شما در حال خواندن درس روش اسکمپر (SCAMPER) برای خلاقیت از کارگاه ایده هستید.
وقتی که ذهن روی یک ایده متمرکز میشود به سایر موارد دقت کمتری دارد و افکار همگرا میشوند که مانع از ارزیابی همه جانبهی مسائل است و به همین علت بسیاری از روشهای ایدهپردازی برای جلوگیری از این اتفاق و تشویق تفکر واگرا هستند؛ روش اسکمپر (SCAMPER) هم از این مزایا برخوردار است و به خلاقتر بودن کمک میکند.
این روش از چند سوال شروع شد که الکس اوسبورن، مبتکر طوفان فکری، برای ارزیابی چندجانبهی مسائل مطرح کرد اما بعدا توسط باب ابرله تکمیل و در سال ۱۹۷۱ با کتاب Scamper: Games for imagination Development بهعنوان یک روش ایدهپردازی معرفی شد. ضمناً روش اسکمپر میتواند در قالب جلسات گروهی طوفان فکری یا بهصورت انفرادی مورد استفاده قرار بگیرد و به نام قوانین خلاقیت هم شناخته میشود.
چرا اسم این روش SCAMPER است؟
روش SCAMPER ترکیبی از هفت روش و نگاه مختلف است تا مساله از جنبههای مختلف بررسی شود و اگر حرف اول آنها را کنار هم بگذاریم به کلمهی SCAMPER میرسیم:
Substitute به معنای جایگزین کردن
Combine به معنای ترکیبکردن یا آمیختن
Adapt به معنای منطبق کردن یا سازگار کردن
Modify به معنای اصلاح کردن
Put to another use به معنای استفاده برای کاربردهای دیگر
Eliminate به معنای حذف کردن
Reverse به معنای برعکس کردن (Rearrange یا چیدمان دوباره هم گفته میشود)
آشنایی با هفت تکنیک اسکمپر
در ادامه این هفت تکنیک را توضیح میدهیم، اما پیش از آن مروری رو عناوین داشته باشیم:
جایگزینی (S)
معمولا هر ایده یا مسالهای المانهای مختلفی دارد و در تکنیک جایگزینی روی تعویض آنها تمرکز میکنیم؛ مثلا فرض کنید که مبلمان تولید میکنیم و فهمیدیم که قیمت محصولاتمان برای مشتریان زیاد است، در فاز جایگزینی به این فکر میکنیم که تغییر کدام المانها به کاهش قیمت کمک میکند؟ شاید تعویض پارچهی مبل، روکش چوبی، تجهیزات استفاده شده و امثالهم موثر باشد.
ترکیب یا آمیختن (C)
ترکیب یک عملیات شناختهشده و پراستفادهی روش اسکمپر است که در آن المانها با هم نرکیب میشوند تا راهحلهای خلاقانه شکل بگیرند؛ یعنی ممکن است چند هدف مختلف ترکیب شوند و یک هدف بزرگتر شکل بگیرد یا با ترکیب چند ایده یک ایدهی جدید ایجاد شود یا حتی چند فرآیند مختلف به یک فرآیند واحد تبدیل شوند. مثلاً زمانی مردم محصولات را در ویترین مغازهها میدیدند که فرآیند دیدنِ محصول و ویژگیهایش بود و بعداً در مورد آن تحقیق میکردند و نظرات دیگران را جویا میشدند اما امروز در فروشگاههای اینترنتی هر دو فرآیند به یک فرآیند واحد تبدیل شده و کاربران همزمان با دیدن محصولات میتوانند نظرات کاربران را هم بخوانند.
مسالهی ترکیب شبیه قانون چهارم طوفان فکری است که شرکتکنندگان باید ایدههای بقیه را اصلاح یا ترکیب کنند تا به ایدههای بهتری برسند، یعنی بهتر است چند گزینهی قبلی داشته باشیم و آنها را با هم ترکیب کنیم تا شرایط مختلف ارزیابی شود؛ در این خصوص مثال کاملی برایتان آماده کردیم:
میخواهیم با روش ترکیب (C)، به ایدههایی برای توسعهی محتویات ویکی تولید برسیم؛ در حال حاضر محتویات ما در قالب کتاب، فایلهای صوتی، مقالات و تصاویر هستند و اگر همین موارد را ترکیب کنیم به محصولات جدید میرسیم.
کتاب + فایلصوتی= کتاب صوتی، دورههای آموزشی صوتی
کتاب + مقالات= سمینارها و نمایشگاههای مجازی، کتابچههای حاوی مقالات ویکیتولید
کتاب + تصاویر= کتابچهی تصاویر صنعتی، کتابچهی اینفوگرافیکهای تولید، انتشارِ تصویرِ جلد کتابها برای معرفی آنها
فایلهای صوتی + مقالات= مقالات صوتی، نوشتن مقاله از فایلهای صوتی منتشر شده
فایلهای صوتی + تصاویر= اینفوگرافیک با راهنمای صوتی
تطبیق (A)
تطبیق یا سازگاری در روش SCAMPER به این معناست که ایده، خدمت، محصول یا فرآیند با کمی تغییر در شرایط دیگر قابل استفاده باشد، یعنی ماهیّت و کاربرد آن عوض نشده اما دامنهی استفاده از آن گسترده میشود.
مثالِ مشهور و ملموس این عملیات ساعتها و گوشیهای ضد آب هستند که برای شرایط مرطوب سازگار شدهاند یا گوشیهای ضدگرد و غبار که برای محیطهای آلوده قابل استفاده هستند، یا کفشهای کوهنوردی و صدها محصولِ دیگر حاصل عملیات سازگاری هستند.
همین شرایط روی فرآیندها و سامانهها هم حاکم است؛ زمانی کار با کامپیوتر برای متخصصان و برنامهنویسان بود اما تبدیل سیستمعامل DOS به ویندوز یک خلاقیت از نوع تطبیق بود تا کاربران عادی هم به سادگی از مزایای آن بهرهمند شوند یا نرمافزارهای انبارداری نوعی سازگار کردنِ فرآیندها برای فروشندگانِ عادی محسوب میشوند.
اصلاح، بزرگنمایی و کوچک کردن (M)
در روش اسکمپر، M به معنای Modify یا اصلاح کردن است اما به Magnify و Minify به معنای بزرگنمایی و کوچککردن هم اشاره میکند که روشهایی برای اصلاح هستند.
در عملیات اصلاح (Modify) روی بهینهسازی المانهای جزئی (مثل المانهای یک محصول یا هر ایده ای) یا کلیّت یک مساله، ایده یا فرآیند تمرکز میشود؛ البته روشهای زیادی برای اصلاح کردن وجود دارد که بعضی از آنها با سایر تکنیکهای اسکمپر همپوشانی دارند اما از نظر مقیاس و زاویه دید متفاوت هستند، مثلا شاید یک خودروساز تصمیم بگیرد برای افزایش کیفیت محصول از موتور دیگری استفاده کند، یعنی با رویکرد اصلاح خودرو، تصمیمی از جنش جایگزینی (C) میگیرد.
در بزرگنمایی (Magnify) سعی میکنیم که المانها، مسائل، ایدهها، فرآیندها و … را بزرگتر کنیم؛ مثلا به افزایش حجم تولید، افزایش حجم محصول (مثلا شوینده ۴ لیتری یا پیتزای ۴ نفره)، بزرگتر کردن ابعاد کالا، بیشتر کردن ظرفیت خدمات، افزایش حجم تبلیغات، افزایش وزن قطعات و … اشاره میکنیم و در کوچک کردن (Minify) رویکرد مخالف در نظر گرفته میشود.
در مثال افزایش رضایت مشتری میتوان برای بزرگنمایی این سوال را مطرح کرد که با زیاد شدن چه چیزهایی کیفیت بیشتر میشود؟ و جواب آن شامل ایدههای زیادی خواهد بود، مثلا با زیاد شدن سرعت و شتاب خودرو، زیاد شدن ایربگها، افزایش فضای سرنشین، افزایش فضای صندوق و داشبورد، افزایش تنوع محصولات، افزایش ارتفاع ماشین، افزایش طول ماشین، افزایش خنککنندگی سیستم تهویه، افزایش حجم موتور و …
استفاده برای کارهای دیگر (P)
در این عملیات بررسی میکنیم که ایده، راهکار، محصول و … چگونه میتواند برای کاربرد یا اهداف دیگر استفاده شود و اینجا بر خلاف تطبیق (A) کارکرد آن هم تغییر میکند؛ مثلا اگر ایدهی اسنپ را برای موتورسواران اجرا کنیم آن را سازگار کردهایم (A) اما اگر از همان سیستم برای اجارهی کتابهایمان استفاده کنیم عملیات (P) انجام شده است.
مثال دیگر لیوان است که میتواند برای استفاده در خودرو، هواپیما و … سازگار شود تا حین حرکت هم قابل استفاده باشد (A) یا از جنسی ساخته شود که انتقال حرارت پایینتری دارد (A) اما اگر از آن به عنوان جامسواکی یا جاخودکاری استفاده شود کاربرد آن تغییر میکند(P) و نگاه دیگران به آن متفاوت خواهد بود؛ در این مثال میتوانیم لیوان را به فروشندگان لوازم تحریر، کتابخانهها، فروشندگان لوازم اداری و … عرضه کنیم تا بازار جدیدی داشته باشیم.
حذف (E)
در این عملیات از روش اسکمپر، بر این اساس ایدهپردازی میکنیم که یک یا چند المان از یک سیستم، محصول، ایده، فرآیند، خدمت و … بدون جایگزینی حذف شود؛ مثلا پارادایم تولیدِ نابِ تویوتا مبتنی بر حذف تمام مواردی است که ارزش افزوده ندارند یا بسیاری از شرکتهای هوایی، رستورانها و امثالهم با صرفنظر از اقلام اضافی، هزینهی محصولات و خدمات را کاهش میدهند تا مزیت رقابتی داشته باشند.
امروزه عملیات حذف یکی از رایجتریت اقداماتی است که برای بهینهسازی استفاده میشود، حتی در یک طرح مهندسی هم تلاش میشود تمام المانهای اضافه حذف شوند یا مثال دیگر آن فرآیند عضویت در سایتهای مختلف است که روزبهروز اطلاعات اضافهی کمتری میخواهند و فرآیند کوتاهتر میشود تا نرخ ثبتنام بیشتر شود.
وارونهسازی (R)
اگر تمامِ هفت روش اسکمپر را در یک مساله به کار بگیرید احتمالا خلاقانهترین ایدهها در عملیات وارونهسازی شکل میگیرند، با این روش که در ایدهپردازی شاخصها را وارونه کنیم، چیدمان فرآیندها را عوض کنیم، اهداف را برعکس کنیم و … تا ایدههای جدید شکل بگیرد؛ به مثالهای زیر توجه کنید:
- برای بیانگیزه کردن کارمندان چه اقداماتی انجام دهیم ؟
- چطور ورشکسته شدن شرکت روی کاهش فروش اثر میگذارد؟
- چطور هوای تهران را آلودهتر کنیم؟
تغییر چیدمان المانها به اندازهای مهم است که بعضی منابع R را Rearrange ترجمه میکنند و شاید خیلی ربطی به وارونهسازی نداشته باشد، مگر زمانی که یک فرآیند را کاملا بر عکس میکنیم مثلا به تصویر زیر توجه کنید:
در دستگاه اول تعداد زیادی از کاربران فراموش میکنند که کارت خود را بگیرند اما با وارونه شدن فرآیند تعداد آنها کم میشود چون اگر کارت را نگیرند به پول نخواهند رسید.
اما Rearrange شدن یا تنظیم مجدد جای المانها لزوما بهصورت وارونه نیست و میتواند در عملیات اصلاح (M) بهصورت برنامهریزی شده مورد بررسی قرار بگیرد.
شماره و نام درسی که هماکنون خواندید:
درس نهم. قوانین خلاقیت یا تکنیک SCAMPER از کارگاه ایده