شما در حال خواندن درس تفاوت کسب‌وکار، کارآفرینی، اشتغال‌زایی و استارتاپ از مجموعه‌ی «مدل کسب‌وکار» هستید.

تعریف کسب و کار، کارآفرینی و استارتاپ چیست و چه تفاوت‌هایی با هم دارند؟

در عصر حاضر که اقتصاد دانش‌بنیان و نوآوری محور، نقشی کلیدی در توسعه جوامع ایفا می‌کند، درک صحیح مفاهیم مرتبط با فعالیت‌های اقتصادی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. واژگانی چون “کسب و کار”، “کارآفرینی”، “اشتغال‌زایی” و “استارتاپ” اگرچه در گفتمان روزمره به کرات استفاده می‌شوند، اما اغلب به اشتباه به جای یکدیگر به کار می‌روند. این سوء برداشت‌ها می‌تواند منجر به تصمیم‌گیری‌های نادرست در حوزه‌های شغلی و اقتصادی شود.

برای مثال، تصور رایجی وجود دارد که هر صاحب کسب و کاری، لزوماً یک کارآفرین است. این در حالی است که مطالعات حوزه کارآفرینی نشان می‌دهند که کارآفرینی فراتر از مالکیت یک بنگاه اقتصادی است و ویژگی‌های خاص خود را دارد. همچنین، بسیاری از افرادی که ادعای علاقه به کارآفرینی دارند، در واقع مفهوم آن را با راه‌اندازی یک کسب و کار ساده اشتباه می‌گیرند.

این ابهامات مفهومی می‌توانند پیامدهای عملی قابل توجهی داشته باشند. به عنوان نمونه، وقتی صحبت از “ریسک بالای کارآفرینی” می‌شود، آیا این ریسک برای تمام انواع کسب و کارها یکسان است؟ پاسخ به این سؤال و سؤالات مشابه، مستلزم درک دقیق تفاوت‌های ظریف میان این مفاهیم است.

بنابراین، پیش از اتخاذ هرگونه تصمیم در مورد مسیر شغلی آینده، ضروری است که با تعاریف دقیق و علمی این کلیدواژه‌ها آشنا شویم. این شناخت نه تنها از بروز اشتباهات مفهومی جلوگیری می‌کند، بلکه چارچوبی مستحکم برای تحلیل فرصت‌ها و چالش‌های پیش رو فراهم می‌آورد. در ادامه، به بررسی دقیق هر یک از این مفاهیم و تفاوت‌های آنها خواهیم پرداخت.

کسب‌وکار

کسب و کار مفهومی است که در زندگی روزمره ما حضوری پررنگ دارد، اما تعریف دقیق و جامع آن همواره چالش‌برانگیز بوده است. این پیچیدگی از آنجا ناشی می‌شود که کسب و کار مفهومی چندبعدی و پویاست که با گذر زمان و تغییرات اجتماعی، اقتصادی و فناورانه، دستخوش تحول می‌شود. برای درک بهتر این مفهوم، بیایید نگاهی عمیق‌تر به آن بیندازیم و ابعاد مختلف آن را بررسی کنیم.

در نگاه اول، شاید کسب و کار را صرفاً فعالیتی برای کسب درآمد بدانیم؛ این تصور اشتباه نیست، اما واقعیت می‌تواند پیچیده‌تر از این باشد. کسب‌وکار مفهومی است که متخصصان حوزه‌های مختلف با آن سر و کار دارند و هر یک با دیدگاه تخصصی خود به تعریف آن می‌پردازند.

برای مثال بسیاری از صاحب‌نظران حوزه اقتصاد، کسب و کار را فعالیتی می‌دانند که با هدف ایجاد ارزش اقتصادی و کسب سود انجام می‌شود. این دیدگاه بر تولید کالا یا خدمات برای مبادله در بازار تأکید دارد.

اما اگر از منظر مدیریتی به کسب و کار نگاه کنیم، می‌بینیم که برخی متفکران این حوزه، مانند پیتر دراکر، بر نقش مشتری و اهمیت ایجاد و حفظ رضایت او تأکید دارند. از این دیدگاه، کسب و کار صرفاً یک فعالیت اقتصادی نیست، بلکه سازمانی است که باید نیازها و خواسته‌های مشتریان را در مرکز توجه خود قرار دهد.

با در نظر داشتن دیدگاه‌های اقتصادی و مدیریتی، می‌توانیم به برخی ویژگی‌های مشترک اکثر کسب و کارها اشاره کنیم. اگرچه این ویژگی‌ها ممکن است در همه کسب و کارها به یک اندازه پررنگ نباشند، اما معمولاً در اغلب آن‌ها به نوعی وجود دارند. اکثر کسب و کارها با هدف سودآوری فعالیت می‌کنند، کالا یا خدمتی را ارائه می‌دهند و در این فرآیند، نوعی مبادله ارزش بین ارائه‌دهنده و مصرف‌کننده صورت می‌گیرد.

برای درک بهتر مفهوم کسب و کار، مقایسه آن با فعالیت‌هایی که معمولاً کسب و کار محسوب نمی‌شوند، می‌تواند مفید باشد. به عنوان مثال، یک فروشگاه خرده‌فروشی، یک شرکت تولیدی، یا یک آژانس مسافرتی نمونه‌های بارز کسب و کار هستند. در مقابل، فعالیت‌های داوطلبانه و خیریه، سرگرمی‌های شخصی بدون هدف کسب درآمد، یا کارهای خانگی بدون هدف اقتصادی معمولاً کسب و کار محسوب نمی‌شوند. البته باید توجه داشت که مرز بین این فعالیت‌ها گاهی مبهم است و با تغییرات اجتماعی و اقتصادی، ممکن است دستخوش تغییر شود.

با توجه به این جوانب، می‌توان گفت به طور کلی کسب و کار فعالیتی سازمان‌یافته است که با هدف ایجاد ارزش اقتصادی و گاه اجتماعی، از طریق ارائه کالا یا خدمات به مشتریان انجام می‌شود. اما باید به خاطر داشت که این تعریف نیز مانند سایر تعاریف، کامل و بی‌نقص نیست. مفهوم کسب و کار همواره در حال تکامل است و با توجه به تحولات جامعه، ممکن است در آینده نیاز به بازنگری داشته باشد.

کارآفرینی

کارآفرینی، همچون کسب و کار، مفهومی است که در دهه‌های اخیر توجه بسیاری از محققان، سیاست‌گذاران و فعالان اقتصادی را به خود جلب کرده است. این مفهوم، که ریشه در نوآوری و خلق ارزش دارد، نقشی حیاتی در پویایی اقتصاد و توسعه جوامع ایفا می‌کند. با این حال، ارائه تعریفی جامع و مانع از کارآفرینی، همچنان چالشی برای صاحب‌نظران این حوزه محسوب می‌شود. در ادامه به بعضی از تعاریف ارائه شده اشاره خواهیم کرد.

یکی از تأثیرگذارترین تعاریف کارآفرینی را می‌توان به جوزف شومپیتر، اقتصاددان برجسته اتریشی، نسبت داد. شومپیتر کارآفرینی را فرآیند “تخریب خلاق” می‌داند؛ فرآیندی که طی آن، کارآفرینان با ارائه نوآوری‌ها و ترکیب‌های جدید از منابع موجود، ساختارهای اقتصادی کهنه را از بین برده و ساختارهای جدیدی را جایگزین می‌کنند. این دیدگاه، بر نقش محوری نوآوری در کارآفرینی تأکید دارد.

در ادامه بعضی از تعاریف دیگر را نیز مرور می‌کنیم.

بنا به نظر پیتر دراکر: کارآفرین کسی است که همیشه به دنبال تغییرات است، به آن‌ها پاسخ می دهد و از آن‌ها به عنوان یک فرصت بهره برداری می کند.

او همچنین بیان کرده است: نوآوری ابزار خاص کارآفرین است، ابزاری که از طریق آن از تغییر به عنوان فرصتی برای کسب‌وکار یا ارائه‌ی خدمات متفاوت بهره‌برداری می‌‌شود.

محققان معاصر نیز تلاش‌های قابل توجهی برای تعریف کارآفرینی انجام داده‌اند. به عنوان مثال، شین و ونکاتارامان، دو محقق برجسته در این حوزه، کارآفرینی را “فرآیند کشف، ارزیابی و بهره‌برداری از فرصت‌ها برای ایجاد کالاها و خدمات آینده” تعریف می‌کنند. این تعریف، بر ماهیت فرآیندی کارآفرینی و اهمیت فرصت‌های کارآفرینانه تأکید دارد.

علی‌رغم تنوع در تعاریف، می‌توان برخی ویژگی‌های مشترک را برای کارآفرینی برشمرد. نوآوری، یکی از مهم‌ترین این ویژگی‌هاست. کارآفرینان معمولاً با ارائه محصولات، خدمات، یا فرآیندهای جدید، یا بهبود قابل توجه در موارد موجود، ارزش ایجاد می‌کنند. ریسک‌پذیری نیز ویژگی دیگری است که اغلب به کارآفرینان نسبت داده می‌شود. کارآفرینان معمولاً حاضرند ریسک‌های مالی، اجتماعی یا روانی را برای پیگیری فرصت‌های کارآفرینانه بپذیرند.

پیش‌بینی و شناسایی فرصت‌ها، ویژگی دیگری است که بسیاری از محققان بر آن تأکید دارند. کارآفرینان اغلب توانایی خاصی در دیدن فرصت‌هایی دارند که دیگران از آن غافل‌اند. همچنین، خلاقیت و تفکر خارج از چارچوب، ویژگی دیگری است که معمولاً به کارآفرینان نسبت داده می‌شود. آن‌ها اغلب قادرند مسائل را از زوایای جدید ببینند و راه‌حل‌های خلاقانه ارائه دهند.

در مقایسه با مفهوم کسب و کار، کارآفرینی بر جنبه‌های خاصی تمرکز دارد که آن را متمایز می‌سازد. در حالی که کسب و کار می‌تواند شامل هر نوع فعالیت اقتصادی باشد، کارآفرینی معمولاً بر ایجاد چیزی جدید یا نوآورانه تأکید دارد. به عبارت دیگر، همه کسب و کارها لزوماً کارآفرینانه نیستند، اما همه فعالیت‌های کارآفرینانه نوعی کسب و کار محسوب می‌شوند.

برای درک بهتر این تفاوت، می‌توان به مثال‌هایی از کسب و کارهایی اشاره کرد که لزوماً کارآفرینانه نیستند. یک مغازه خواربارفروشی سنتی که سال‌هاست به همان شیوه قدیمی فعالیت می‌کند، یک کسب و کار است اما لزوماً کارآفرینی محسوب نمی‌شود. یک شعبه از یک زنجیره رستوران‌های فست‌فود که صرفاً از مدل کسب و کار استاندارد شرکت مادر پیروی می‌کند، نیز مثال دیگری از یک کسب و کار غیرکارآفرینانه است.

از سوی دیگر، یک استارتاپ فناوری که راه‌حلی نوآورانه برای مشکلات شهری ارائه می‌دهد، یا یک شرکت تولیدی که با استفاده از فناوری‌های جدید، محصولی کاملاً متفاوت تولید می‌کند، نمونه‌هایی از کارآفرینی هستند. در این موارد، عناصر نوآوری، ریسک‌پذیری و خلق ارزش جدید به وضوح قابل مشاهده است.

با این حال، باید توجه داشت که مرز بین کسب و کار معمولی و کارآفرینی همیشه شفاف نیست. یک کسب و کار سنتی ممکن است با اتخاذ رویکردهای نوآورانه یا ورود به بازارهای جدید، وارد حوزه کارآفرینی شود. همچنین، یک فعالیت کارآفرینانه ممکن است پس از مدتی به یک کسب و کار معمولی تبدیل شود.

اشتغال زایی

اشتغال‌زایی، مفهومی است که در گفتمان‌های اقتصادی و اجتماعی جایگاه ویژه‌ای دارد و اغلب به عنوان یکی از اهداف اصلی سیاست‌گذاری‌های اقتصادی مطرح می‌شود. این مفهوم، که به معنای ایجاد فرصت‌های شغلی جدید است، ارتباط تنگاتنگی با مفاهیم کسب و کار و کارآفرینی دارد، اما در عین حال، تفاوت‌های قابل توجهی نیز با آن‌ها دارد.

در ابتدا، لازم است به یک سوءتفاهم رایج در زبان فارسی اشاره کنیم. بسیاری از افراد، به اشتباه، واژه “کارآفرینی” را معادل “اشتغال‌زایی” در نظر می‌گیرند. این اشتباه تا حدی قابل درک است، زیرا ترجمه لفظی “کارآفرینی” به معنای “ایجاد کار” یا “خلق شغل” است. اما در واقع، در ادبیات علمی و تخصصی، این دو مفهوم تفاوت‌های اساسی با یکدیگر دارند. کارآفرینی، همانطور که پیش‌تر بحث شد، بیشتر بر نوآوری، خلق ارزش و شناسایی فرصت‌های جدید تمرکز دارد، در حالی که اشتغال‌زایی صرفاً به ایجاد موقعیت‌های شغلی اشاره دارد.

اشتغال‌زایی را می‌توان فرآیند ایجاد فرصت‌های شغلی جدید در اقتصاد تعریف کرد. این فرآیند می‌تواند توسط دولت‌ها، بخش خصوصی، یا ترکیبی از هر دو انجام شود. هدف اصلی اشتغال‌زایی، کاهش بیکاری و افزایش مشارکت نیروی کار در فعالیت‌های اقتصادی است. برخلاف کارآفرینی که بر خلق چیزی جدید تمرکز دارد، اشتغال‌زایی می‌تواند شامل گسترش فعالیت‌های موجود یا ایجاد مشاغل در صنایع سنتی نیز باشد.

برای درک بهتر تفاوت میان اشتغال‌زایی، کسب و کار و کارآفرینی، می‌توان به مثال‌هایی اشاره کرد. تصور کنید یک کارخانه بزرگ تولید خودرو تصمیم می‌گیرد خط تولید خود را گسترش دهد و ۱۰۰۰ کارگر جدید استخدام کند. این یک نمونه بارز از اشتغال‌زایی است. کارخانه یک کسب و کار موجود است که فرصت‌های شغلی جدید ایجاد می‌کند، اما لزوماً نوآوری خاصی در این فرآیند صورت نمی‌گیرد.

از سوی دیگر، یک استارتاپ فناوری که با ارائه یک اپلیکیشن نوآورانه برای حمل و نقل شهری، هم فرصت‌های شغلی جدید ایجاد می‌کند و هم یک مدل کسب و کار جدید را معرفی می‌کند، نمونه‌ای از تلفیق کارآفرینی و اشتغال‌زایی است. در این مورد، علاوه بر ایجاد شغل، نوآوری و خلق ارزش جدید نیز صورت گرفته است.

یک مثال دیگر می‌تواند یک فروشگاه زنجیره‌ای باشد که شعبه‌های جدیدی در شهرهای مختلف افتتاح می‌کند. این فعالیت منجر به اشتغال‌زایی می‌شود و یک کسب و کار محسوب می‌شود، اما لزوماً کارآفرینی به شمار نمی‌رود، زیرا مدل کسب و کار جدیدی ارائه نشده است.

اگرچه اشتغال‌زایی، کسب و کار و کارآفرینی مفاهیم متمایزی هستند، اما ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند. کارآفرینی موفق اغلب منجر به اشتغال‌زایی می‌شود، زیرا کسب و کارهای نوآورانه و در حال رشد معمولاً نیاز به نیروی کار جدید دارند. از سوی دیگر، سیاست‌های اشتغال‌زایی موفق می‌توانند محیطی مساعد برای رشد کسب و کارها و فعالیت‌های کارآفرینانه ایجاد کنند.

نکته قابل توجه دیگر این است که اشتغال‌زایی لزوماً به معنای ایجاد مشاغل با کیفیت بالا نیست. برخی از سیاست‌های اشتغال‌زایی ممکن است منجر به ایجاد مشاغل کم‌درآمد یا ناپایدار شوند. این در حالی است که کارآفرینی موفق معمولاً با ایجاد ارزش افزوده بالا، پتانسیل ایجاد مشاغل با کیفیت‌تر را دارد.

در سطح کلان، اشتغال‌زایی یکی از اهداف اصلی سیاست‌گذاری‌های اقتصادی دولت‌ها محسوب می‌شود. دولت‌ها از طریق سیاست‌های مالی و پولی، سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها، و ارائه مشوق‌های مالیاتی به کسب و کارها، سعی در تحریک اشتغال‌زایی دارند. در مقابل، کارآفرینی بیشتر از بخش خصوصی و افراد نوآور نشأت می‌گیرد، هرچند دولت‌ها می‌توانند با ایجاد محیط مساعد کسب و کار و حمایت از نوآوری، به رشد کارآفرینی کمک کنند.

استارتاپ

استارتاپ، واژه‌ای است که در دهه‌های اخیر به طور گسترده در فضای کسب و کار و فناوری مورد استفاده قرار گرفته است. این اصطلاح که از زبان انگلیسی وارد فرهنگ کسب و کار شده، معانی متعددی پیدا کرده که گاه باعث سردرگمی می‌شود. برای درک بهتر این مفهوم، لازم است به تعاریف مختلف و کاربردهای گوناگون آن نگاهی دقیق‌تر بیندازیم.

در ابتدایی‌ترین معنا، استارتاپ به هر کسب و کار نوپایی اطلاق می‌شود که تازه شروع به فعالیت کرده است. در این تعریف، یک مغازه محلی که به تازگی افتتاح شده، یک شرکت خدماتی کوچک که تازه ثبت شده، یا حتی یک کارگاه تولیدی که در مراحل اولیه فعالیت خود است، همگی می‌توانند استارتاپ نامیده شوند. این معنا، نزدیک‌ترین برداشت به معنای لغوی واژه “استارتاپ” است که به معنای “شروع” یا “آغاز” است.

اما در گفتمان رایج دنیای کسب و کار، به ویژه در حوزه فناوری، استارتاپ معنای خاص‌تری پیدا کرده است. در این کاربرد، استارتاپ به شرکت‌هایی اطلاق می‌شود که با هدف ارائه یک راه‌حل نوآورانه برای یک مشکل یا نیاز بازار شکل گرفته‌اند. این شرکت‌ها معمولاً با ویژگی‌هایی مانند پتانسیل رشد سریع، مقیاس‌پذیری بالا، و استفاده از فناوری‌های نوین شناخته می‌شوند. به عنوان مثال، شرکت‌هایی مانند اوبر، ایربی‌ان‌بی، یا اسپاتیفای در ابتدای کار خود نمونه‌های بارز این نوع استارتاپ بودند.

تفاوت مهم بین این دو تعریف در پتانسیل رشد و نوآوری نهفته است. در حالی که هر کسب و کار نوپایی می‌تواند در معنای اول استارتاپ نامیده شود، در معنای دوم، استارتاپ‌ها با هدف ایجاد تحول در یک صنعت یا بازار خاص شکل می‌گیرند و معمولاً به دنبال جذب سرمایه‌گذاری قابل توجه برای رشد سریع هستند.

نکته قابل توجه دیگر این است که استارتاپ بودن یک وضعیت موقت است. یک شرکت ممکن است برای مدتی استارتاپ باشد، اما با گذشت زمان و رسیدن به ثبات و سودآوری پایدار، از این مرحله عبور می‌کند. برای مثال، گوگل و فیس‌بوک زمانی استارتاپ بودند، اما امروز شرکت‌های بزرگ و تثبیت‌شده‌ای هستند که دیگر استارتاپ محسوب نمی‌شوند.

در حوزه سرمایه‌گذاری، استارتاپ‌ها جایگاه ویژه‌ای دارند. سرمایه‌گذاران خطرپذیر و فرشتگان کسب و کار معمولاً به دنبال استارتاپ‌هایی هستند که پتانسیل رشد نمایی و بازده بالا دارند. این نگاه باعث شده که در برخی موارد، استارتاپ بودن با جذب سرمایه خطرپذیر مترادف شود. اما باید توجه داشت که نه همه استارتاپ‌ها سرمایه خطرپذیر جذب می‌کنند و نه هر شرکتی که سرمایه خطرپذیر جذب کند، الزاماً یک استارتاپ است.

استارتاپ‌ها معمولاً با ریسک و عدم قطعیت بالایی مواجه هستند. آنها اغلب در حال آزمودن فرضیات خود و یافتن یک مدل کسب و کار پایدار هستند. این ویژگی باعث می‌شود که بسیاری از استارتاپ‌ها در مراحل اولیه شکست بخورند. آمارها نشان می‌دهند که حدود ۹۰ درصد استارتاپ‌ها در نهایت موفق نمی‌شوند. اما همین ریسک بالا، پتانسیل بازده بالایی را نیز برای استارتاپ‌های موفق به همراه دارد.

در مقایسه با کسب و کارهای سنتی، استارتاپ‌ها معمولاً ساختار سازمانی منعطف‌تری دارند و فرهنگ کاری متفاوتی را ترویج می‌کنند. آنها اغلب بر نوآوری، سرعت عمل و انعطاف‌پذیری تأکید دارند. این تفاوت‌ها باعث شده که در برخی موارد، “استارتاپی” بودن به عنوان یک سبک مدیریتی یا فرهنگ سازمانی در نظر گرفته شود، حتی در شرکت‌های بزرگ و تثبیت‌شده.

در سال‌های اخیر، مفهوم استارتاپ با مفاهیم دیگری مانند کارآفرینی و نوآوری نیز پیوند خورده است. اگرچه این مفاهیم ارتباط نزدیکی با هم دارند، اما یکسان نیستند. هر استارتاپی نوعی کارآفرینی است، اما هر فعالیت کارآفرینانه لزوماً به ایجاد یک استارتاپ منجر نمی‌شود. به همین ترتیب، اگرچه نوآوری یکی از ویژگی‌های کلیدی اکثر استارتاپ‌های موفق است، اما هر نوآوری لزوماً در قالب یک استارتاپ ارائه نمی‌شود.

در نهایت، باید توجه داشت که مفهوم استارتاپ همچنان در حال تکامل است. با پیشرفت فناوری و تغییر در الگوهای کسب و کار، ممکن است تعاریف و ویژگی‌های منتسب به استارتاپ‌ها نیز دستخوش تغییر شوند. آنچه امروز به عنوان یک مدل استارتاپی نوآورانه شناخته می‌شود، ممکن است فردا به یک روش استاندارد کسب و کار تبدیل شود.

تمرین‌های درس

به سؤالات زیر پاسخ دهید. پاسخ به این سؤالات آسان نیست، اما تلاش‌تان برای پاسخگویی به یادگیری کامل‌تر این درس کمک می‌کند.

۱- به نظرتان نقطه‌ی پایان کارآفرینی کجاست؟ آیا یک کارآفرین تا آخر کارآفرین می‌ماند، یا صرفاً تا زمانی کارآفرین است که تغییرات ادامه داشته باشند؟

۲- آیا تأسیس شعبه‌های جدید ایران‌خودرو در کشورهای دیگر، کارآفرینی است؟

۳- آیا فعالیت‌های مؤسسات خیریه، کسب‌وکار است؟

۴- آیا دیجی‌کالا هنوز یک استارتاپ است؟

31 پاسخ
  1. رضا بیگ‌زادگان گفته:

    ۱- به نظرم دیجی کالا حرف اولو میزنه و کارای مختلفو برای اولین بار انجام میده، و خیلی های دیگه ازش تقلید میکنن
    ۲- بله – چون در بازار ایران برای اولین بار اجرا میشه و هنوز جواب خودشو پس نداده

    یه سوال هم دارم از کجا بفهمیم کاری که میخوایم بکنیم قبلا انجام شده یا نه؟ یعنی شاید خودمون فکر میکنیم کارافرینیه اما قبلا یه نفر انجام داده باشه

    • میلاد اسمعیلی گفته:

      یکی از مهم‌ترین پیش‌نیازهای هر کسب‌و‌کاری تحقیق در موردِ کسب‌وکارهای مشابه و روندهای تولید یا خدمات‌رسانی موجوده؛ اگر تحقیق و بررسی کردین و نمونه‌ی مشابهی وجود نداشت می‌تونه دوتا معنی داشته باشه:

      ۱- هیچ کسب و کاری از روشِ شما استفاده نمی‌کنه
      ۲- هیچ کسب و کاری با این روش موفق نشده یا انقدر رشد نکرده که دیده بشه

      که در هر دو حالت شما کارتون از جنس کارآفرینیه، یعنی مسیریو طی می‌کنین که با عدم قطعیت همراهه و به آزمون و خطا نیاز داره

    • سینا فرخ زاد گفته:

      میلاد عزیز
      مگه کاری هست که قطعیت داشته باشه؟ شما سیگارفروشم که باشین ریسک داره یعنی همه یجورایی کارافرین هستند اینطوری

    • میلاد اسمعیلی گفته:

      سینا حرفت درسته، در این دنیا هیچ چیز قطعی وجود نداره اما نمی‌تونیم انکار کنیم که شما خیلی ساده‌تر در مورد فروش سیگار پیش‌بینی می‌کنی تا محصولی که قبلاً وجود نداشته.
      همه‌ی کسب‌و‌کارهای شکست‌خورده یه زمانی فکر می‌کردن موفق میشن اما الان خیلیاشون نیستن! چون لزوماً چیزی که ما فکر می‌کنیم درست نیست و برای همین باید تا حد امکان از اطلاعات و آمار استفاده کنیم اما وقتی که این اطلاعات وجود نداره مجبوریم از فرضیات خودمون استفاده کنیم و به این میگن عدم قطعیت.

  2. سینا فرخ زاد گفته:

    در مورد سوال ۱ اصلا ما برند برجسته و کارآفرین نداریم!!! همشون تقلیدن از برندهای خارجی و جواب سوال ۲ هم دادم تقریبا، یکی دیگه تغییر داده و برندهای ایرانی تقلید میکنن، یعنی کارآفرین نیستن :)

    • میلاد اسمعیلی گفته:

      سینای عزیز، ما دنبال یادگیری هستیم نه نقد شرایط کشور.
      پیامت ارزشمنده و در جای خودش میتونه مفید باشه، اما سعی کن دوباره روی هر دو سوال فکر کنی و جوابتو برامون ارسال کنی
      از حضورت خوشحالم

    • سینا فرخ زاد گفته:

      تنها امتیاز منفی به کامنت من بود :))) یعنی همه راضی هستن فقط من ناراضی ام
      هنوزم میگم شرکتی که میاد دقیق هرکاری بقیه کردن تو کشورای دیگه تقلید میکنه کارافرین نیست!
      از بین کارافرینا (با تخفیف) فرش عظیم زاده خوب بوده
      یه تغییراتی داده که تونسته بیشترین حجم صادرات فرشو داشته باشه
      اینم از جوابهای من

  3. Nooshin Nakhjavani گفته:

    سلام
    اولین نفری هستم که در کمپین کامنت می گذارم و امیدوارم جایزه بنده یادتون نره
    کاله در بین کارخانه های ایرانی واقعا خلاق است و محصولات جدیدی تولید میکند و حداقل در این لحظه رقیبی ندارد.
    مطابق تعاریفی که گفتید الگوبرداری از یک برند خارجی نمیتواند کارافرینی باشد و باید کار جدیدی باشد که قبلا انجام نشده است.

    سپاس از فایل صوتی

    • میلاد اسمعیلی گفته:

      سلام به شما خانم نخجوانی
      اولین نفر نیستید، کامنت‌ها هر چند ساعت تایید و منتشر میشن.
      اما به هر حال از همراهی شما خوشحالیم

  4. کارآفرین جوان گفته:

    سلام و ممنون از کمپین
    فکر میکنم پربار باشه و استقبال بشه

    ۱- به نظر شما برجسته‌ترین برند ایرانی در حوزه‌ی کارآفرینی کدام است؟

    آپارات اولش که اومد همه مسخره کردن که اینا اومدن جای یوتیوبو بگیرن و زهی خیال باطل
    اما الان حرف اولو میزنه و میبینیم که کلی شرکت دیگه مثل نماوا ازش الگوبرداری کردن
    پس مجموعه سازنده اپارات به نظرم یکی از بهترین کارافرین های ایرانه
    ایرانخودرو هم در اشتغال زایی موفق بوده که البته دلیلش حمایت دولتیه.

    ۲- به نظر شما الگوبرداری از یک برند خارجی در ایران (برای اولین‌بار) یک کارآفرینی محسوب می‌شود؟

    بستگی داره محیطه کارو چقدر بزرگ در نظر بگیریم، به نظر من کارافرینیه چون یه روش جدید تو کشورهای مختلف نتایج یکسانی نداره و این عدم قطعیت میشه کارافرینی

    ممنونم

  5. جلالی گفته:

    ۱_دی جی کالا چون ایده جدیدی تو ایران بود و خب خیلیم خوب جواب گرفت و هم کلی اشتغال زایی کرد و الان خیلی ها به دنبال تقلید این ایده ان ولی نتونستن موفق باشن ولی موارد مشابه داره که قابل قیاس باهاش نیستن.
    ۲_توی ایران کارآفرینی به حساب میاد چون اون ایده اینجا بکره و میتونه جذب مخاطب و…. کنه ولی توی یه کشور دیگه ممکنه کارآفرینی به حساب نیاد .

  6. ساره ساره گفته:

    به نظر منم دیجی کالای عزیز رتبه ی اولو داره چون هر یکی دو ماه، یک سرویس جدید لانچ میکنه و تغییر که هیچ، کلا فرایند خریدو در ایران متحول کرد

    برای سوال بعدی به نظرم اگر یک کسب و کاری چالشهای تجربه نشده داشته باشه، حالا مطابق با چیزی که اقای اسماعیلی در ویس گفتند یعنی داره کارافرینی میکنه، مثلا همین دیجی کالا کلی چالش داشت چون اصلا مردم ایران خیلی با خرید اینترنتی رابطه ی خوبی نداشتند و با اینکه شبیه امازون بود یک کارافرینه

    به جز دیجی کالا، پیدو که سوخت رسان پرتابله هم به نظرم پتانسیل متحول کردن بعضی روشهارو داره اما برجسته ترین نیست

  7. ali gohari گفته:

    جالبه که من هم تا امروز فکر میکردم کارآفرینی یعنی ایجاد اشتغال
    اما هنوز ابهام دارم که چرا تو تلویزیون مثلا راجع به بیکاری جوونا صحبت میکنن و میگن باید کارآفرین ها یه فکری بکنن؟ باید در اصل بگن اشتغال زایان … یا شاید کلمه ی بهتری هم وجود داره ما بلد نیستیم

    • میلاد اسمعیلی گفته:

      کلاً این مدل اشتباهات رایجه و در کاربرد عمومی مشکلی ایجاد نمی‌کنه چون منظور کاملاً منتفل میشه؛
      به کسی که کارآفرینی نمی‌کنه اما صاحب کسب‌و‌کاره می‌تونیم ارزش‌آفرین بگیم اما این‌که کارآفرین‌ها باید برای ایجاد شغل راهکار ارائه کنند یعنی علاوه بر کارِ اصلیشون (که می‌تونه انفرادی باشه) برای رشد مقیاس و اشتغال‌زایی هم برنامه داشته باشند.

  8. پدرام نوذری گفته:

    درود بر دوستان ویکی تولیدی

    پاسخ سوال اول = اگر حد و مقیاس کارآفرینی را متناسب با میزان تغییرات بدانیم، شاید ریسک پذیرترین برند ایرانی نماوا باشد که با وجود بسیاری از وبسایتهای اشتراک ویدئوی رایگان، پلتفورم ویدئوی غیررایگان عرضه کرد و جواب گرفت. به گمان بنده این شرکت توانست تا حدی فرهنگ استفاده از ویدئو را تغییر دهد و استفاده غیرمجاز از محصولات فرهنگی (سرقت فرهنگی) را به حداقل برساند.

    پاسخ سوال دوم = جواب این سوال به شاخصه های مختلفی بستگی دارد. اگر در موضوعی کشورمان مثل سایر کشورها باشد و مثلا یک کسب و کار فعال در عراق را الگوبرداری کنیم، نمیتواند کارآفرینی باشد چون در فضای مشابه کار مشابهی کردیم اما اگر از یک کشور اروپایی با فرهنگ و الگو مصرف متمایز الگوبرداری کنیم یک کارآفرینی است.

    با ارزوی موفقیت برای همه صنعتگران

  9. elnaz moslehi گفته:

    سلام متشکرم از کمپین که ایجاد کردید
    ۱- برترین برند ایرانی در حوزه کار آفرینی بیشتز مربوط به صنایع غذایی می باشد میهن و کاله و بهروز
    ۲- الگو برداری از برند خارجی کار افرینی می باشد به دلیل مشکلات بسیار زیادی که فعال اقتصادی با آن روبرو می شود

    • امیر رضا باقری گفته:

      فعال اقتصادی متاسفانه همیشه در مشکلات هست حتی اگر کارافرین نباشه

  10. محمدجواد گفته:

    سلام.
    به نظر من هم برجسته‌ترین برند ایرانی در حوزه ‌کار‌آفرینی دیجی‌کالا هستش.واقعا بخش زیادی از فرهنگ خرید اینترنتی رو ایجاد و باعث شد مردم راحت‌تر به سایر فروشگاه‌های اینترنتی اعتماد کنند.
    یک پلتفرم تقریبا جدید هم هست به اسم باسلام که به نظرم اونها هم خیلی خوب پیش رفتند و در اینده حرف‌های خیلی بیشتری میتونند داشته باشند.

    اگر اون برند با شرایط ایران بخونه پس با توجه به نوآور بودنش در ایران کارآفرینی محسوب میشه.
    ممنون.

  11. امیر رضا باقری گفته:

    ببینید، من تعجب میکنم که همه انقدر طرفدار دیجیکالا هستن
    قبول دارم برند معتبر و باارزش و قدرتمندیه
    اما آمازونو پیاده سازی کرده تو ایران و خیلی کارش سخت نبوده که بگیم برجسته ترین کسب و کار ایرانیه

    (( به نظرم اپراتورهای مخابراتی مثل ایرانسل و رایتل و شاتل به مراتب کارآفرین تر از دیجی کالا هستند ))

    اما در مورد سوال دومتون، قبلا فکر میکردم کارافرینی نیست اما پیام های بقیه دیدم و متقاعدکننده بودن که کارآفرینی هست

    • میترا محسنی گفته:

      ای کاش توضیح میدادین که چرا اپراتورها برجسته ترین کارافرین های ایرانن!

    • امیر رضا باقری گفته:

      شما توجه کنید به این همه سرویسهای جدیدی که ارائه میدن برای رقابت با هم … پیوسته باید تغییر کنند
      از افزایش پهنای باند گرفته تا شیوه های نو در تبلیغات و ارتقای تجهیزات

  12. میترا محسنی گفته:

    جواب ۱- آقا چرا کسی نگفت کافه بازار؟ چه تغییری بزرگتر از اینکه ما یاد گرفتیم پول بدیم برای بعضی اپ ها؟ با اختلاف به اعتقادم کافه بازار در رتبه اول کارافرینهای ایرانه
    جواب ۲- الگوبرداری از برند خارجی اصلا کار اسونی نیست ما هیچیمون شبیه کشورای دیگه نیست که یه کار مشابه کنیم و نتیجه مشابه بگیریم پس بله کارآفرین محسوب میشود

  13. علی جابز گفته:

    وقت همگی بخیر
    سلام و خوشحالم در جمع شما هستم

    ۱-
    ایسام/ چون روش دیجی کالارو تغییر داد
    دیوار / چون فرهنگ خرید و فروش دست دومو جا انداخت
    ایران کنسرت / چون روش تهیه بلیط کنسرتو عوض کرد و قبلش همه حضوری و تلفنی بلیط میخریدند
    ای نتورک و یکتانت / چون روش تبلیغات اینستاگرامی را تغییر دادند
    نی نی سایت / چون تاثیر زیادی در ارتقای فرهنگ روابط فضای مجازی داشت

    ۲-
    تمام مثالهایی که در ۱ گفتم از مدلهای خارجی ایده گرفتند اما تغییراتی ایجاد کردند که بدون حضورشان ممکن نبود

    امیدوارم کمپین تا اخر ادامه داشته باشه و در این حالت عالیه

    • میلاد اسمعیلی گفته:

      سلام علی جان

      به پیامت امتیاز دادم، خیلی خوب بود مثال‌هایی که زدی و انشالله کمپین تا آخر ادامه داره

      منتظر حضور پررنگ‌تر شما هستیم

  14. پورداود گفته:

    من اشنایی زیادی باکارافرین ها ندارم ولی باتوجه به مطالبی که گفتید بیشتر اشتغال زایی میکنن نه کارآفرینی.شاید مثلا استارت اپی مثل مامان پز بشه کارافرین خوب چون دیجی کالا و اسنپ قبلا توی کشورهای دیگه موردمشابه داشته وبومی سازی شده
    درموردسئوال دو فکرنمیکنم کارافرینی باشه بومی سازی انجام میشه

  15. مریم طالبی گفته:

    سلام خیلی ممنونم به خاطر این کمپین

    ۱- به نظر شما برجسته‌ترین برند ایرانی در حوزه‌ی کارآفرینی کدام است؟
    اسنپ : ارزش های جدید، متفاوت و مورد نیاز جامعه رو ایجاد کرد. راحتی، در دسترس بودن، امنیت، قیمت بهتر و ایجاد شغل شاید دقیقا در زمانی که لازم بود وارد بازار شد و سیل مشتری به سمتش جاری شد و باعث افزایش کسب و کار های تاکسی آنلاین در ایران شد.

    ۲- به نظر شما الگوبرداری از یک برند خارجی در ایران (برای اولین‌بار) یک کارآفرینی محسوب می‌شود؟
    طبق تعریف پیتر دراکر کارآفرین در محیط و ارزش های موجود تغییر ایجاد میکند پس در محیطی(ایران) که قبلا این ایده وجود نداشته یک تغییر و در نتیجه کار آفرینی محسوب میشود. به علاوه برای متناسب کردن هر کسب و کار با شرایط اجتماعی، اقتصادی و.. در محیط جدید (ایران) ایجاد تغیرات لازم است.

  16. Sami Manufacturing گفته:

    سلام دوستان

    ۱- بهترین کارآفرین ایرانی فرش احدزاده
    ۲- یک کارآفرین اصیل باید نگاه جهانی داشته باشه و خودشو به جامعه خودش محدود نکنه و با توجه به کوچک شدن جهان و فراهم شدن بستر وب، به نظرم کارآفرینی نیست

  17. بابک سارانی گفته:

    با سلام خدمت تمامی دوستان.
    اغلب جواب سوال اول رو دیجی کالا و کارخانه های بزرگی مثل کاله گفتن که به نوبه خودش درسته..
    اما من از برند نمیخوام حرفی بزنم من میخوام جواب سوال اول رو اسم یه شخص بدم که اکثرا داستانش رو شنیدید و واقعا کاری که این آقا کرد به نوبه خودش کارآفرینی خاصی بود.. عباس برزگر، دست فروشی که خیلی اتفاقی در صنعت گردشگری جا افتاد و میلیاردر شد..
    جواب سوال دوم هم به نظرم چون تو کشورهای مختلف قوانین و فرهنگ ها و نیازها و… متفاوتن پس کار آفرینی به حساب می یاد. اگه اینطور نبود پس هر کسی ببینه تو کشورهای دیگه چه کار آفرینی جدیدی انجام شده و جواب داده برن کپی کنن و پولدار بشن..

  18. مهدی وفایی پور گفته:

    سلام
    از نظر بنده وقتی فرد یا افرادی از یک شغلی در خارج کپی برداری در صورتی میتونیم بگیم کارافرینی هستش که مطابق و سازگار با فرهنگ و اعتقادات کشورمون نباشه و وقتی یک فرد در داخل این کارو انجام میده با یک مقاوتی در برابر عده ای برخورد میکنه.

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید