده با ساده‌ترین راهکارها
47- باید صبور بمانیم تا بهار برسد
46- جایگاه اجتماعی و اصل برابری
45- امروز نبض تولید یک ساله شد
44- شهرزادی می‌خواهیم برای هزار و یک شب تولید
43- انگیزه‌های کارآفرینی بر اساس مدل مازلو
42- آمده بودند شکارچی باشند
41- خودت را دوست داشته باش
40- دوست دارند شبیه آن کسب و کار موفق باشند
39- بهترین زمان کارآفرینی، چند سالگی است؟
38- با علاقه شروع کن، منطق باشد برای بعد
37- چرا صنعت تولید در سکوت فرو رفته است؟
36- رفتارهای کوچک، پیامدهای بزرگ
35- نقش بانوان در صنعت و مهندسی
34- از نو شروع می‌شود، مگر از نو شروع کنی
33- قهرمان کدام داستان ماندگار اهل سازش بوده است؟
32- همه چیز با هم نمی‌شود
31- تندی می‌کنم، آرام می‌گیری
30- مدت‌ها استراحت نکرده بود
29- ققنوس در راه است
28- آشغال‌ها را دور بریزید و دور بزنید
27- ساختن، زمین خالی می‌خواهد
26- پنج ایده برای ارائه خدمات مهندسی در اینترنت
25- یادگار امروز برای کافه‌نشینی آینده
24- مشاوره‌ی مصلحتی
23- قهرمانان غیرخاکی
22- موفقیت با آموزش موفقیت
21- مهندسان واقعی را بشناسیم
20- اسیر جزئیات نشویم تا به اصل برسیم
19- جای تخریب عمارت دیگران، خانه بسازیم
18- ایستاده تشویق کنید
17- نکاتی در مورد تولید (3)
16- نکاتی در مورد تولید (2)
15- نکاتی در مورد تولید (1)
14- کمی آن‌طرف‌تر از دغدغه‌هایمان
13- نبوغ دیوانگان
12- از غروب نترس تا طلوع کنی
11- چرا نمی‌گذارند پرواز کنم؟
10- خوب باشید، ممنونم.
9- پس با آسانی دشواری است
8- همین لحظات را زندگی کنیم
7- مسیر دیگران ما را به مقصد نمی‌رساند
6- ارزشمندیم و تمام
5- گاهی پایین آمدن سخت‌تر است
4- کدام عاشقی انقدر چشم‌پوشی می‌کند؟
3- رام نمی‌شود که نمی‌شود
2- پیاده‌ای؟ من هم مثل تو
1- بهانه نگیر، تولید کن

 بازگشت به صفحه نخست