شما در حال خواندن درس مفهوم کشش یا الاستیسیته در علم اقتصاد از مجموعه‌ی عرضه و تقاضا هستید.

مفهوم کشش عرضه و تقاضا، یا الاستیتیه در علم اقتصاد

در علم اقتصاد، الاستیسیته یا کشش (ترجمه‌ی فارسی آن) نشان می‌دهد که یک متغیر (مثلاً مقدار تقاضا) تا چه اندازه نسبت به تغییرات یک متغیر دیگر (مثلاً قیمت یا درآمد) واکنش نشان می‌دهد و تغییر می‌کند. بنابراین اگر ناظر بر دو متغیر «قیمت برنج» و «تقاضا برای برنج» بپرسیم: «با بیست درصد افزایش قیمت برنج، تقاضا برای آن چند درصد کاهش می‌یابد؟» به قلمرو مفهوم کشش وارد شده‌ایم.

البته اگر درس‌های قبلی عرضه و تقاضا را خوانده باشید، می‌دانید اولین بار نیست که چنین سؤالی طرح می‌کنیم. به عنوان مثال قبلاً در درس تقاضا به صورت توصیفی گفتیم که «افزایش قیمت» باعث «کاهش تقاضا» می‌شود. اما حالا در بحث کشش، جای این که صرفاً جهت تغییرات و افزایش یا کاهش متغیرها را بررسی کنیم، تمرکزمان روی مقدار تغییر است. به عبارتی، اگر قبلاً می‌گفتیم «افزایش درآمد» باعث «افزایش تقاضا» می‌شود، حالا به دنبال این هستیم که «ده درصد افزایش درآمد» باعث «چند درصد افزایش تقاضا» می‌شود؟ همچنین می‌توانیم در صدد پاسخ به این سؤال باشیم که اگر قیمت سیب‌زمینی و پیاز به یک اندازه کاهش یابد، تقاضا برای کدام یک از آن‌ها بیشتر افزایش می‌یابد؟

 

تعریف کشش در علم اقتصاد


الاستیسیته یا کشش یا Elasticity بیانگر میزان حساسیت و تغییر یک متغیر اقتصادی نسبت به تغییراتِ یک متغیر دیگر است. بنابراین وقتی دو متغیر داریم، اگر یکی از آن‌ها حساسیت زیادی نسبت به تغییرات دیگری داشته باشد و کوچک‌ترین تغییرات متغیر دوم باعث تغییرات بزرگی در متغیر اول شود، متوجه می‌شویم که کشش یا الاسیتیسته متغیر اول -نسبت به متغیر دوم- زیاد است.

با این که مفهوم الاستیسیته جنبه‌ی عمومی دارد و می‌تواند برای متغیرهای کاملاً متفاوتی طرح شود، بعضی از انواع آن رایج‌تر هستند و عناوین خاصی دارند. در ادامه، تعدادی از این موارد را مرور می‌کنیم.

اگر بخواهیم بررسی کنیم که «تقاضا» چه واکنشی نسبت به «تغییرات قیمت» نشان می‌دهد، یعنی یکی از متغیرها را مقدار تقاضا و متغیر دیگر را قیمت در نظر بگیریم، اصطلاحاً در حال بررسی کشش قیمتی تقاضا (Price Elasticity of Demand) هستیم. این مورد به اندازه‌ای پرکاربرد است که معمولاً در منابع آموزشی، بخش زیادی از مثال‌های الاستیسیته را ناظر بر دو متغیر «تقاضا» و «قیمت» ارائه می‌کنند.

اگر یک متغیر را «عرضه» و متغیر دیگر را «قیمت» در نظر بگیریم و «تغییرات عرضه» نسبت به «تغییرات قیمت» را لحاظ کنیم، در حال بررسی کشش قیمتی عرضه (Price Elasticity of Supply) هستیم.

اگر یک متغیر را «تقاضا» و متغیر دیگر را «درآمد مصرف‌کنندگان» در نظر بگیریم و «تغییرات تقاضا» نسبت به «تغییرات درآمد» را لحاظ کنیم، در حال بررسی کشش درآمدی تقاضا (Income Elasticity of Demand) هستیم.

اگر یک متغیر را «تقاضا برای یک کالا» و متغیر دوم را «قیمت یک کالای دیگر» در نظر بگیریم و «تغییرات تقاضا برای کالای اول» را نسبت به «تغییرات قیمت کالای دوم» لحاظ کنیم، در حال بررسی کشش متقاطع-قیمتی تقاضا یا کشش قیمتیِ متقابلِ تقاضا (Cross-Price Elasticity of Demand) هستیم. به عنوان مثال، وقتی تغییرات تقاضا برای پیتزا را نسبت به تغییرات قیمت خیارشور می‌سنجیم، این عنوان قابل اطلاق است.

محاسبه کشش

برای این که الاستیتیه را به صورت ریاضی نشان دهیم و مشخص کنیم که متغیر اول چقدر به متغیر دوم واکنش نشان می‌دهد، کافی است «میزان تغییرات متغیر اول» را نسبت به «میزان تغییرات متغیر دوم» محاسبه کنیم. متغیرهای مختلف، واحدهای متفاوتی دارند، مثلاً برای قیمت می‌توانیم از واحدهایی مثل ریال و تومان و دلار و برای تقاضا از واحدهایی مثل بشکه و کیلو و لیتر استفاده کنیم. اما در مورد الاستیسیته یا کشش، به این واحدها کاری نداریم و نسبتِ تغییرات هر متغیر را مبنا قرار می‌دهیم، مثلاً اگر قیمت از ۱۰۰۰ به ۱۲۰۰ تومان افزایش یافته باشد، می‌گوییم قیمت ۲۰% افزایش یافته و اگر تقاضا ۴۰% کاهش پیدا کند، می‌فهمیم که واکنش تقاضا نسبت به آن شدید بوده و تغییرات بزرگ‌تری تجربه کرده است؛ اما کاری به واحدهای قیمت و تقاضا نداریم.

برای محاسبه کشش، دو روش متفاوت برای نمایش مقدار تغییرات هر متغیر وجود دارد که جواب آن‌ها متفاوت، اما استفاده از هر دوی آن‌ها متداول و صحیح است. روش اول این است که درصد تغییرات هر متغیر را به همان روش معمول و متداول آن محاسبه کنیم، مثلاً وقتی قیمت از ۱۰۰۰ به ۸۰۰ تومان رسیده، بگوییم ۲۰% کاهش یافته است. اما روش دوم، استفاده‌ از نقطه‌ی میانی (Midpoint) است که در آن باید تفاضل مقادیر ثانویه و اولیه هر پارامتر نسبت به میانگین مقادیر ثانویه و اولیه را محاسبه کنیم.

روشهای محاسبه کشش یک متغیر نسبت به متغیر دیگر در علم اقتصاد

در این میان، استفاده از روش دوم متداول‌تر است؛ زیرا در روش اول حاصل کسر با جابه‌جا کردن مقادیر اولیه و ثانویه عوض می‌شود. به عنوان مثال، اگر دو مقدار ۴۰۰ تومان و ۵۰۰ تومان را برای قیمت داشته باشیم، وقتی مقدار اولیه را ۴۰۰ تومان در نظر می‌گیریم، شاهد ۲۵ درصد افزایش قیمت هستیم اما وقتی مقدار اولیه را ۵۰۰ تومان در نظر می‌گیریم، شاهد ۲۰ درصد کاهش قیمت هستیم. اما وقتی از روش دوم استفاده می‌کنیم، فرقی نمی‌کند عدد اولیه را ۴۰۰ تومان یا ۵۰۰ تومان در نظر بگیریم و در هر حال، مقدار واحدی به دست می‌آید.

با توضیحاتی که دادیم به سادگی می‌توانیم انواع کشش را محاسبه کنیم. مثلاً همانطور که گفتیم، کشش درآمدی تقاضا یعنی «نسبت تغییرات تقاضا» به «نسبت تغییرات درآمد» را در نظر بگیریم و برای محاسبه‌ی آن می‌توانیم از روابط زیر استفاده کنیم:

فرمول محاسبه کشش درآمدی تقاضا (الاستیسته قیمتی تقاضا)

با توجه به دو روش بالا، اگر درآمد از ۸۰۰ به ۱۰۰۰ تومان و تقاضا از ۱۰۰ به ۱۵۰ واحد افزایش پیدا کند:

با روش اول ۵۰% افزایش تقاضا را در ۲۵% افزایش درآمد تقسیم می‌کنیم و کشش برابر ۲٫۵ محاسبه می‌شود.

با روش دوم تفاضل مقادیر تقاضا برابر ۵۰ و میانگین آن‌ها ۱۲۵ و صورت کسر برابر ۰٫۴ است. همچنین تفاضل درآمد جدید و قدیم برابر با ۲۰۰ و میانگین آن‌ها ۹۰۰ و مخرج کسر ۰٫۲۲ است. با تقسیم ۰٫۴ بر ۰٫۲۲ تقسیم می‌کنیم، کشش برابر ۱٫۸ محاسبه می‌شود.

انواع کشش از کاملاً الاستیک تا کاملاً غیرالاستیک


با توجه به این که متغیر مورد نظرمان چقدر نسبت به متغیر دیگر واکنش نشان می‌دهد، برای کشش می‌توانیم از عناوین متفاوتی مثل الاستیک و غیرالاستیک استفاده کنیم. بر این اساس، اگر متغیر مورد نظرمان هیچ واکنشی نسبت به متغیر دیگر نداشته باشد، «کاملاً بی‌کشش» و اگر شدیدترین واکنش را نشان دهد «کاملاً باکشش» است. علاوه بر این دو وضعیت، به ترتیب سه حالت «کم‌کشش» و «کشش واحد» و «پرکشش» قابل تصور است که باید آن‌ها را بر اساس بزرگ یا کوچک بود واکنش یک متغیر نسبت به دیگری تعیین کنیم.

بنابراین در مورد هر یک از این حالت‌ها، مقداری که برای کشش محاسبه می‌کنیم تعیین‌کننده است. همانطور که گفتیم، کشش می‌تواند با دو روش متفاوت محاسبه شود که هر کدام به عدد متفاوتی منتهی می‌شوند. در این میان ممکن است وقتی کشش را با روش اول حساب می‌کنیم، ارتباط را «‌کم‌کشش» و وقتی از روش دوم استفاده می‌کنیم، آن را «پرکشش» شناسایی کنیم؛ البته این حالت زمانی اتفاق می‌افتد که متغیر مورد نظرمان چندان «کم‌کشش» یا چندان «پرکشش» نباشد.

کاملاً بی‌کشش یا کاملاً غیرالاستیک


اگر متغیر اول واکنشی نسبت به تغییرات متغیر دوم نشان ندهد، اصطلاحاً می‌گوییم متغیر اول نسبت به متغیر دوم کاملاً غیرالاستیک یا بی‌کشش است. مثلاً اگر قیمت یک دارو ۲۰% افزایش پیدا کند و میزان تقاضا برای آن در بازه‌ی زمانی مورد نظرمان اصلاً تغییر نکند، می‌توانیم بگوییم تقاضا برای دارو -نسبت به قیمت- کاملاً بی‌کشش است. به عبارت دیگر در این حالت دارو گران‌تر شده است، اما چون بیماران به آن نیاز دارند و احتمالاً با گران شدن آن از خرید صرفنظر نمی‌کنند، تغییری در تقاضا به وجود نمی‌آید.

منحنی کاملا بی‌‌کشش یا غیرالاستیک (Perfectly Inelastic)

بی‌کشش، کم‌کشش یا غیرالاستیک

اگر تغییر متغیر دوم باعث تغییر متغیر اول شود، اما تغییرات متغیر اول به اندازه‌ی تغییرات متغیر دوم بزرگ نباشد و با محاسبه‌ی کشش به عددی کم‌تر از ۱ برسیم، اصطلاحاً می‌گوییم متغیر اول نسبت به متغیر دوم بی‌کشش یا Inelastic است. البته ترجمه‌ی «بی‌کشش» چندان بیانگر واقعیت‌ها نیست و شاید بهتر باشد از همان کلمه‌ی «غیرالاستیک» یا «کم‌کشش» استفاده کنیم. کلمه‌ی «الاستیک» همان چیزی است که در فیزیک با عنوان «کشسان» می‌شناسیم. وقتی می‌گوییم ماده‌ای غیرکشسان است، یعنی میزان تغییر شکل قابل بازگشت آن کم است، نه این که مطلقاً صفر باشد. در علم اقتصاد نیز غیرالاستیک بودن یعنی متغیر اول با تغییرات متغیر دوم، تغییر می‌کند اما مقدار تغییرات آن نسبت به متغیر اول کم است. معمولاً کشش قیمتی تقاضا برای محصولاتی مثل برنج، نان و سیگار غیرالاستیک است و تغییرات تقاضا، کم‌تر از تغییرات قیمت است.

منحنی تقاضا کم کشش یا غیرالاستیک

کشش واحد


منظور از کششِ واحد (Unit Elastic) این است که هر دو متغیر به یک نسبت تغییر کنند. مثلاً در منحنی زیر با افزایش قیمت از ۱۰۰۰ به ۱۴۰۰ تومان، تقاضا از ۲۸۰۰ به ۲۰۰۰ واحد کاهش می‌یابد و اگر کشش را با روش دوم محاسبه کنیم، مساوی یک و بیانگر کشش واحد است.

منحنی تقاضا با کشش یا الاستیسیته واحد یا Unit Elasticity

باکشش یا الاستیک

اگر واکنش و تغییرات متغیر اول، شدیدتر و بیشتر از تغییرات متغیر دوم باشد، مقدار کشش بالاتر از یک محاسبه می‌شود و اصطلاحاً متغیر اول باکشش یا الاستیک است. معمولاً کشش قیمتی تقاضا برای کالایی مثل سالاد سزار یا یک مدل خاص از تلفن همراه باکشش است و تغییرات قیمت، تأثیر زیادی روی میزان تقاضا می‌گذارد.

منحنی تقاضا باکشش یا الاستیک چه شکلی دارد؟

کاملاً باکشش یا کاملاً الاستیک

زمانی که کوچک‌ترین تغییر در متغیر دوم، باعث تغییرات بسیار بزرگی در متغیر اول شود، اصطلاحاً می‌گوییم متغیر اول نسبت به آن کاملاً باکشش یا کاملاً الاستیک (Perfectly Elastic) است. این مفهوم بیش از آن که مصداق واقعی داشته باشد، جنبه‌ی نظری دارد.

منحنی تقاضا کاملا الاستیک یا کاملا باکشش (Perfectly Elastic)

کشش قیمتی تقاضا و کشش قیمتی عرضه

«کشش قیمتی تقاضا» و «کشش قیمتی عرضه» پرکاربردترین انواع کشش در مطالعه‌ی علم اقتصاد هستند، طوری که معمولاً وقتی از کشش تقاضای یک محصول صحبت می‌شود، خود به خود ذهن همه به سوی «کشش قیمتی تقاضا» یا «تغییرات تقاضا» نسبت به «تغییرات قیمت» می‌رود (در مورد کشش قیمتی عرضه نیز به همین شکل است). بدین جهت، در ادامه کمی بیشتر با این مصادیق آشنا می‌شوید.

الف- کشش قیمتی تقاضا

منظور ازکشش قیمتی تقاضا، واکنش و تغییرات «تقاضا» نسبت به تغییرات قیمت است، بنابراین برای محاسبه‌ی این نوع کشش می‌توانیم از روابط زیر استفاده کنیم:

فرمول و روش محاسبه کشش قیمتی تقاضا

با توجه به روابط بالا، اگر مثلاً قیمت محصولی از ۶۰۰ تومان به ۴۵۰ تومان و مقدار تقاضا برای آن از ۱۰۰ به ۱۵۰ رسیده باشد؛ با روش اول تغییر تقاضا ۵۰% و درصد تغییر قیمت ۲۵% و قدر مطلق کشش برابر ۲ است (وقتی می‌گوییم قدرمطلق، یعنی علامت منفی آن را تبدیل به مثبت می‌کنیم). با روش دوم، تفاضل تقاضا برابر ۵۰ و میانگین آن‌ها برابر ۱۲۵ و صورت کسر برابر ۰٫۴ است. همچنین تفاضل قیمت برابر ۱۵۰ تومان و میانگین آن برابر ۵۲۵ تومان و مخرج کسر حدوداً ۰٫۲۸۶ است؛ بنابراین قدر مطلق کشش با روش دوم تقریباً  ۱٫۴ محاسبه می‌شود.

چه عواملی روی کشش قیمتی تقاضا تأثیر می‌گذارند؟


در درس «مفهوم تقاضا» مفصل راجع به عوامل مؤثر بر میزان تقاضا -و به تبع آن تقاضا- صحبت کردیم، مثلاً گفتیم که به طور معمول افزایش قیمت باعث کاهش تقاضا و افزایش درآمد باعث افزایش آن می‌شود. اما در این درس می‌خواهیم ببینیم که چه عواملی می‌توانند موجب شوند که «تغییرات قیمت» تأثیر بیشتر یا کم‌تری روی «تقاضا» داشته باشد. البته تعداد این عوامل زیاد است و نمی‌توانیم همه‌ی آن‌ها را شناسایی و فهرست کنیم، اما در ادامه به تعدادی از آن‌ها می‌پردازیم.

۱- وجود جایگزین‌های نزدیک برای کالا یا خدمت

وقتی برای یک کالا یا خدمت، جایگزین‌های مناسب زیادی وجود دارد، مصرف‌کنندگان با افزایش قیمت کالا از جایگزین‌های آن استفاده می‌کنند و تقاضا برای محصول اصلی بیشتر کاهش می‌یابد. به عنوان مثال، اگر یک رستوران معمولی قیمت غذاهای خود را شدیداً افزایش دهد، خیلی از مشتریان واکنش نشان داده و به رستوران‌های دیگری می‌روند. اما اگر جایگزین مناسبی برای کالا یا خدمت وجود نداشته یا تعداد آن‌ها اندک باشد، واکنش مصرف‌کنندگان محدودتر می‌شود. مثلاً وقتی عرضه‌کننده‌ی انحصاری یک آلیاژ تصمیم می‌گیرد که قیمت آن را افزایش دهد، مصرف‌کنندگان نمی‌توانند آن را از جای دیگری تهیه کنند و واکنش کم‌تری نشان می‌دهند. بنابراین، هر چه جایگزین‌های مناسب بیشتری برای کالا یا خدمت وجود داشته باشد، تغییرات قیمت بیشتر روی افزایش یا کاهش تقاضا اثر می‌گذارد و اصطلاحاً تقاضا برای آن محصول الاستیک‌تر است.

۲- ضروری یا لوکس بودن کالا

اگر کالا یا خدمت مورد نظر ضروری باشد، خریداران نیاز بیشتری به آن دارند و کم‌تر تحت تأثیر قیمت قرار می‌گیرند. در نقطه‌ی مقابل، مصرف‌کنندگان نیاز چندانی به کالای لوکس ندارند و به سادگی می‌توانند از آن صرفنظر کنند. به عنوان مثال، کسی که باید حتماً یک داروی خاص را مصرف کند، کم‌تر به افزایش قیمت آن واکنش نشان می‌دهد و احتمالاً دوباره آن را خریداری می‌کند. اما اگر قیمت تابلو فرش شدیداً افزایش پیدا کند، مصرف‌کنندگان می‌توانند واکنش پررنگ‌تری نشان داده و از خرید آن صرفنظر کنند. بنابراین هر چه کالا ضروری‌تر باشد، تغییرات تقاضا کم‌تر است و هر چه کالا تجملاتی‌تر می‌شود، واکنش‌ها شدیدتر و تقاضا الاستیک‌تر است.

۳- بازه‌ی زمانی مورد نظر

معمولاً هر چه افق زمان طولانی‌تری را در نظر می‌گیریم، تقاضا پرکشش‌تر است. مثلاً اگر قیمت سیگار افزایش پیدا کند، مصرف‌کنندگان نمی‌توانند سریعاً الگوی مصرف خود را اصلاح کنند و به مصرف همیشگی ادامه می‌دهند، اما در بلندمدت الگوی مصرف را اصلاح می‌کنند و از تقاضا کاسته می‌شود. همچنین اگر قیمت مسکن کاهش یابد، کماکان به اندازه‌ای گران است که خیلی‌ها قدرت خرید ندارند (پس تقاضا شکل نمی‌گیرد)، اما متقاضیان به تدریج با پس‌انداز کردن و وام گرفتن، قدرت خرید خود را افزایش می‌دهند و تقاضا برای مسکن افزایش پیدا می‌کند.

۴- درآمد مصرف‌کنندگان

می‌دانیم که با افزایش درآمد مقدار تقاضا نیز افزایش می‌یابد، اما سطح درآمد روی کشش تقاضا نیز مؤثر است، یعنی کاری می‌کند که حساسیت تقاضا نسبت به تغییرات قیمت افزایش یابد. خریدارانی که درآمد بالاتری دارند عموماً واکنش کم‌تری به تغییرات قیمت نشان می‌دهند، مثلاً کسی که درآمد زیادی دارد احتمالاً تحت تأثیر گران شدن مرغ یا گوشت از خرید آن‌ها صرفنظر نمی‌کند.

ارتباط میان درآمد کل و کشش قیمتی تقاضا

درآمد کلّ (Total Revenue) به مجموع مبالغی گفته می‌شود که خریداران پرداخت می‌کنند. بنابراین اگر قیمت یک محصول ۱۰۰۰ تومان باشد و ۲۰ نفر آن را خریداری کنند، درآمد کلّ برابر ۲۰۰۰۰ تومان است. در منحنی تقاضا، محور افقی به «مقدار» و محور عمودی به «قیمت» اختصاص دارد، بنابراین وقتی روی منحنی حرکت می‌کنیم، با ضرب مقدار تقاضا در قیمت می‌توانیم درآمد کل در هر نقطه را محاسبه کنیم.

اگر تقاضا کم‌کشش باشد، افزایش قیمت باعث افزایش درآمد کل می‌شود. در این حالت می‌دانیم که افزایش قیمت باعث کاهش تقاضا می‌شود، اما این کاهش به اندازه‌ای نیست که درآمد کل را کاهش دهد. به عنوان مثال، تقاضا برای خیلی از داروها کم‌کشش است و اگر قیمت دارو زیاد شود، درآمد تولیدکنندگان افزایش می‌یابد.

ارتباط میان درآمد کل و کشش قیمتی تقاضا

اگر تقاضا پرکشش باشد، افزایش قیمت باعث کاهش درآمد کل می‌شود. مثلاً تقاضا برای غذای رستوران‌های معمولی پرکشش است و افزایش قیمت می‌تواند درآمد کل را کاهش دهد.

اگر تقاضا پرکشش باشد، افزایش قیمت باعث کاهش درآمد کل می‌شود.

وقتی کشش تقاضا واحد است، افزایش قیمت تأثیری در درآمد کل ندارد، چون دقیقاً به همان نسبت که قیمت‌ زیاد می‌شود، تقاضا نیز کاهش می‌یابد و حاصل ضرب آن‌ها ثابت می‌ماند. همچنین به همان نسبت که قیمت کم می‌شود، تقاضا زیاد می‌شود و حاصل ضرب ثابت می‌ماند.

وقتی کشش تقاضا واحد است، افزایش قیمت تأثیری در درآمد کل ندارد

ب- کشش قیمتی عرضه

منظور از کشش قیمتی عرضه، تغییرات عرضه نسبت به تغییرات قیمت است، یعنی مثلاً می‌خواهیم ببینیم که وقتی قیمت برنج ۲۰% افزایش پیدا می‌کند، عرضه‌ی آن چند درصد بیشتر می‌شود؟ با توجه به این که نحوه‌ی محاسبه‌ی کشش و به طور اختصاصی، نحوه‌ی محاسبه‌ی کشش درآمدی تقاضا و کشش قیمتی تقاضا را بالاتر توضیح دادیم، در این بخش از تکرار آن‌ها خودداری می‌کنیم و روشن است که کشش قیمتی عرضه نیز با محاسبه‌ی « تغییرات عرضه» و تقسیم آن بر «تغییرات قیمت» به دست می‌آید.

چه عواملی روی کشش قیمتی عرضه تأثیر می‌گذارند؟

در این بخش به چند نمونه از عواملی اشاره می‌کنیم که روی واکنش عرضه نسبت به تغییرات قیمت مؤثر هستند. این عوامل موجب ‌می‌شوند که «تغییر قیمت» تأثیر زیادتر یا کم‌تری روی میزان عرضه داشته باشد.

۱- بازه‌ی زمانی مورد نظر

همانند کشش قیمتی تقاضا، در مورد کشش قیمتی عرضه نیز هر چه بازه‌ی زمانی طولانی‌تری را در نظر بگیریم، شاهد واکنش و کشش بالاتری هستیم. به عنوان مثال،‌ فرض کنید که قیمت پیتزا به طور قابل توجهی نسبت به سایر مواد غذایی گران شده است. اگر یک بازه‌ی زمانی چند روزه را در نظر بگیریم، احتمالاً خیلی از رستوران‌ها تصمیم می‌گیرند که پیتزای بیشتری تولید کنند و عرضه‌ی پیتزا افزایش می‌یابد. در این میان، جذابیت بالای فروش پیتزا باعث می‌شود که بسیاری از سرمایه‌گذاران جدید نیز به این حوزه وارد شوند و رستوران تأسیس کنند. اما تأثیر کار این اشخاص در یک بازه‌ی زمانی کوتاه دیده نمی‌شود و زمان بیشتری نیاز دارد، لذا وقتی زمان مورد نظر را بلندتر انتخاب می‌کنیم، واکنش‌های بیشتری را در بر می‌گیرد و کشش عرضه بالاتر به نظر می‌رسد.

۲- ساده و ارزان بودن انبار کردن کالا

هر چه ساده‌تر و ارزان‌تر بتوان یک کالا را انبار کرد، تولیدکنندگان انعطاف‌پذیری بالاتری برای واکنش نسبت به تغییرات قیمت دارند و الاستیسته قیمتی عرضه بیشتر می‌شود. در مورد محصولات فاسدشدنی یا محصولات بزرگ و سنگینی که انبار کردن آن‌ها پرهزینه است، تولیدکننده نمی‌تواند نسبت به ارزان‌تر شدن کالا واکنش نشان دهد و عرضه‌ی را به تعویق بیاندازد، چون محصولاتش خراب می‌شوند و هزینه‌ی زیادی تحمیل می‌کنند. بنابراین در این حالت، کشش عرضه کم‌تر است.

۳- ورود و خروج آسان از بازار


هر چه ورود به یک بازار یا خروج از آن برای عرضه‌کنندگان ساده‌تر باشد، انعطاف‌پذیری بالاتری برای واکنش به تغییرات قیمت دارند و عرضه‌ی آن‌ها باکشش‌تر است. در ایده‌آل‌ترین حالت، هر زمان قیمت محصولات کاهش می‌یابد، عرضه‌کنندگان سریعاً به بازار دیگری می‌روند و محصول دیگری تولید می‌کنند؛ همچنین هر زمان که قیمت محصول افزایش می‌یابد، سرمایه‌گذاران سریعاً به بازار ورود کرده و آن را عرضه می‌کنند. اما در عمل، ورود به هر بازاری نیازمند سرمایه‌گذاری است و خروج از آن می‌تواند هزینه‌های قابل توجهی داشته باشد. به عنوان مثال، تولید خودرو به اراضی و سوله‌ها و ماشین‌آلات زیادی نیاز دارد و آماده‌سازی مقدمات آن بسیار زمان‌بر است. حال اگر قیمت خودرو افزایش یابد، ورود سرمایه‌گذاران جدید دشوار است و اگر قیمت کاهش یابد، تعطیل کردن کارخانجات و کاهش عرضه پرهزینه است، بنابراین عرضه‌ی خودرو کم‌تر تحت تأثیر قیمت قرار می‌گیرد.

۴- زمان مورد نیاز برای تولید

هر چه فرایند تولید یک محصول کوتاه‌تر باشد، الاستیسیته عرضه‌ی آن بالاتر است. مثلاً اگر فرایند تولید یک محصول گیاهی به دو ماه زمان نیاز داشته باشد، تولیدکننده‌ی آن انعطاف‌پذیری کم‌تری دارد و نمی‌تواند فوراً ظرفیت را کاهش دهد؛ همچنین اگر قیمت این محصول افزایش یابد، ظرفیت تولید به سادگی قابل افزایش نیست. بنابراین از آن جایی که طولانی بودن زمان تولید یک محصول باعث محدود شدن واکنش عرضه‌کننده می‌شود، کشش قیمتی عرضه کم‌تر است.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید