شما در حال خواندن درس چگونه برای کسب و کار ایده پیدا کنیم؟ از کارگاه ایده هستید.

چگونه برای کسب و کار ایده پیدا کنیم؟

تعداد زیادی از منابع کسب و کار با این فرضیه شروع می‌شوند که ایده از قبل پیدا شده است و حالا به دنبال ارزیابی و اصلاح و اجرای آن هستیم اما مشکل اینجاست که خیلی از ما هنوز ایده‌ای را انتخاب نکرده‌ایم. شاهد این ادعا ترندهای گوگل است که نشان می‌دهد تعداد زیادی از کاربران در جست‌وجوی خریدن ایده هستند، اما معمولاً راه به جایی نمی‌برند و نهایتاً خودشان ایده‌پردازی را آغاز می‌کنند.

آیا با کمک این درس ایده پیدا می‌کنید؟

در این درس مشخص می‌کنیم که برای پیدا کردن ایده از کجا شروع کنید تا منبع الهام‌تان باشد اما برای رسیدن به ایده‌های خلاقانه و بکر، باید داده‌های به‌دست آمده از این منابع را با کمک تکنیک‌های ایده‌پردازی به ایده‌های ناب تبدیل کنیم که در درس‌های بعدی با تعدادی از این تکنیک‌ها آشنا می‌شوید.

۱- کلیشه‌ای که درست بود!

این مسأله‌ی ساده را بارها شنیده‌اید که باید بر اساس علاقه‌تان ایده پیدا کنید، اما بعید است که هنوز فهرستی از ایده‌های مورد علاقه‌تان آماده کرده باشید! این در حالی‌است که مغزمان برای کارهای مورد علاقه‌اش کم‌تر خسته می‌شود اما اگر چیزی را دوست نداشته باشد، بهانه‌جویی می‌کند و هزار دلیل و برهان می‌سازد تا آن را کنار بگذارد و پرونده را ببندد ؛ پس با وجود کلیشه‌ای بودن، به نفع‌مان است که زمینه‌های کاری مورد علاقه‌مان را یک‌بار برای همیشه فهرست کرده و تصویر آن را در تلفن همراه‌ ذخیره کنیم.

در مرحله‌ی دوم باید فهرستی از توان‌مندی‌ها داشته باشیم که نمایشگر تخصص‌ها، استعدادها و مهارت‌هایمان باشد و با قرار گرفتن آن، میان موضوعات مورد علاقه و مهارت‌هایمان ارتباط برقرار کنیم و به ایده‌های جدید شغلی برسیم.

شاید به نظر می‌رسد که نوشتن این فهرست‌ها بی‌فایده است، اما با وقت گذاشتن روی آن‌ها متوجه می‌شوید که ایده با جرفه‌های کوچک ذهنی شکل می‌گیرد و قابل پیش‌بینی نیست.

۲-  از مسائلِ خودمان ایده پیدا کنیم!

معمولا مشاغل بر مبنای حل مساله و رفع نیازها شکل می‌گیرندو برای همین بسیاری از افراد در جست‌و‌جوی مسائل و مشکلات بقیه هستید تا راهکاری پیدا کنند و کارشان شکل بگیرد اما حواس‌شان نیست که به مسائل زندگی خودشان توجه کنند!  پس بهتر است از خودمان شروع کنیم و دنبال روش‌هایی برای ساده‌تر، ارزان‌تر و بهتر کردن فرآیندها، محصولات و خدماتمان باشیم، چون اولاً این مسائل را بهتر درک می‌کنیم، دوماً انگیزه‌ی بیشتری برای حل کردن آن‌ها داریم و سوماً ارزیابی ایده آسان‌تر است.

در ادامه مثالی را نوشتیم که نشان‌ می‌دهد چگونه از مسائل و مشکلات شخصی‌مان، ایده‌ پیدا کنیم.

تمرین. یکی از مشکلاتی که با آن روبه‌رو هستید و سه مساله‌ای که به نظرتان باید اصلاح شود را یادداشت کنید؛ برای مشکل مطرح شده یک راه‌حل تجاری و برای هر کدام از موارد دیگر حداقل دو زمینه‌ی کاری پیشنهاد کنید.

نمونه‌ای از تمرین حل‌شده

مشکل:‌ تعداد زیاد سرفصل دروس ویکی تولید و نداشتن نفرات و زمان کافی برای ویراستاری

قصد داریم که برای حل مشکل، چند راهکار یا ایده پیدا کنیم که لزوماً ارتباطی با ویکی‌تولید ندارند و برای شروع کسب‌وکار جدید هستند.

راه حل اول: استخدام چند ویراستار و راه‌اندازی یک وبسایت برای انجام آنلاین خدمات ویراستاری، به‌طوریکه کاربران متن اولیه را آپلود می‌کنند و در زمان مقرر به‌صورت ویراستاری شده، تحویل می‌گیرند.

راه حل دوم: طراحی و فروش یک نرم‌افزار برای پیشنهاد کلمات مترادف، شناسایی غلط‌های نگارشی، شناسایی ساختارهای اشتباه، شناسایی جملات طولانی، کاربرد اشتباه علایم و …

راه حل سوم: راه‌اندازی یک وبسایت دو سویه برای ویراستاران و تولیدکنندگان محتوا؛ در این سایت مشتریان سفارش ویراستاری را ثبت می‌کنند تا ویراستاران ببینند و قیمت پیشنهادی خود را اعلام کنند.

مساله‌ی اول: بسته بودن مغازه‌ها و موجود نبودن قهوه‌ی با کیفیت در ساعات اولیه‌ی روز

راهکار اول:  طراحی اپلیکیشن مبتنی بر موقعیت مکانی برای تحویل قهوه درب منزل طبق زمان توافق شده، مثلاً سفارش می‌تواند از شب قبل ثبت شود تا هزینه‌های حمل‌ونقل به حدأقل برسد.

راهکار دوم: ساخت و نصب دستگاه قهوه‌ساز اتوماتیک در مناطق مختلف که مشتریان می‌توانند به‌صورت ۲۴ ساعته از آن قهوه‌ی تازه بخرند. (مشابه استارباکس)

مساله‌ی دوم: آنتن‌دهی ضعیف خطوط تلفن همراه در شرکت

راهکار اول: راه‌اندازی شرکتی که روی راهکارهای آنتن‌دهی کار می‌کند و به سازندگان اماکن مشاوره می‌دهد.

راهکار دوم: طراحی، ساخت و عرضه‌ی دستگاهی برای افزایش آنتن‌دهی در مقیاس آپارتمان‌ها، برج‌ها و مجتمع‌های مسکونی و تجاری

مساله‌ی سوم: نداشتن وقت کافی برای تهیه‌‌ی هدیه‌

راهکار اول: راه‌اندازی استارتاپی که مشخصات دوستان نزدیک یا  نزدیکان را از مشتریان بگیرد و در موعد مقرر ضمن یادآوری و هماهنگی برای تهیه‌ی هدیه اقدام ‌کند؛ بهتر است قیمت اجناس خریداری شده مشابه بازار باشد و سود شرکت با خدماتی مانند بسته‌بندی کادو، ارسال گل و … تامین شود.

راهکار دوم: راه‌اندازی وبسایتی که به هر کاربر هدایای منحصر به فردی پیشنهاد می‌کند، در حقیقت فهرست موجودی سایت به صورت عمومی معلوم نیست تا گیرنده‌ی هدیه متوجه نشود که قیمت خرید کالا چقدر بوده و چگونه  تهیه شده است.

۳- برای خواسته‌های مردم، ایده پیدا کنیم

پس از این‌که خواسته‌ها و مسائل شخصی‌مان بررسی شد، می‌توانیم روی نیازهای سایرین دست بگذاریم اما سؤال اینجاست که برای چه کسانی  ایده پیدا کنیم؟ چون خواسته‌های همه‌ی افراد یکسان نیست و باید آن‌ها را به بخش‌های کوچک‌تری تقسیم کنیم تا نیازها و سلایق مشابهی داشته باشند، مثلاً علایق و خواسته‌های اکثر دختران ۷ تا ۱۲ ساله یکسان است یا تولیدکنندگان مواد شوینده، مشکلات مشابهی در تأمین و توزیع محصولات‌شان دارند.

پس برای پیدا کردن ایده کسب‌وکار، باید دقیقاً بخش خاصی از جامعه را انتخاب کنیم که به آن دسترسی داریم و می‌توانیم خواسته‌ها و نیازهایشان را شناسایی کنیم و بر این مبنا، جامعه‌ی فضانوردان آفریقایی یا پرورش‌دهندگان کوآلا نمی‌توانند گزینه‌ی مناسبی باشند چون به آن‌ها دسترسی نداریم اما مدیر یک کارگاه درب و پنجره‌سازی، می‌تواند به تولیدکنندگان پروفیل، شرکت‌های ساختمانی و شرکت‌های معماری دسترسی داشته باشد و برای آن‌ها ایده‌پردازی کند.

البته شناسایی خواسته‌ها و نیازها و الگوی مصرف افراد کار ساده‌ای نیست و یکی از سرفصل‌های مهم بازاریابی به ‌نام مدیریت اطلاعات بازار است که شامل مراحل مختلف آزمون و تست و ارزیابی می‌شود، اما روش‌های ساده‌ای هم وجود دارد که به شناسایی خواسته‌ها و نیازها کمک می‌کند و در ادامه به چند مورد آن‌ها اشاره کردیم:

می‌توانیم در گزارش ترندهای گوگل  بررسی کنیم که یک کلید‌واژه (می‌تواند محصول یا خدمت باشد) چقدر جست و جو شده و روند جست و جو چگونه بوده است؟ یا کاربران به چه کلید‌واژه‌های دیگری علاقه داشتند؟ مثلاً کاربران بیشتر کلمه‌ی پیچ را جست و جو می‌کنند یا مهره؟ معمولا کدام نوع پیچ یا مهره بیشتر جست‌و‌جو می‌شود؟ و بر مبنای این اطلاعات حدس می‌زنیم که تقاضا برای کدام نوع پیچ یا مهره بیشتر است. 

ترندهای شبکه‌های اجتماعی (مثل توئیتر و اینستاگرام) نشان می‌دهد که مردم به چه مسایلی توجه می‌کنند و چه دغدغه‌ها و نیازهایی دارند، و با کمک بسیاری از آن‌ها می‌توانیم به خواسته‌ی مشتریان برسیم و بر مبنای آن ایده پیدا کنیم.

حضور در گروه‌های تخصصی مجازی (تلگرام، واتس‌اپ، اینستاگرام و …) یکی از ارزان‌ترین و ساده‌ترین روش‌های شناسایی نیاز است چون اعضای گروه، مهم‌ترین اخبار را به اشتراک می‌گذارند و از مشکلات و دغدغه‌هایشان صحبت می‌کنند.

– برای هر حوزه‌ای، رسانه‌های تخصصی در قالب سایت و صفحات اجتماعی و نشریات فعالیت می‌کنند که محل حضور متخصصان یا علاقمندان آن حوزه است و می‌توانید با مطالعه و ارزیابی کامنت‌ها، از مسائل و مشکلات مشترک‌شان آگاه شوید.

۴- بهینه‌سازی کسب‌وکارهای موجود

دست بالای دست بسیار است و هیچ یک از محصولات، خدمات، فرآیندها،‌ راه‌حل‌ها و … ایده‌آل نیستند، پس با بهینه کردن آن‌ها به ایده‌های جدید و کارآمدتری می‌رسیم. برای این‌کار باید یک یا چند کسب‌وکار را به‌عنوان الگو انتخاب کنیم، طرز کارشان را بفهمیم (با مدل کسب‌وکار)، نقطه ضعف‌ها را شناسایی کنیم و در جست‌وجوی راهکاری برای بهبود آن‌ها باشیم.

اگر با مدل کسب‌وکار آشنا هستید می‌توانید نمونه‌ای از کسب‌وکارهای شناخته شده را مدل‌سازی کنید و برای اجزای نه‌گانه‌ی آن‌ها ایده‌پردازی کنید تا به مدل جدیدی از کسب و کار برسید، اما اگر با آن آشنا نیستید می‌توانید با در نظر گرفتن یک کسب‌وکار و پاسخ به سوالات زیر، ایده‌های جدید پیدا کنید:

سوال اول- کدام فرآیندها را می‌توانیم بهتر کنیم؟‌ (از نظر سادگی، هزینه‌ی تمام شده، کیفیت، لذت‌بخش بودن)

سوال دوم- چگونه بهره‌وری کارمندان را افزایش دهیم؟

سوال سوم- چگونه محصولات یا خدمات بهتری داشته باشیم؟

سوال چهارم- چگونه محصولات یا خدمات را در بازارهای دیگر عرضه کنیم؟

سوال پنجم- از چه روش‌های دیگری می‌توانیم درآمدزایی کنیم؟

استفاده از این روش زمانی کارآمد است که کسب‌وکار مورد نظرتان را بشناسید، مثلاً خودتان یا آشنایان و دوستان نزدیک‌تان در آن حوزه فعال باشند، در حوزه‌های مرتبط با آن کار کرده باشید یا اطلاعاتی از فرآیندها،‌ روش کار، مشتریان و فروش‌شان داشته باشید.

تمرین. کسب و کاری که بیشتر می‌شناسید (مثلا شغل فعلی) انتخاب کنید و به پنج سوال بالا در مورد آن جواب دهید، طوری‌که هر جواب بتواند موضوع یک کسب و کار جدید باشد؛ البته در شرایط غیرتمرین برای هر سوال چندین جواب مختلف داده می‌شود.

نمونه‌ای از تمرین حل‌شده

برای حل این تمرین هایپرمارکت‌ها را انتخاب کردم.

جواب سوال ۱، چه فرآیندی می‌تواند بهتر شود؟

برای محاسبه‌ی قیمت می‌توان به‌جای بارکد از سنسورهای هوشمند استفاده کرد تا به‌صورت خودکار با عبور مشتریان از گیت قیمت اجناس محاسبه شود و نیازی به جابجایی چندباره‌ی کالا از سبد به نوار نقاله و از نوار نقاله به کیسه نباشد (تکنولوژی RFID).

پس می‌توانیم فروشگاهی تأسیس کنیم که از این تکنولوژی استفاده می‌کند،‌ یا شرکتی داشته یاشیم کنیم که در خصوص تکنولوژی RFID مشاوره می‌دهد.

جواب سوال ۲، چگونه می‌توان بهره‌وری کارکنان را بیشتر کرد؟

بخشی از کارکنان هایپرمارکت‌ ساعت‌های زیادی راه می‌روند و یک کفش خوب باعث می‌شود که انرژی کمتری صرف کنند و راندمان بالاتری داشته باشند، پس می‌توانیم یک تولیدی کفش راه‌اندازی کنیم و محصولاتی بسازیم که رنگ و طرحشان با نشان تجاری هاپیرمارکت‌ها هم‌خوانی داشته باشد.

از طرفی سیستم‌های روباتیک می‌توانند در تعیین موجودی، انتقال مواد و … به کارکنان کمک کنند و بر مبنای آن می‌توانیم به ایده‌ی هایپرمارکت روباتیک برسیم یا به‌عنوان یک ایده‌ی دیگر، شرکتی برای اتوماسیون‌های فروشگاهی تأسیس کنیم.

جواب سوال ۳، چگونه خدمات بهتری ارائه کنیم؟

ضدعفونی کردن اقلام خریداری شده می‌تواند مزیت بزرگی برای مشتریان باشد و برای آن می‌توانیم روی نوار نقاله‌ی صندوق، دستگاهی قرار دهیم که کالاها از  آن عبور می‌کنند و با پاشش الکل ضدعفونی می‌شوند، پس ایده‌ی اولمان هایپرمارکتی است که از این دستگاه استفاده می‌کند و ایده‌ی دوم،‌ تولید این دستگاه و فروش آن به اداره‌جات و فروشگاه‌ها است.

جواب سوال ۴، چگونه این خدمت را در بازار دیگری عرضه کنیم؟

هایپرمارکت در صنعت خرده‌فروشی غیر‌تخصصی دسته‌بندی می‌شود و می‌توانیم در یک حوزه‌ی تخصصی مثل ابزارآلات یا تجهیزات آزمایشگاهی چنین فروشگاهی راه‌اندازی کنیم، احتمالا برای مشتریان جالب خواهد بود که با فروشگاه بسیار بزرگی شامل انواع آچار و پیچ و پرچ و تجهیزات مختلف رو‌به‌رو شوند.

جواب سوال ۵، از چه روش‌های دیگری می‌توانیم درآمدزایی کنیم؟

اتاق بازی برای نگهداری از کودکان، صندلی‌های ماساژور، تمیز کردن خودروی مشتریان در زمان خرید، فروش اجناس دست دوم، غرفه‌ای برای فروش محصولات خانگی مثل مربا و کیک،  اجاره‌ی فضای داخل سالن به کمپین‌های سمپلینگ، فروش انحصاری بعضی محصولات در ازای سود بیشتر و …

بر مبنای این موارد می‌توانیم کسب‌وکارهایی داشته باشیم که این تجهیزات را در اختیار فروشگاه‌ها قرار می‌دهند، یا واسطه‌هایی که با برندها برای تبلیغات سمپلینگ یا فروش انحصاری مذاکره می‌کنند.

۵- روش یک کسب‌وکار را در حوزه‌های دیگر استفاده کنیم

همان‌طور که گفتیم، هر کسب‌وکار از شیوه‌ی خاصی برای ارائه‌ی محصول و درآمدزایی و ارتباط با مشتریان و … استفاده می‌کند و در روش پنجم، سعی می‌کنیم که این روش را در حوزه‌های دیگر پیاده‌سازی کنیم، مثلاً تصمیم می‌گیریم که از روش اسنپ برای اشتراک کتاب استفاده کنیم و بر اساس آن افراد می‌توانند کتاب دلخواه‌شان را درخواست کنند (مثل درخواست سفر) تا مالکان  ببینند (مثل رانندگان) و قیمت‌گذاری کنند.

پس حوزه‌ی کاری مورد علاقه‌مان را در نظر می‌گیریم و تلاش می‌کنیم که با یک یا چند روش به کار رفته در برندهای مشهور آن را پیاده‌سازی کنیم، در ادامه مثال‌هایی را مشاهده می‌کنید که همگی برای تولید خودکار هستند.

  • اگر از استراتژی کاله در خصوص تنوع محصولات پیروی کنیم، باید طیف وسیعی از خودکار با رنگ‌های خاص و طرح‌های متنوع تولید کنیم تا سهم بیشتری از بازار داشته باشیم.
  • اگر سامسونگ این خودکار را تولید می‌کرد،‌ احتمالاً بارها با مشتریان تماس می‌گرفت تا قبل از تمام شدن جوهر خودکارشان، محصول جدید را ارسال کند. 
  • اگر از روش برندسازی بنز استفاده کنیم، باید خودکارهایی با کیفیت بالا و عمر طولانی داشته باشیم.
  • اگر از خلاقیت و جسارت اپل الگوبرداری کنیم، باید خودکارهایی داشته باشیم که رنگ آن‌ها قابل تنظیم است و کاملاً ارگونومیک هستند.
  • اگر لگو بودیم، احتمالاً اجزای مختلف خودکار را به‌صورت جداگانه می‌فروختیم تا همه‌ی بخش‌های آن مطابق میل مشتریان باشد، یا شاید سایتی داشتیم که مشتریان خودکار دلخواهشان را طراحی کنند و سفارش دهند.

پیشنهاد برای مطالعه‌ی بیشتر

مقالات زیادی در اینترنت منتشر شده که در مورد ایده پیدا کردن صحیت می‌کنند و نکاتی را به صورت موردی عنوان می‌کنند، یکی از نمونه‌های جذاب آن‌ را در لینک زیر قرار دادیم که ارزش علمی ندارد اما می‌تواند برای مرور مطالب این درس و آمادگی برای درس‌های بعدی مفید باشد:

# چرا ایده مهم‌ترین بخش یک استارتاپ است؟  از سایت مدیوم

نکته: این مقاله به زبان انگلیسی است.