شما در حال خواندن بیست و هفتمین یادداشت (ساختن، زمین خالی میخواهد) از مجموعهی نبض تولید هستید.
“تغییر” و “ثبات” دو نیروی متضاد در زندگی ما هستند؛ مثل دو کفه ترازویی که گاه به این سو و گاه به آن سو متمایل میشود. در مسیر ساختن زندگی، گاهی با زمینی خالی روبرو میشویم و گاهی با ساختمانی که باید تخریب شود. این دو موقعیت، علیرغم ظاهر متفاوتشان، هر دو فرصتی برای آفرینش هستند، اما با هزینههای متفاوت.
تصور کنید دو نفر را که میخواهند خانه بسازند. اولی زمینی خالی دارد و دومی خانهای قدیمی. فرد اول میتواند بیدرنگ شروع به ساختن کند، در حالی که نفر دوم باید ابتدا با دشواری تخریب روبرو شود. اما مسئله فقط تخریب فیزیکی نیست؛ چالش اصلی، تخریب دیوارهای ذهنی و عاطفی است که سالها با آنها زندگی کردهایم.
این دلبستگیها دو گونهاند: برخی مانند ریشههای عمیق درختی کهنسال، در خاک وجودمان نفوذ کردهاند – مثل خاطرات کودکی در خانه پدری یا میراث خانوادگی. اینها دلبستگیهایی معنادار و قابل احتراماند. اما گونه دیگر، شبیه علفهای هرزی هستند که تنها به خاطر عادت و ترس از تغییر، آنها را نگه داشتهایم – مثل حفظ روابط ناسالم یا ماندن در شغلی بیآینده.
اما نکتهای که اغلب نادیده میگیریم این است: آنها که هنوز چیزی نساختهاند، صاحب گنجی پنهان هستند – آزادی انتخاب. آنها مانند نقاشی هستند که بوم سفیدی پیش رو دارد، در حالی که دیگران باید ابتدا نقاشی قبلی را پاک کنند. این آزادی، فرصتی است که بسیاری در حسرت آن میسوزند.
به جوانی فکر کنید که تازه میخواهد مسیر شغلیاش را انتخاب کند، در مقایسه با فردی میانسال که باید تمام تجربیات و جایگاهش را کنار بگذارد تا مسیری جدید را آغاز کند. یا زوجی که تازه زندگی مشترکشان را شروع میکنند، در مقایسه با کسانی که باید عادتهای سالها زندگی را تغییر دهند.
اما این آزادی، مسئولیتی سنگین نیز به همراه دارد. وقتی محدودیتهای گذشته را نداریم، انتخابهای بیشمار میتوانند فلجکننده باشند. اینجاست که باید هوشمندانه عمل کرد: نه آنقدر محتاط که فرصتها را از دست بدهیم، و نه آنقدر عجول که بیمحابا بسازیم.
به کسانی که امروز در آغاز راه هستند، این پیام را میدهم: شما صاحب گنجی هستید که شاید خود از آن بیخبرید. فرصت ساختن از نقطه صفر، بدون نیاز به تخریب، موهبتی است که نباید آن را با ساختن بنایی معمولی هدر داد. شما میتوانید خانهای بسازید که نه تنها سرپناه، بلکه تجلی رویاهایتان باشد.
و به آنها که میراثدار ساختمانهای قدیمی هستند میگویم: گاهی شجاعت در تخریب، بیشتر از شجاعت در ساختن است. اما پیش از هر تصمیمی، خوب بیندیشید که آیا آنچه حفظ میکنید، واقعاً ارزشمند است یا تنها زنجیری است که شما را به گذشته متصل نگه میدارد.
در پایان، زندگی هنر تعادل است میان حفظ آنچه ارزشمند است و شهامت رها کردن آنچه باید رها شود. خوشا به حال آنان که این فرصت را دارند تا از ابتدا بسازند، و درود بر آنان که شجاعت تخریب و بازسازی را دارند. هر دو مسیر میتواند به مقصد برسد، به شرط آنکه با آگاهی و شجاعت طی شود.
در گذر زمان، تلاش میکنم روایتگر تولید باشم؛ قلمم را با ناگفتهها آشنا کردهام تا شاید بتوانم از دل صنعت، داستانهای کمتر شنیده شده را بازگو کنم. اینجا میلاد اسمعیلی، در تلاش برای روایت لحظههای پیوند صنعت و انسان.