شما در حال خواندن درس توسعه مفاهیم (Concepts) از فاز دوم طراحی هستید.
در طراحی مفهومی، پس از تشکیل ساختارهای عملکرد، چند راهکار کلّی (یا اصل کاری یا Working Principle) برای انجام هر عملکرد پیشنهاد میکنیم و از ترکیب آنها، چند ساختار کاری (Working Structures) به دست میآوریم. ساختارهای کاری با این که نوعی راهکار هستند، اما فاصلهی زیادی با کانپست یا مفهوم دارند و نمیتوانند خروجی طراحی مفهومی باشند. البته تشکیل این ساختارها باعث میشوند که یک قدم به راهکار نهایی نزدیک شویم اما این هدف زمانی محقق میشود که اقدامات دیگری را با عنوان “توسعهی مفاهیم” انجام داده باشیم؛ این اقدامات مطابق فرایند پال و بیتز شامل موارد زیر هستند:
۱- تقویت ساختارهای کاری برای تبدیل شدن به مفهوم (یا به تعبیر پال و بیتز: تقویت متغیرهای راهکار اصلی)
۲- ارزیابی مفاهیم پیشنهادی با معیارهای فنی و اقتصادی برای انتخاب کانسپت نهایی
مروری بر اصطلاحات این درس
در پایان طراحی مفهومی، باید برای حلّ مسئلهی طراحی، یک راهکار (Solution) از جنس مفهوم (Concept) پیدا کنیم. مطابق تعریف مفهوم، در این راهکار لازم نیست تمام جزئیات رعایت شود، اما باید به اندازهی پخته شده باشد که اجرایی بودن و انطباق آن با خواستههایمان احراز شود.
گاهاً در منابع طراحی مهندسی (از جمله کتاب پال و بیتز) برای اشاره به راهکاری که از طراحی مفهومی استنتاج میشود، جای عبارات مفهوم (Concept) یا مفهوم نهایی (Final Concept) از عناوینی مثل راهکار اصلی (Principle Solution) یا مفهوم اصلی (Principle Concept) استفاده میکنند. دلیل استفاده از کلمهی “اصلی” یا “Principle” این است که تا قبل از پایان طراحی مفهومی، با راهکارها و مفاهیم دیگری هم سر و کار داریم که با مفهوم نهایی (نتیجهی نهایی طراحی مفهومی) فرق میکنند و درج کلمهی “اصلی” به افتراق آنها کمک میکند.
برای انتخاب مفهوم اصلی، تعدادی راهکار پیشنهاد میشود که میتوانیم از عناوین “گزینههای پیشنهادی” یا “راهکارهای پیشنهادی” برای آنها استفاده کنیم، اما در کتاب طراحی مهندسی پال و بیتز، از عنوان متغیرهای راهکار اصلی (Principle Solution Variants) برای آنها استفاده شده که دقیقتر است.
تقویت ساختارهای کاری برای تبدیل شدن به پیشنهاداتی برای راهکار اصلی (Principle Solution)
این بخش در کتاب طراحی مهندسی پال و بیتز، با عنوان “تقویت متغیرهای راهکار اصلی” نامگذاری شده است و منظور از “متغیرهای راهکار اصلی”، گزینههایی هستند که به عنوان مفهوم یا راهکار نهایی پیشنهاد میشوند. کنار هم قرار گرفتن اصول کاری (به عنوان ساختار کاری) برای شکلگیری یک مفهوم کافی نیست، چرا که این اصول کاملاً بر اساس ساختار عملکرد هستند و لذا به وظایف فنّی یا تکنیکال خلاصه میشوند؛ حال آن که یک مفهوم باید از حیث مناسب بودن عملکرد و اجرایی بودن، قابل ارزیابی باشد (رجوع کنید به تعریف مفهوم) و در نتیجه برای شکلگیری آن باید علاوه بر اصول کاری، موضوعاتی مثل ایمنی، ارگونومی، روش تولید، کنترل کیفیت، مونتاژ، حملونقل، عملیات، نگهداری، مخارج و بازیافت نیز مورد توجه قرار بگیرند.
البته تعیین این میزان از جزئیات برای تمام ساختارهای کاری، بسیار زمانبر و پرهزینه است. به همین علت، تکلیفِ مشخصات عمومی و مهم مثل فضای مورد نیاز، وزن، عمر کاری و شیوهی عملکرد را در مورد همهی گزینههای پیشنهادی مشخص میکنیم، اما سایر جزئیات را فقط در مورد گزینههایی مورد توجه قرار میدهیم که شانس بیشتری برای انتخاب شدن داشته باشند.
جزئیاتِ راهکارهای پیشنهادی باید تا حد امکان دقیق باشند، اما بنا به ماهیت طراحی مفهومی، معمولاً آنها را به صورت کیفی توصیف میکنیم و اطلاعات کافی برای توصیف کمّی و دقیق وجود ندارد. به عنوان مثال، اگر در محصولمان به یک موتور الکتریکی نیاز باشد، احتمالاً در حال حاضر اطلاعات کافی برای محاسبهی توان آن در اختیارمان نیست اما میتوانیم به صورت تقریبی بگوییم که محدودهی توان آن از ۳۵۰ تا ۵۰۰ کیلو وات است، یا اگر اطلاعاتمان برای تعیین این محدوده کافی نیست، میتوانیم بگوییم که موتور مورد نیازمان یکی از انواع پرقدرت موجود در بازار است.
برای این که روش تبدیل ساختار کاری به مفاهیم پیشنهادی (یا متغیرهای راهکار اصلی) را بهتر درک کنیم، تصویر زیر را با دقت نگاه کنید. این تصویر، یک اصل کاری ساده است که به کمک آن میتوانیم میزان آب موجود در محفظه را تخمین بزنیم.
مطابق این اصل کاری، در سمت چپ محفظه یک تکیهگاه و در سمت راست آن، دستگاهی برای اندازهگیری وزن محفظه قرار میگیرد. به این ترتیب، هر چقدر وزن محفظه سنگینتر باشد، فشار بیشتری به دستگاه وارد میشود و میتوانیم حجم مایع درون محفظه را تخمین بزنیم. با توجه به این که دستگاه مورد نظر فقط یک عملکرد دارد، ساختار کاری با همین یک اصل کاری (Working Principle) تشکیل شده است. در تصویر زیر، مشاهده میکنید که این ساختار کاری چگونه توسعه پیدا کرده و با در نظر گرفتن جزئیات بیشتر به یک مفهوم تبدیل شده است:
برای تبدیل شدن ساختار کاری به مفهوم، اولاً جزئیات باید توسط اقداماتی مثل جمعآوری اطلاعات، مدلسازی و آزمایش و با کمک ابزارهایی مثل طوفان فکری ساخته و پرداخته شوند که آنها را مفصل در درس ابزارهای حل مسأله بررسی کردهایم. دوماً برای ارائهی مفاهیم باید از روشهایی مثل نقشهکشی یا مدلسازی با نرمافزارهای CAD استفاده شود که ابزار کار مهندسان هستند و با کمک نرمافزارهایی مثل کتیا و سالیدورک انجام میشوند.
نکتهی دیگر این است که در این قسمت، صرفاً به دنبال ایجاد یک مفهوم نیستیم، بلکه قرار است مفاهیم متعددی را پیشنهاد کنیم تا مفهوم نهایی از میان آنها یا با توسعهی یکی از آنها، انتخاب شود. به عبارتی، ساختارهای کاری که در مراحل قبلی به دست آوردیم، بیجهت نبودهاند و حالا باید جزئیات بیشتری به آنها اضافه شود تا به یک مفهوم (کانسپت) نزدیک شوند.
در تصویر زیر چند مفهوم پیشنهادی (یا متغیرهای راهکار اصلی) برای یک شیر آبِ ترکیبی (ترکیبی از آبهای سرد و گرم) را مشاهده میکنید.
ادامهی مطالب این درس فقط به مشترکین ویژه نمایش داده میشود.
درسهای فاز دوم طراحی به ترتیب عبارتند از: |
---|
طراحی مفهومی چیست؟ |
فرایند طراحی مفهومی |
انتزاعیسازی در طراحی |
سیستمهای فنی و توصیف عملکردشان |
پیادهسازی ساختار عملکرد |
توسعه ساختارهای کاری |
توسعه مفاهیم |
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.