شما در حال خواندن درس تقاضا چیست و منحنی تقاضا چگونه رسم میشود؟ از مجموعهی عرضه و تقاضا هستید.
مفهوم تقاضا یکی از مهمترین مفاهیم در علم اقتصاد و کلید مواجهه با بسیاری از موضوعات این حوزه است. به عنوان مثال، برای درک رفتار مشتریان در بازار و ارتباط آن با قیمتها و متغیرهایی همچون تورم، بیکاری و رشد اقتصادی به مفهوم تقاضا نیاز داریم. در این درس با تعریف و مفهوم «تقاضا»، عوامل مؤثر بر تقاضا و نحوهی ترسیم «منحنی تقاضا» آشنا میشوید. ضمناً از آن جایی که عرضه در «بازار» شکل میگیرد، لازم است قبل از مطالعهی این درس با مفهوم بازار در علم اقتصاد آشنا شده باشید.
منظور از تقاضا (Demand) چیست؟
تقاضا (Demand) در ارتباط با «تمایل خریدار برای تهیهی یک کالا یا خدمت در ازای مبلغی مشخص» و «توانایی او برای خریدن آن کالا یا خدمت» مطرح میشود. لذا با این که میلیونها نفر به خودروی بوگاتی علاقه دارند، تقاضا برای این خودرو زیاد نیست، چرا که اکثراً قدرت خرید آن را ندارند. از طرفی خیلیها قدرت خرید «میکروفونهای حرفهای» را دارند، اما چون تمایلی به تهیهی آن ندارند، متقاضی خرید آن به حساب نمیآیند.
منظور از تقاضای فردی و تقاضای بازار چیست؟
برای تعیین میزان تقاضا، گاهی میزان کالا یا خدماتی که «یک واحد اقتصادی مشخص» مثل یک فرد، خانوار یا شرکت «میخواهد» و «میتواند» خریداری کند را مبنا قرار میدهیم که اصطلاحاً تقاضای فردی یا Individual Demand نامیده میشود. گاهی هم بررسی میکنیم که در «یک بازار مشخص» مثل رستوران اکبر و برادران، بازار خودرو در استان البرز یا بازار طلای خاورمیانه، مجموع مشتریان «خواهان» و «توانمند» به خرید چه میزان از کالا یا خدمت هستند که اصطلاحاً تقاضای بازار یا Market Demand نامیده میشود. به عنوان مثال، میزان گوشتی که یک خانوار به طور سالیانه خریداری میکند را میتوانیم میزان تقاضای آن خانواده برای خرید گوشت -در طول یک سال- تصور کنیم که تقاضای فردی است. همچنین میتوانیم میزان گوشتی که ماهیانه در قصابی آقای اکبری فروخته میشود را میزان تقاضای ماهیانه در نظر بگیریم که از نوع تقاضای بازار است.
عوامل مؤثر بر تقاضا
با این که در علم اقتصاد توجه ویژهای به رابطهی میان «تقاضا» و «قیمت» داریم، اما عوامل دیگری هم روی تقاضا اثر میگذارند که در ادامه با تعدادی از مهمترین آنها آشنا میشوید.
قیمت
اصولاً با افزایش قیمت یک محصول یا خدمت، تقاضا برای آن کاهش مییابد و با کاهش قیمت یک محصول یا خدمت، افزایش مییابد. به عنوان مثال اگر علاقهی زیادی به پیتزا داشته باشیم و ماهیانه سه عدد پیتزا بخریم، احتمالاً با گرانتر شدن آن -طوری که قابل توجه باشد- مصرفمان را به دو یا یک پیتزا در هفته کاهش میدهیم. به زبان ریاضی، اگر بودجهمان برای خرید پیتزا ۶۰۰ هزار تومان باشد و ماهی سه پیتزای ۲۰۰ هزار تومانی بخریم، با افزایش قیمت به ۳۰۰ هزار تومان باید به دو پیتزا بسنده کنیم. وضعیتی که گفتیم در مورد اکثر کالاهای معمولی و نرمال (Normal Goods) برقرار است، اما «افزایش قیمت» چه تأثیری روی میزان تقاضا برای کالاهای جایگزین و مکمّل دارد؟
اگر دو محصول، نیازها و خواستههای مشابهی را برطرف کنند و بتوان از آنها برای اهداف مشابهی استفاده کرد، کالاهای جایگزین (Substitutes Goods) نامیده میشوند. در مورد این کالاها، گران شدن یک محصول و ثابت ماندن قیمت محصولات جایگزین، باعث «کاهش تقاضا برای محصول گران» و «افزایش تقاضا برای محصولات جایگزین» میشود. به عنوان مثال شلوارهای کتان و جین، تلفنهای همراه سامسونگ و شیائومی، چای ایرانی و چای ترک، گوشت ماهی و گوشت مرغ، نماوا و فیلیمو، اسنپ و تپسی کالاهای جایگزین هستند. اگر حق اشتراک فیلیمو دو برابر شود و حق اشتراک نماوا ثابت بماند، تمایل به خرید حق اشتراک نماوا افزایش مییابد. اگر قیمت شلوار کتان دو برابر شود، خیلی از مصرفکنندگان به جای آن از شلوار جین استفاده میکنند، یعنی متقاضیان شلوار کتان کاهش و متقاضیان شلوار جین افزایش مییابند. (البته فرضمان این است که سایر عوامل تأثیری نداشته باشند)
بعضی کالاها نسبت به کالای دیگر، نیازها و خواستهها را در سطح پایینتری برآورده میسازند، با این وجود میتوان برای اهداف مشابه از آنها استفاده کرد؛ از این رو وقتی قیمت کالای اصلی گران میشود (یا درآمد مصرفکننده کمتر میشود)، گروهی از مصرفکنندگان برای برطرف کردن نیازها و خواستههایشان، سراغ این نوع کالاها (یا خدمات) میروند. این کالاها اصطلاحاً کالای پَست یا (Inferior Good) نامیده میشوند. به عنوان مثال در ایران اکثراً ترجیح میدهند که از خودروی شخصی استفاده کنند، اما اگر قیمت خودرو شدیداً افزایش پیدا کند، تقاضا برای استفاده از مترو و اتوبوس افزایش مییابد. همچنین اگر قیمت لباس زیاد شود، افراد بیشتری به خرید لباسهای دست دوم تمایل پیدا میکنند. در این مثالها مترو، اتوبوس و لباسهای دست دوم اصطلاحاً Inferior Good هستند.
از بعضی کالاها (یا خدمات) معمولاً در کنار هم استفاده میشود که کالاهای مکمّل (Complementary Goods) نامیده میشوند. وقتی قیمت یکی از این کالاها زیاد میشود، نه تنها تقاضا برای آن کاهش مییابد که برای کالاهای مکمّل آن نیز کاهش مییابد. به عنوان مثال، اگر قیمت تلفن همراه سامسونگ یا دستگاه مته افزایش یابد، علاوه بر این محصولات، از تقاضا برای شارژر و قاب گوشی و مته نیز کاسته میشود.
درآمد خریدار
همانطور که افزایش قیمت باعث کاهش قدرت خرید مصرفکننده و کاهش تقاضا میشود، کاهش درآمد نیز میتواند اثر مشابهی داشته باشد. به عنوان مثال شخصی که ماهیانه یک میلیون تومان برای کافه رفتن هزینه میکرد، حالا که درآمدش کاهش یافته، مجبور است از منابع محدود خود بهتر استفاده کند و مبلغ کمتری را به این کار اختصاص دهد. بدیهی است که با کاهش درآمد، تمایل به خرید کالاهای معمولی و کالاهای مکمّل کاهش یافته و برای کالاهای پَست افزایش مییابد.
تبلیغات و بازاریابی
تبلیغات و بازاریابی کمک میکنند تا افراد بیشتری با ویژگیهای مختلف و نقاط قوت محصول آشنا شوند و تمایل بیشتری به خرید آنها داشته باشند، بنابراین اصولاً تبلیغات و بازاریابی مؤثر باعث افزایش تقاضا میشود. به عنوان مثال، وقتی یک مجتمع تفریحی به نحوی در سریالهای تلویزیونی نمایش داده میشود، تصاویر چشمنوازی از آن روی بیلبوردها قرار میگیرد و اینفلوئنسرها در مورد آن حرف میزنند، افراد بیشتری به بازدید از آن ترغیب میشوند.
انتظارات در مورد قیمت آینده
اگر مصرفکنندگان تصور کنند که قیمت یک کالا رو به افزایش است، تمایل بیشتری به تهیهی آن خواهند داشت. به عنوان مثال اگر مصرفکنندگان برنج بدانند که قیمت آن از ماه آینده ۲۰% افزایش مییابد، ترجیحاً مقادیر بیشتری از آن را با قیمت کنونی خریداری میکنند. از طرفی اگر مصرفکنندگان تصور کنند که قیمت یک کالا رو به کاهش است، موقتاً از خرید آن دست میکشند تا آن را با هزینهی کمتری خریداری کنند؛ بنابراین در این حالت تقاضا برای آن کالا کاهش مییابد.
اندازه و ترکیب جمعیتی
اگر جمعیت افزایش یا کاهش پیدا کند، تقاضای کلّ بازار تغییر میکند. به عنوان مثال اگر تصور کنیم که جمعیت تهران دو برابر شده است، با فرض ثابت ماندن سایر متغیرها، تقاضا برای برنج، گوشت، مسکن و خودرو افزایش مییابد. همچنین ترکیب جمعیت از حیث سن، جنسیت، تحصیلات، شغل، درآمد و سایر موارد میتواند در میزان تقاضا برای کالاها و خدمات مختلف تأثیرگذار باشد. به عنوان مثال، در جامعهای که میانگین سنّی پایینتر است، تقاضا برای لوازمالتحریر، کلاسهای آموزشی، کتابهای کودکانه، شهربازی و اسباببازی بیشتر است. به صورت کلّی میتوان گفت هر عامل جمعیتی که روی نیازها و خواستههای گروههای مختلف تأثیرگذار است، روی تقاضا برای کالاها و خدمات مختلف نیز تأثیر میگذارد.
سیاستهای دولت
دولتها تأثیر زیادی در میزان تقاضا برای کالاها و خدمات مختلف دارند. به عنوان مثال، وضع مالیات سنگین برای سیگار میتواند تقاضا برای آن را کاهش و اعطای یارانه برای خرید روغن، تقاضا برای آن را افزایش دهد. همچنین سیاستهای دولت میتواند روی ساپر پارامترهای این فهرست مثل درآمد گروههای مختلف، ترکیبهای جمعیتی، انتظارات در مورد قیمت آینده و حتی قیمت کالاها تأثیر بگذارد. به عنوان مثال، افزایش تعرفهی واردات قهوه باعث افزایش قیمت و به تبع آن کاهش تقاضا میشود. همچنین سیاستهای ارزی کشور میتواند این تصور را تقویت کند که قیمت ارز همواره در حال افزایش است و بدین جهت باعث افزایش تقاضا شود.
قانون تقاضا
قانون تقاضا (The Law of Demand) بیان میکند که: «با فرض ثابت بودن سایر پارامترها، وقتی قیمت یک کالا یا خدمت کاهش مییابد، تقاضا برای آن افزایش مییابد». این موضوع به سادگی قابل درک است، زیرا همانطور که گفتیم تقاضا در ارتباط با «تمایل به خرید» و «قدرت خرید» شکل میگیرید. وقتی چیزی ارزان میشود، اولاً ارزش خرید آن برای مشتریان افزایش مییابد، یعنی افراد بیشتری با خود میگویند که تهیهی این کالا (یا خدمت) میارزد و به صرفه است، لذا افراد بیشتری به خرید آن ترغیب میشوند. ثانیاً با ارزانتر شدن کالا، افراد بیشتری میتوانند هزینهی خرید آن را پرداخت کنند یا به عبارت دیگر، افراد بیشتری قدرت خرید آن را خواهند داشت.
منحنی تقاضا
در منحنی تقاضا ارتباط میان «میزان تقاضا برای یک کالا یا خدمت، یا مجموعهای از کالاها و خدمات مشخص» با «قیمت آن کالا یا خدمت، یا قیمت مجموعهی آن کالاها و خدمات» در یک بازهی زمانی مشخص نشان داده میشود. به عبارت سادهتر: این منحنی بیانگر میزان «تقاضا» به ازای «قیمتهای مختلف» در یک «بازهی زمانی مشخص» است. بنابراین علاوه بر «میزان تقاضا» که موضوع اصلی این منحنی است، برای ترسیم آن باید به دو پارامتر کلیدی «قیمت» و «زمان» توجه داشته باشیم.
در مورد پارامتر «قیمت» در بخش قبل مشاهده کردید که تنها عامل مؤثر نیست و موارد دیگری مثل درآمد و سیاستهای دولت نیز مؤثر هستند. با این حال برای ترسیم منحنی تقاضا، فرض میکنیم که فقط «قیمت» روی میزان تقاضا اثر میگذارد. بدین ترتیب میگوییم اگر قیمت پفک در فروشگاه الف هزار تومان باشد، روزانه ۴۰ تقاضا برای آن شکل میگیرد و اگر قیمت آن به ۸۰۰ تومان کاهش پیدا کند، تقاضا به ۸۰ عدد افزایش مییابد. در این میان ممکن است اتفاقات دیگری نیز رقم بخورد، مثلاً قیمت چیپس -به عنوان کالای جایگزین- کاهش یابد یا تبلیغات گستردهای علیه پفک صورت بگیرد، اما به کلّی این موارد را کنار میگذاریم و فقط روی قیمت پفک تمرکز میکنیم. (البته بعد از ترسیم منحنی میتوانیم عوامل دیگر را در نظر بگیریم و به تبع آنها منحنی را در جهات مختلف جابهجا کنیم)
برای درک اهمیت پارامتر «زمان» بهتر است از مثال استفاده کنیم. اگر بگوییم: «میزان فروش خودکار در فروشگاه الف ۱۰۰۰ عدد است»، برداشتهای متفاوتی قابل تصور است؛ این میزان ممکن است در یک روز، یک هفته، یک ماه، یک سال یا چند سال شکل بگیرد و عملاً تا وقتی بازهی زمانی مشخص نباشد، میزان تقاضا مشخص نیست. بنابراین وقتی منحنی را ترسیم میکنیم، باید مشخص کنیم که چه بازهی زمانی را در نظر گرفتهایم.
از طرفی منحنی ممکن است برای نمایش میزان تقاضا به واسطهی یک واحد اقتصادی مشخص، مانند یک خانوار یا یک شرکت، ترسیم شود یا کلّ تقاضا در یک بازار مشخص را نشان دهد. مثلاً برای حالت اول میتوانیم با ترسیم منحنی نشان دهیم که شرکت الف ماهیانه متقاضی خرید چه مقدار آهن به ازای قیمتهای مختلف است. همچنین برای حالت دوم میتوانیم با ترسیم این منحنی نشان دهیم که میزان تقاضای روزانه برای خرید آهن در فروشگاه الف -که آهنفروشی است- یا در کلّ استان اصفهان چقدر است. در حالت دوم باید دقیقاً مشخص کنیم که میزان تقاضا در کدام بازار را نشان میدهیم، اما کاری نداریم که این تقاضا توسط کدام واحدهای اقتصادی شکل گرفته است. این دو حالت را در بخش ایتدایی درس با عناوین «تقاضای فردی» و «تقاضای بازار» توضیح دادیم.
برای ترسیم منحنی معمولاً از محور عمودی برای نمایش قیمت و از محور افقی برای نمایش میزان تقاضا استفاده میکنیم. مطابق قانون تقاضا -که بالاتر گفتیم- شیب این منحنی باید نزولی باشد، زیرا افزایش قیمت باعث کاهش تقاضا میشود. در ادامه با کمک ترسیم دو منحنی، میزان تقاضای ماهیانه شرکتهای الف و ب برای خرید مادهای به اسم ABC را به ازای قیمتهای مختلف نمایش دادهایم.
اگر فرض کنیم شرکتهای الف و ب تنها خریداران بازار مادهی ABC در ایران هستند، مجموع تقاضای ماهیانهی آنها به ازای هر قیمت، از مجموع تقاضای ماهیانهی هر یک از این دو شرکت به دست میآید. در تصویر زیر، منحنی برای بازار ABC ایران و با در نظر گرفتن بازهی زمانی یک ماه ترسیم شده است.
انتقال منحنی تقاضا
همانطور که گفتیم هنگام ترسیم منحنی فرض میکنیم که «قیمت» تنها عامل مؤثر در «میزان تقاضا» است. اما اگر بخواهیم عوامل دیگر به جز قیمت را در نظر بگیریم، این عوامل باعث انتقال منحنی به راست یا چپ میشوند. به عنوان مثال: در تصویر زیر، منحنی تقاضا برای نوع خاصی از روغن در فروشگاه الف ترسیم شده است. اگر فروشگاه اعلام کند که قصد برگزاری قرعهکشی و اهدای جوایز مختلف دارد، تقاضا برای روغن افزایش مییابد که منحنی جدید آن را با سبز نشان دادیم. از سوی دیگر اگر تبلیغات گستردهای در مورد مضرات مصرف روغن صورت گیرد، تقاضا برای آن کاهش یافته و منحنی به سمت چپ سوق پیدا میکند که با رنگ قرمز نشان دادیم. همانطور که مشاهده میکنید به ازای قیمت مشابه، مقدار تقاضا در هر یک از این سه حالت متفاوت است.
مفید وکاربردی