شما در حال خواندن هفتاد و سومین یادداشت (می‌کارم تا شاید گنجی نهفته در خاک شود) از مجموعه‌ی نبض تولید هستید.

می‌کارم تا شاید گنجی نهفته در خاک شود. یادداشتی از میلاد اسمعیلی، از مجموعه نبض تولید

این زمین را می‌بینید؟ در ظاهر خالی است، اما بایر نیست. من در این زمین، بهترین چیزهایی که بلد بوده‌ام را کاشته‌ام. پای آن آب ریخته‌ام. در حد توان، بهترین تصمیم‌ها را برای آن اتخاذ کرده‌ام. من هر روز به امید آمدن فصل برداشت و دیدن رویش جوانه‌ها، چشمانم را گشوده و به سوی این زمین دویده‌ام. اما من این جا را برای برداشت بیل نمی‌زنم. رسالت من کاشتن است و تعهدی جز این ندارم. من کارهایی را می‌کنم که درست می‌پندارم، موعد برداشت نیز می‌رسد، وقتی که او صلاح بداند.

اشتیاق من به رویش جوانه‌ها، از جنس توقع و چشم‌داشت نیست‌. من آدمم، هوای خوش بهار را دوست دارم و منتظرش می‌مانم. اما در عمل برایم چه فرقی دارد که نتیجه چه باشد؟ ارزش فقط به واسطه‌ی برداشت ایجاد نمی‌شود. شاید آن چه می‌کارم به گنجی نهان در زیر خاک بدل شود که روزی کودکان جنگ‌زده، آن را بیابند و مرهمی بر زخم‌هایش بنهند. من برای کارفرمای عالم کار می‌کنم، اجرتم چوب درخت و جعبه‌ی میوه نیست، این‌ها بهانه‌اند‌.

کارفرمای عالم، من را پای این زمین آورده، میوه‌های صد باغ را پیش رویم قرار داده، استعداد و توان کار کردن را عطا کرده و قدرت تشخیص کار درست را در وجودم نهاده است. من از امور عالم خبر ندارم و قادر به شناسایی بهترین چیدمان وقایع نیستم؛ اما او که مرا پای کار آورده، چگونگی حصول نتیجه و بهره‌برداری از کارهایم را نیز می‌‌داند.

آن جماعت را می‌بینید؟ ایشان هر شب دور هم جمع می‌شوند، سیگار روشن می‌کنند و دارایی خود و همسایگان را می‌شمارند. آن‌ها ارزش هر کسی را با حجم میوه‌هایش می‌سنجند. از نگاه ایشان، امثال من دیوانگانی هستند که بی‌جهت برای هیچ می‌کوشند. اما ایشان درخت را برای چه می‌خواهند؟ می‌خواهند شاد باشند، راحت زندگی کنند، دست‌شان در جیب خودشان باشد، کم‌تر بترسند و بیشتر بخندند. پس چگونه ما را دیوانه می‌پندارند وقتی شادیم، راحت زندگی می‌کنیم، دست‌مان جلوی کسی دراز نیست، پشت‌مان به او گرم است و از ته دل می‌خندیم؟

ما کارگران کارفرمای عالم خیال‌مان راحت است و باکی از خشک‌سالی و طوفان نداریم‌. گستره‌ نگاه‌مان فراتر از این زمین و آن زمین است. راه تجارت را بلدیم، اما تجارت نمی‌کنیم و میوه را برای تفنن می‌خوریم. ما عزت نفس‌‌ داریم، مخلوق جماعت را صالح به شمارش و قضاوت نمی‌دانیم. ما هر چه داریم، می‌کاریم تا شاید به حکم مصلحت، روزی به گوهری نهفته در خاک تبدیل شوند. ایشان به بهای عمر، گوهر می‌کارند و خیار بر می‌دارند.

شما خود را از ما می‌دانید یا از قبلیه‌ی ایشان؟ در هر حال، همه‌ی ما کارهای مشابهی می‌کنیم و به یک جا وصلیم. ما ارزش خلق می‌کنیم، آن‌ها هم ارزش خلق می‌کنند. ما نیز از قبیله‌ی ایشان بودیم، اما دیدیم پشت‌مان به جای محکمی گرم نیست، فرصت محدود است، می‌توانیم شادتر باشیم و قشنگ‌تر زندگی کنیم؛ پس تامل کردیم، نگاه‌مان را تغییر دادیم، از اسارت در آمدیم و عاشقانه زیستن را انتخاب کردیم.

در گذر زمان، تلاش می‌کنم روایتگر تولید باشم؛ قلمم را با ناگفته‌ها آشنا کرده‌ام تا شاید بتوانم از دل صنعت، داستان‌های کمتر شنیده شده را بازگو کنم. اینجا میلاد اسمعیلی، در تلاش برای روایت لحظه‌های پیوند صنعت و انسان.

آن چه خواندید، یادداشت شماره 43 از مجموعه نبض تولید بود. فهرست کامل یادداشت‌های این مجموعه به ترتیب از جدید به قدیم عبارتند از:

76- چرا افراد کم‌تجربه مطمئن‌تر حرف می‌زنند؟
75- با این سکو بهتر می‌توانیم احساسات و رفتارهای خود را کنترل کنیم
74- نگاهی به بی‌فایده‌ترین تلاش‌ها برای باهوش به نظر رسیدن
73- می‌کارم تا شاید گنجی نهفته در خاک شود
72- هنر زنبور شدن
71- مشغله‌های بیهوده و حل مساله
70- فرض‌های من افکارم را می‌سازند
69- امروز می‌گذرد، اما هدف اصلی پابرجاست
68- می‌توانیم پازل را خودمان تکمیل کنیم
67- چرا زبان حقوقی دشوار است؟
66- ببخشید! ایده شما جواب نمی‌دهد
65- مقاومت می‌کنیم، صبر ایوب داریم
64- بوی کتاب یا کیفیت دیجیتال؟
63- در مشاوره تولید چه خدماتی ارائه می‌شود؟
62- هشت سوگیری شناختی که ذهن ما را فریب می‌دهند
61- گاهی پیشگیری از مسأله مهم‌تر از حل مساله است
60- چند ساعت کار مناسب است؟
59- تبریک عید و برنامه‌های سال 1402
58- دستاوردهای کوچک، ساختمان موفقیت را می‌سازند
57- مطالعات توجیه‌پذیری، فرمالیته یا ضروری؟
56- نگران و کارآفرین، هیچ کاره و همه کاره
55- ملاحظاتی برای تعریف مساله و بنا نهادن خِشت اول
54- آیا خودروسازان داخلی می‌توانند با خارجی‌ها رقابت کنند؟
53- ویکی‌تولید رایگان شد تا به فکر اختراع چرخ نباشند
52- آیا همه چیز به هم ربط دارد؟
51- کارمان هر چه باشد، از آن خرده می‌گیرند
50- آیا بدون دیگران هم می‌توانیم؟
49- رشدمان قشنگ اما دردناک است
48- حل مسائل پیچیده با ساده‌ترین راهکارها
47- باید صبور بمانیم تا بهار برسد
46- جایگاه اجتماعی و اصل برابری
45- امروز نبض تولید یک ساله شد
44- شهرزادی می‌خواهیم برای هزار و یک شب تولید
43- انگیزه‌های کارآفرینی بر اساس مدل مازلو
42- آمده بودند شکارچی باشند
41- خودت را دوست داشته باش
40- دوست دارند شبیه آن کسب و کار موفق باشند
39- بهترین زمان کارآفرینی، چند سالگی است؟
38- با علاقه شروع کن، منطق باشد برای بعد
37- چرا صنعت تولید در سکوت فرو رفته است؟
36- رفتارهای کوچک، پیامدهای بزرگ
35- نقش بانوان در صنعت و مهندسی
34- از نو شروع می‌شود، مگر از نو شروع کنی
33- قهرمان کدام داستان ماندگار اهل سازش بوده است؟
32- همه چیز با هم نمی‌شود
31- تندی می‌کنم، آرام می‌گیری
30- مدت‌ها استراحت نکرده بود
29- ققنوس در راه است
28- آشغال‌ها را دور بریزید و دور بزنید
27- ساختن، زمین خالی می‌خواهد
26- پنج ایده برای ارائه خدمات مهندسی در اینترنت
25- یادگار امروز برای کافه‌نشینی آینده
24- مشاوره‌ی مصلحتی
23- قهرمانان غیرخاکی
22- موفقیت با آموزش موفقیت
21- مهندسان واقعی را بشناسیم
20- اسیر جزئیات نشویم تا به اصل برسیم
19- جای تخریب عمارت دیگران، خانه بسازیم
18- ایستاده تشویق کنید
17- نکاتی در مورد تولید (3)
16- نکاتی در مورد تولید (2)
15- نکاتی در مورد تولید (1)
14- کمی آن‌طرف‌تر از دغدغه‌هایمان
13- نبوغ دیوانگان
12- از غروب نترس تا طلوع کنی
11- چرا نمی‌گذارند پرواز کنم؟
10- خوب باشید، ممنونم.
9- پس با آسانی دشواری است
8- همین لحظات را زندگی کنیم
7- مسیر دیگران ما را به مقصد نمی‌رساند
6- ارزشمندیم و تمام
5- گاهی پایین آمدن سخت‌تر است
4- کدام عاشقی انقدر چشم‌پوشی می‌کند؟
3- رام نمی‌شود که نمی‌شود
2- پیاده‌ای؟ من هم مثل تو
1- بهانه نگیر، تولید کن

 بازگشت به صفحه نخست