شما در حال خواندن پنجاه و پنجمین یادداشت (ملاحظاتی برای تعریف مساله و بنا نهادن خِشت اول) از مجموعه‌ی نبض تولید هستید.

ملاحظاتی برای تعریف مساله و بهبود عملکردمان در فرایند حل مسأله (خشت اول چون نهد معمار کج، تا ثریا می‌رود دیوار کج)

زندگی سرشار از موقعیت‌هایی است که در آن‌ها هدف را می‌شناسیم، اما راه رسیدن به آن برایمان روشن نیست. این همان جایی است که “مساله” شکل می‌گیرد و نیاز به “حل مساله” پدیدار می‌شود. مسائل می‌توانند از افزایش فروش یک کسب‌وکار تا بهبود روابط شخصی را شامل شوند، و هر کدام رویکرد خاص خود را می‌طلبند. با این حال، یک عنصر مشترک و حیاتی در حل تمام مسائل وجود دارد: “تعریف درست مساله”.

تعریف مساله، مانند نقشه‌ای است که مسیر حرکت ما را مشخص می‌کند. همان‌طور که یک نقشه نادرست می‌تواند ما را به مسیری اشتباه هدایت کند، تعریف نادرست مساله نیز می‌تواند باعث اتلاف منابع و انرژی در مسیرهای نامناسب شود. به همین دلیل، توانمندی در تعریف دقیق مساله، مهارتی کلیدی است که می‌تواند در تمام حوزه‌های زندگی به موفقیت ما کمک کند.

اگرچه همه ما به طور طبیعی و از طریق تجربیات روزمره، برخی اصول اولیه تعریف مساله را آموخته‌ایم، اما نکات ظریف و مهمی وجود دارند که معمولاً از دید ما پنهان می‌مانند. این نکات که حاصل سال‌ها تجربه و پژوهش در حوزه حل مساله هستند، می‌توانند تفاوت چشمگیری در کیفیت تصمیم‌گیری‌های ما ایجاد کنند.

در ادامه، به بررسی برخی از مهم‌ترین ملاحظات در تعریف مساله می‌پردازیم. مقایسه این اصول با تجربیات گذشته‌مان می‌تواند به ما کمک کند تا الگوهای ناکارآمد را شناسایی کرده و در آینده، مسائل را با دقت و هوشمندی بیشتری تعریف کنیم.

۱. لزوم توجه به پیامدها در تعریف مساله

در فرآیند حل مساله، تعریف دقیق و درست مساله نخستین و مهم‌ترین گام است. این مرحله شبیه حرکت در صفحه شطرنج است؛ ظاهراً فقط باید یک مهره را از نقطه‌ای به نقطه دیگر ببریم، اما هر حرکت می‌تواند زنجیره‌ای از پیامدها را به دنبال داشته باشد. درست مانند شطرنج‌باز ماهری که چند حرکت جلوتر را می‌بیند، ما نیز باید در تعریف مساله، فراتر از هدف اولیه را ببینیم.

ساده‌سازی در تعریف مساله یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر است، زیرا در نظر گرفتن تمام جزئیات و جوانب، مساله را به حدی پیچیده می‌کند که حل آن عملاً ناممکن می‌شود. با این حال، این ساده‌سازی نباید به قیمت نادیده گرفتن پیامدهای مهم تمام شود. برای مثال، مدیری که مساله “کاهش هزینه‌های تولید” را بدون توجه به پیامدهای آن تعریف می‌کند، ممکن است به راه‌حل‌هایی مانند کاهش کیفیت مواد اولیه یا تعدیل نیرو برسد. این تصمیمات می‌تواند به از دست دادن مشتریان وفادار یا کاهش روحیه کارکنان منجر شود و در بلندمدت، هزینه‌های بیشتری را تحمیل کند.

برای تعریف جامع‌تر مساله، باید پیش از نهایی کردن تعریف، از خود بپرسیم “اگر به این هدف برسیم، چه اتفاقاتی ممکن است بیفتد؟” تجربه دیگران در موقعیت‌های مشابه و نظرات ذی‌نفعان مختلف می‌تواند به ما در شناسایی پیامدهای احتمالی کمک کند. برخی از این پیامدها ممکن است آنقدر مهم باشند که اصل هدف را زیر سؤال ببرند، در حالی که برخی دیگر قابل چشم‌پوشی هستند.

در تعریف مساله “افزایش تولید کارخانه”، توجه به پیامدهای زیست‌محیطی و کیفیت محصول ضروری است. بنابراین، تعریف بهتر می‌تواند “افزایش تولید با حفظ کیفیت و رعایت استانداردهای زیست‌محیطی” باشد. به همین ترتیب، وقتی از “راه‌اندازی کسب‌وکار جدید” صحبت می‌کنیم، باید به پایداری، ریسک‌های مالی و تعادل کار-زندگی نیز توجه کنیم.

نکته مهم این است که موفقیت پایدار نیازمند نگاه همه‌جانبه است و این نگاه باید از همان مرحله تعریف مساله آغاز شود. با در نظر گرفتن پیامدهای کوتاه‌مدت و بلندمدت، و نگاه به مساله از زوایای مختلف، می‌توانیم تعریفی جامع‌تر و واقع‌بینانه‌تر ارائه دهیم. این رویکرد نه تنها به راه‌حل‌های بهتر منجر می‌شود، بلکه از غافلگیری‌های ناخوشایند در مسیر حل مساله نیز جلوگیری می‌کند.

۲. پرهیز از راه‌حل‌محوری در تعریف مساله

راه‌حل‌محوری در تعریف مساله، چالشی پنهان اما تأثیرگذار در فرآیند حل مسائل است. این خطای شناختی معمولاً از عجله، عادت یا تجربیات گذشته سرچشمه می‌گیرد و باعث می‌شود پیش از آنکه مساله را به درستی درک و تعریف کنیم، به سمت راه‌حل خاصی سوق پیدا کنیم. این رویکرد نادرست، مانند پوشیدن عینکی با شیشه‌های رنگی است که دید ما را نسبت به سایر راهکارهای ممکن محدود می‌کند.


تجربه نشان می‌دهد که حتی متخصصان و افراد باتجربه نیز گاه در دام راه‌حل‌محوری می‌افتند. برای مثال، مخترعان اغلب پس از ثبت اختراع، بی‌درنگ به سمت تولید صنعتی حرکت می‌کنند، در حالی که مساله اصلی آنها “بهره‌برداری اقتصادی از اختراع” است. با این نگاه محدود، گزینه‌های ارزشمند دیگری مانند فروش لیسانس یا انتقال دانش فنی نادیده گرفته می‌شوند؛ گزینه‌هایی که ممکن است با ریسک و هزینه کمتر، سود بیشتری را نصیب مخترع کنند.


در دنیای کسب‌وکار این چالش به وفور دیده می‌شود. بسیاری از سازمان‌ها به محض مواجهه با ضرورت حضور در فضای دیجیتال، بی‌درنگ به سراغ راه‌اندازی فروشگاه اینترنتی می‌روند. آنها مساله “توسعه فروش دیجیتال” را مستقیماً به یک راه‌حل خاص تبدیل می‌کنند، در حالی که با توجه به هزینه‌های قابل توجه راه‌اندازی و نگهداری فروشگاه اینترنتی، شاید استفاده از پلتفرم‌های موجود یا تقویت حضور در شبکه‌های اجتماعی راهکارهای مؤثرتری باشند.


باید توجه داشت که محدودیت‌های مساله با راه‌حل آن تفاوت دارند. برای نمونه، وقتی یک واحد تولیدی باید از مواد اولیه خاصی استفاده کند یا محدودیت‌های فنی تجهیزات موجود را در نظر بگیرد، این‌ها شرایط و محدودیت‌های مساله هستند، نه راه‌حل آن. محدودیت‌ها چارچوبی هستند که راه‌حل نهایی باید در آن تعریف شود، اما نباید با خود راه‌حل اشتباه گرفته شوند.


تنها در یک حالت می‌توان راه‌حل را در تعریف مساله گنجاند و آن زمانی است که پس از بررسی‌های دقیق و جامع، یک راه‌حل خاص انتخاب شده و اکنون خود به موضوع مساله جدیدی تبدیل شده باشد. مثلاً پس از مطالعات کافی و اطمینان از اینکه تولید بهترین راه بهره‌برداری از یک فناوری است، می‌توان مساله را “یافتن بهترین روش تأمین مالی برای راه‌اندازی خط تولید” تعریف کرد.


برای اجتناب از دام راه‌حل‌محوری، باید همواره به دنبال شناسایی هدف اصلی و جوهره مساله باشیم. این کار نیازمند صبر، تأمل و پرهیز از عجله در رسیدن به راه‌حل است. باید اجازه دهیم تمام گزینه‌های ممکن در فرآیند حل مساله مورد بررسی قرار گیرند. این رویکرد گرچه ممکن است در ابتدا زمان‌بر به نظر برسد، اما در نهایت به تصمیم‌گیری‌های کارآمدتر و نتایج پایدارتر منجر می‌شود.

۳- توجه به نیازهای اصلی به جای خواسته‌های سطحی

تفاوت میان نیازهای عمیق و خواسته‌های سطحی در تعریف مساله، چالشی تأثیرگذار در فرآیند حل مسائل است. ما انسان‌ها معمولاً گرایش داریم مسائل را بر اساس خواسته‌های سطحی و ملموس تعریف کنیم، زیرا درک و بیان آنها ساده‌تر است. این رویکرد، گرچه طبیعی به نظر می‌رسد، می‌تواند ما را به مسیرهایی هدایت کند که علی‌رغم تلاش و هزینه زیاد، ارتباط چندانی با نیازهای واقعی‌مان ندارند.

رابطه میان نیازها و خواسته‌ها پیچیده و چندلایه است. یک نیاز بنیادی می‌تواند منشأ خواسته‌های متعدد و متفاوتی باشد. برای نمونه، نیاز عمیق به احساس امنیت می‌تواند خود را در خواسته‌های مختلفی مانند پس‌انداز مالی، خرید خانه، یا حتی ازدواج نشان دهد. از سوی دیگر، گاه خواسته‌های به ظاهر مشابه می‌توانند از نیازهای کاملاً متفاوتی سرچشمه بگیرند. مثلاً تمایل به تغییر شغل ممکن است برای یک فرد از نیاز به درآمد بیشتر، و برای دیگری از نیاز به رشد حرفه‌ای یا احساس معنا در کار نشأت بگیرد.

این پیچیدگی در روابط نیازها و خواسته‌ها، اهمیت شناخت نیاز اصلی را در تعریف مساله دوچندان می‌کند. زمانی که مساله را صرفاً بر اساس خواسته‌های سطحی تعریف می‌کنیم، ممکن است به راهکارهایی برسیم که گرچه ظاهراً خواسته ما را برآورده می‌کنند، اما در پاسخگویی به نیاز اصلی ناکارآمد هستند. برای مثال، فردی که احساس تنهایی می‌کند ممکن است مساله خود را “نیاز به ازدواج” تعریف کند، در حالی که نیاز اصلی او می‌تواند “برقراری روابط اجتماعی معنادار” باشد که راهکارهای ساده‌تر و کم‌ریسک‌تری دارد.

برای دستیابی به تعریف عمیق‌تر مساله، می‌توان از تکنیک پرسش مکرر “چرا” استفاده کرد. این روش ساده اما مؤثر به ما کمک می‌کند لایه‌های سطحی خواسته‌ها را کنار بزنیم و به نیاز اصلی برسیم. برای مثال، اگر کسی هدف خود را “راه‌اندازی رستوران” تعریف کرده، با پرسیدن چراهای متوالی ممکن است به این نتیجه برسد که نیاز اصلی او “داشتن شغلی مستقل و خلاقانه” است. این شناخت می‌تواند او را به سمت گزینه‌های متنوع‌تر و شاید مناسب‌تری هدایت کند.

شناخت تفاوت میان نیازها و خواسته‌ها به ما کمک می‌کند از دام راه‌حل‌های پیچیده و پرهزینه رها شویم. گاه راهکارهای ساده‌تر و کم‌هزینه‌تر می‌توانند به شکل مؤثرتری نیازهای اصلی ما را برآورده کنند. مثلاً کسی که به دنبال خرید خانه‌ای بزرگ‌تر است، با درک این که نیاز اصلی‌اش “فضای بیشتر برای فعالیت‌های خانوادگی” است، ممکن است با بازطراحی فضای موجود یا حذف وسایل غیرضروری به هدفش برسد.

بنابراین، برای تعریف مؤثر مساله، باید از سطح خواسته‌ها فراتر رویم و به دنبال شناخت نیازهای اصلی باشیم. این رویکرد نه تنها به یافتن راهکارهای خلاقانه‌تر کمک می‌کند، بلکه احتمال رسیدن به راه‌حل‌های پایدار و رضایت‌بخش را نیز افزایش می‌دهد.

در گذر زمان، تلاش می‌کنم روایتگر تولید باشم؛ قلمم را با ناگفته‌ها آشنا کرده‌ام تا شاید بتوانم از دل صنعت، داستان‌های کمتر شنیده شده را بازگو کنم. اینجا میلاد اسمعیلی، در تلاش برای روایت لحظه‌های پیوند صنعت و انسان.

آن چه خواندید، یادداشت شماره 58 از مجموعه نبض تولید بود. فهرست کامل یادداشت‌های این مجموعه به ترتیب از جدید به قدیم عبارتند از:

76- چرا افراد کم‌تجربه مطمئن‌تر حرف می‌زنند؟
75- با این سکو بهتر می‌توانیم احساسات و رفتارهای خود را کنترل کنیم
74- نگاهی به بی‌فایده‌ترین تلاش‌ها برای باهوش به نظر رسیدن
73- می‌کارم تا شاید گنجی نهفته در خاک شود
72- هنر زنبور شدن
71- مشغله‌های بیهوده و حل مساله
70- فرض‌های من افکارم را می‌سازند
69- امروز می‌گذرد، اما هدف اصلی پابرجاست
68- می‌توانیم پازل را خودمان تکمیل کنیم
67- چرا زبان حقوقی دشوار است؟
66- ببخشید! ایده شما جواب نمی‌دهد
65- مقاومت می‌کنیم، صبر ایوب داریم
64- بوی کتاب یا کیفیت دیجیتال؟
63- در مشاوره تولید چه خدماتی ارائه می‌شود؟
62- هشت سوگیری شناختی که ذهن ما را فریب می‌دهند
61- گاهی پیشگیری از مسأله مهم‌تر از حل مساله است
60- چند ساعت کار مناسب است؟
59- تبریک عید و برنامه‌های سال 1402
58- دستاوردهای کوچک، ساختمان موفقیت را می‌سازند
57- مطالعات توجیه‌پذیری، فرمالیته یا ضروری؟
56- نگران و کارآفرین، هیچ کاره و همه کاره
55- ملاحظاتی برای تعریف مساله و بنا نهادن خِشت اول
54- آیا خودروسازان داخلی می‌توانند با خارجی‌ها رقابت کنند؟
53- ویکی‌تولید رایگان شد تا به فکر اختراع چرخ نباشند
52- آیا همه چیز به هم ربط دارد؟
51- کارمان هر چه باشد، از آن خرده می‌گیرند
50- آیا بدون دیگران هم می‌توانیم؟
49- رشدمان قشنگ اما دردناک است
48- حل مسائل پیچیده با ساده‌ترین راهکارها
47- باید صبور بمانیم تا بهار برسد
46- جایگاه اجتماعی و اصل برابری
45- امروز نبض تولید یک ساله شد
44- شهرزادی می‌خواهیم برای هزار و یک شب تولید
43- انگیزه‌های کارآفرینی بر اساس مدل مازلو
42- آمده بودند شکارچی باشند
41- خودت را دوست داشته باش
40- دوست دارند شبیه آن کسب و کار موفق باشند
39- بهترین زمان کارآفرینی، چند سالگی است؟
38- با علاقه شروع کن، منطق باشد برای بعد
37- چرا صنعت تولید در سکوت فرو رفته است؟
36- رفتارهای کوچک، پیامدهای بزرگ
35- نقش بانوان در صنعت و مهندسی
34- از نو شروع می‌شود، مگر از نو شروع کنی
33- قهرمان کدام داستان ماندگار اهل سازش بوده است؟
32- همه چیز با هم نمی‌شود
31- تندی می‌کنم، آرام می‌گیری
30- مدت‌ها استراحت نکرده بود
29- ققنوس در راه است
28- آشغال‌ها را دور بریزید و دور بزنید
27- ساختن، زمین خالی می‌خواهد
26- پنج ایده برای ارائه خدمات مهندسی در اینترنت
25- یادگار امروز برای کافه‌نشینی آینده
24- مشاوره‌ی مصلحتی
23- قهرمانان غیرخاکی
22- موفقیت با آموزش موفقیت
21- مهندسان واقعی را بشناسیم
20- اسیر جزئیات نشویم تا به اصل برسیم
19- جای تخریب عمارت دیگران، خانه بسازیم
18- ایستاده تشویق کنید
17- نکاتی در مورد تولید (3)
16- نکاتی در مورد تولید (2)
15- نکاتی در مورد تولید (1)
14- کمی آن‌طرف‌تر از دغدغه‌هایمان
13- نبوغ دیوانگان
12- از غروب نترس تا طلوع کنی
11- چرا نمی‌گذارند پرواز کنم؟
10- خوب باشید، ممنونم.
9- پس با آسانی دشواری است
8- همین لحظات را زندگی کنیم
7- مسیر دیگران ما را به مقصد نمی‌رساند
6- ارزشمندیم و تمام
5- گاهی پایین آمدن سخت‌تر است
4- کدام عاشقی انقدر چشم‌پوشی می‌کند؟
3- رام نمی‌شود که نمی‌شود
2- پیاده‌ای؟ من هم مثل تو
1- بهانه نگیر، تولید کن

 بازگشت به صفحه نخست