شما در حال خواندن چهارمین یادداشت (کدام عاشقی انقدر چشمپوشی میکند؟) از مجموعهی نبض تولید هستید.
عیدها همواره جلوهای بینظیر در زندگیام داشتهاند. در کودکی، تعطیلات عید برایم الهامبخش شادی بود، در جوانی هوای تازه و زندگیبخش آن را میستودم، و اکنون عید را فرصتی میدانم تا از تازه شدن طبیعت عبرت بگیرم و با امید بیشتر به آینده نگاه کنم.
خداوندا، تو با حکمت و قدرت خویش به طبیعت جان تازه بخشیدی و عشق را در هر جوانه و گل نشاندی. طبیعت با شور و شوق زنده میشود و این نیروی حیاتبخش توست که مرا نیز به زندگی امیدوار میسازد.
اگرچه در گذشته بارها اشتباه کردهام، همیشه لطف و رحمت تو پناهگاهم بوده است. هر بار که در مسیر اشتباه قدم برداشتم، تلنگرهای آرامت مرا به راه درست بازگرداند. از گذشتهٔ پر خطای من، تصاویری از زیبایی خلق کردی و هرگز از من ناامید نشدی. کدام عاشق به این اندازه بخشنده و دلسوز است؟
رحمت تو برای کسانی که در جستجوی آن هستند همواره آشکار است. اگر گاهی غفلت یا تردید کردم، یا امید به دیگران بستم، تو همواره با عشق و مهربانی در کنارم بودی و من را تنها نگذاشتی.
اکنون با امیدی تازه به تو روی میآورم. بهار را بهانه میکنم تا از تو استمرار رحمت و عفوت را طلب کنم. من هرچند ضعیف و نیازمندم، اما با تو میتوانم از هر چالش و مانعی عبور کنم.
در گذر زمان، تلاش میکنم روایتگر تولید باشم؛ قلمم را با ناگفتهها آشنا کردهام تا شاید بتوانم از دل صنعت، داستانهای کمتر شنیده شده را بازگو کنم. اینجا میلاد اسمعیلی، در تلاش برای روایت لحظههای پیوند صنعت و انسان.