شما در حال خواندن درس چرا تجارت می‌تواند برای همه سودآور باشد؟ از مجموعه‌ی مقدمه علم اقتصاد هستید.

چرا تجارت برای همه سود آور است؟ بررسی یک اصل مهم و پایه در علم اقتصاد

به عنوان یک اصل اقتصادی: «تجارت می‌تواند برای همه سودآور باشد». با این که اکثراً این گزاره را قبول دارند، بررسی دقیق‌تر آن به درک «وابستگی متقابل افراد، سازمان‌ها و کشورها به یکدیگر» و «منافع حاصل از تجارت» کمک می‌کند. البته با توجه به تنوع بسیار زیاد محصولات و پیچیدگی روابط تجاری، بررسی این موضوع دشوار است. به همین علت موضوع منافع حاصل از تجارت را با ساده‌سازی فراوان و در قالب چند مثال ارائه می‌کنیم.

نکته: در این درس از ابزاری به نام منحنی امکانات تولید استفاده می‌کنیم، اگر روش استفاده از آن را نمی‌دانید، ابتدا درسی که قبلاً در مورد آن منتشر کرده‌ایم را بخوانید.

تعریف یک مسأله در خصوص «منافع دوجانبه تجارت»

انسان‌ها به کالاهای مختلفی مثل تلفن همراه، برنج، نان، گوشت، خودکار، کاغذ و دارو نیاز دارند. به دلیل محدودیت منابع، هیچ نهادی نمی‌تواند همه‌ی اقلام مورد نیاز را خودش تولید کند. بدین جهت، افراد و سازمان‌ها و کشورها برای تأمین کالاها و خدمات مورد نیازشان به یکدیگر وابسته هستند. از این گذشته، حتی اگر یک نهاد اقتصادی بتواند همه‌ی کالاهای مورد نیاز خود را تولید کند، تجارت با نهادهای دیگر باعث می‌شود که کالاها و خدمات بیشتری در اختیارش بگیرد.

برای ساده‌تر شدن درک این مطلب، فرض کنید که دو شخص به اسامی الف و ب فقط از «نان» و «پنیر» استفاده می‌کنند.

این افراد می‌توانند خودشان نان و پنیر مورد نیازشان را تولید کنند، اما علم اقتصاد ادعا می‌کند که این دو نفر می‌توانند با تجارت و مبادله‌ی کالا، نان و پنیر بیشتری به دست بیاورند. در این خصوص دو حالت را در نظر بگیرید:

 ۱- اگر یکی از این افراد در تولید نان و دیگری در تولید پنیر متخصص باشد، اکثراً قبول داریم که بهتر است یکی از آن‌ها فقط نان و دیگری فقط پنیر تولید کند و نهایتاً محصولات‌شان را تقسیم کنند.

۲- اگر توانمندی الف هم در تولید نان و هم در تولید پنیر از ب بالاتر باشد، شاید تصور کنیم که تجارت برای الف سودآور نیست و فقط به شخص ب کمک می‌کند.

در ادامه، دو حالت بالا را در قالب مثال بررسی خواهیم کرد تا ببینیم چگونه تجارت می‌تواند برای هر دو نفر سودآور باشد.

مثال اول: الف پنیر و ب نان بیشتری تولید می‌کند

در نمودار زیر مرز امکانات تولید برای شخص الف و ب رسم شده است. این خط صاف نشان می‌دهد که با توجه به منابع موجود، هر یک از الف و ب حدأکثر چقدر می‌توانند نان و پنیر تولید کنند. میزان تولید نان و پنیر نمی‌تواند به قدری باشد باشد که نقطه‌ی تلاقی آن‌ها بالای مرز امکانات تولید قرار بگیرد، اما خلاف آن قابل تصور است.

 همانطور که در درس منحنی امکانات تولید توضیح دادیم، اگر فرض کنیم که منابع موجود به یک اندازه‌ برای تولید پنیر و نان کارایی دارند، منحنی امکانات تولید یک خط صاف و در غیر این صورت یک منحنی محدب است. در این درس، برای ساده‌‌سازی فرض می‌کنیم که منابع موجود به یک اندازه برای تولید نان و پنیر کارایی دارند، بنابراین مرز امکانات تولید را با خط صاف نشان دادیم.

فرض کنیم الف و ب ماهیانه به ۴ کیلو نان و ۲ کیلو پنیر نیاز دارند، به همین علت اگر برنامه‌ای برای مبادله‌ی کالا نداشته باشند، هر کدام ۴ کیلو نان و ۲ کیلو پنیر در ماه تولید می‌کنند تا نیازشان برطرف شود. این میزان از تولید را با نقاط سبز نشان دادیم. این میزان از تولید برای هر دو نفر روی خط امکانات تولید قرار دارد و بدین جهت بهینه و منطقی است.

اگر الف و ب مذاکره کنند تا به جای نقطه‌ی سبز، میزان تولید نان و پنیر را به نقاط نارنجی برسانند و در پایان هر ماه، الف دو کیلوگرم نان به ب دهد و دو کیلوگرم پنیر دریافت کند، هر کدام ۵ کیلوگرم نان و ۴ کیلوگرم پنیر به دست می‌آورند که با رنگ قرمز نشان دادیم. نقاط قرمز بالاتر از خطوط امکانات تولید قرار گرفته‌اند، یعنی الف و ب خودشان نمی‌توانند به این میزان از تولید برسند، اما تجارت باعث شده است که نان و پنیر بیشتری در اختیارشان قرار بگیرد.

مثال در مورد منافع دو طرفه تجارت در اقتصاد

البته الف و ب می‌توانستند معامله‌ی بهتری انجام دهند. اگر الف ماهیانه ۱۰ و ب ماهیانه ۱۰ کیلو پنیر تولید کند و نهایتاً محصولات را تقسیم کنند، سهم هر نفر ۵ کیلو نان و ۵ کیلو پنیر می‌شود که از حالت قبل بهینه‌تر است. بنابراین همانطور که می‌بینیم، لزوماً چنین نیست که زیاد شدن منافع یکی از طرفین معامله باعث کاهش منافع دیگری شود و یک معامله‌ی خوب می‌تواند منافع بیشتری برای تمام طرفین داشته باشد.

مثال دوم: الف نان و پنیر بیشتری از ب تولید می‌کند

فرض کنیم الف ماهیانه ۸ کیلونان و ۲ کیلو پنیر و ب ماهیانه ۴ کیلو نان و ۲ کیلو پنیر تولید می‌کند. در این حالت الف به دلیل مهارت بیشتر در تولید نان و پنیر، وضعیت اقتصادی بهتر و میزان مصرف بیشتری نسبت به ب دارد. اگر الف و ب تولیدشان را از نقاط سبز به نارنجی منتقل کنند و الف در پایان هر ماه سه کیلو پنیر به ب تحویل دهد و چهار کیلو نان دریافت کند، هر دو نان و پنیر بیشتری برای مصرف خواهند داشت. نقاط قرمز بالاتر از خط منحنی امکانات تولید هستند، بنابراین تجارت برای هر دوی آن‌ها مفید است.

در این درس با کمک مثال اول نشان دادیم که هر واحد اقتصادی برای بهره‌مندی از منافع تجارت، بهتر است روی کالایی تمرکز کند که در تولید آن تواناتر است. این دیدگاه مؤید نظریه‌ی «مزیت مطلق» یا «برتری مطلق» در علم اقتصاد است. اما در مثال دوم دیدیم که حتی در شرایطی که یک واحد اقتصادی در تولید همه‌ی محصولات از واحد دیگر تواناتر است، کماکان تجارت می‌تواند منافع هر دوی آن‌ها را تأمین کند. این موضوع مؤید نظریه‌ی «مزیت نسبی» در علم اقتصاد است. این دو نظریه را جداگانه در درس مزیت نسبی و مزیت مطلق بررسی کرده‌ایم که برای تکمیل مطالب این درس می‌توانید به آن مراجعه کنید.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *