شما در حال خواندن درس تعاریف کارآفرینی، کسب و کار و استارتاپ از مجموعهی «مفاهیم و اطلاعات اولیه تولید» هستید.
واژگان کسب و کار، کارآفرینی، اشتغالزایی و استارتاپ، مترادف نیستند. تعدادی زیادی از افراد، این کلمات را در جای اشتباه به کار میبرند و دیگران را هم به اشتباه میاندازند. صاحب کارخانهای که هزاران کارگر دارد، الزاماً کارآفرین نیست. بسیاری از آنهایی که میگویند کارآفرینی را دوست دارند، معنایش را نمیدانند و آن را با مفهوم کسبوکار اشتباه گرفتهاند. با این اوصاف، ضروری است که قبل از تصمیمگیری در مورد آیندهی شغلیمان، ابتدا معنای این کلیدواژهها را بشناسیم. این شناخت، نه تنها از اشتباهات کلامی جلوگیری میکند، که برای پیشگیری از ابهامات احتمالی الزامی است. مثلاً بارها شنیدهایم که: “ریسک کارآفرینی زیاد است”. اما آیا ریسک کسبوکار هم زیاد است؟ پاسخ به این سؤال، زمانی مقدور است که با تفاوت این واژگان، آشنا باشیم.
تعریف کسب و کار
از نظر عموم افراد، کسب و کار (Business) فعالیتی برای کسب درآمد است. دیکشنری کسبوکار لانگمن (Longman Business English Dictionary)، این تعریف را تأیید میکند:
کسب و کار فعالیتی برای امرار معاش یا کسب درآمد از تولید، یا خرید و فروش محصولات (مانند کالاها و خدمات) است.
این تعریف، واقعاً درست به نظر میرسد و با ذهنیت اکثرمان همخوانی دارد، اما آن طور که باید تکلیف را مشخص نمیکند. برای این که اتفاق نظر داشته باشیم، سعی کنید بر اساس تعریف لانگمن، به سؤالات زیر پاسخ دهید:
آیا اگر کسی موبایل خود را به دوستش بفروشد، یک کسب و کار شکل گرفته است ؟
آیا تجارت مواد مخدر یک کسب و کار است؟
آیا کسی که به صورت رایگان خدماتش را عرضه میکند (مثلاً وکیل است، اما از موکّل پول نمیگیرد)، صاحب یک کسبوکار است؟
آیا کارمند، صاحب کسب و کار است؟
توجه کنید که تعریف بالا را از منبعی برداشتیم که اختصاصاً برای حوزهی Business نوشته شده است. حال اگر همین تعریف را مبنا قرار دهیم، کسی که خودروی خود را میفروشد یا از راه خلاف امرار معاش میکند، نوعی کسبوکار به وجود آورده است.
واقعیت این است که کسب و کار، تعریف دقیقی ندارد. این مفهوم، چیزی شبیه درخت یا خورشید نیست که همه آن را به چشم دیده باشند، بلکه ساختهی ذهن بشر است و هر کسی آن را بر اساس استدلالها و منطق خود تعریف میکند. در چنین مواردی، بهترین تعریف همانی است که اکثریت قبول دارند و ساز مخالف زدن، عملاً تأثیر مثبتی ندارد. به عنوان مثال در سال ۱۹۷۰، پیتر دراکر مشهور، چنین تعریفی را ارائه کرده بود:
A business is a social group that differs from other social groups in only one way: Businesses must have customers.
ترجمهی حرف دراکر به زبان فارسی یعنی:
کسب و کار یک گروه اجتماعی است که فقط یک تفاوت با سایر گروههای اجتماعی دارد: کسب و کارها باید مشتری داشته باشند.
تعریف بالا با این که برای مدیران و بازاریابها جذاب است، اما برای بسیاری از مردم قابل لمس نیست. به همین علت، اجازه دهید همان تعریف اولیه را به زبانی دقیقتر بنویسیم و در مورد جزئیاتش بحث کنیم.
هر فعالیت ارزشآفرین (مثل ارائهی خدمات و تولید کالا یا علم) که با هدف به دست آوردن ارزش (مثل پول، اعتبار، قدرت) انجام میشود، کسب و کار است.
آیا کسبوکار باید حتماً پولساز باشد؟
در بعضی تعاریف، مثل همان تعریفی که از دیکشنری لانگمن گفتیم، هدف از کسب و کار را دستیابی به پول (Making Money) و امرار معاش (Making Live) اعلام میکنند. حال آن که بسیاری از منابع دیگر، اعتقاد دارند که فعالیتهای کسبوکار الزاماً برای دستیابی به پول نیست و میتواند هر نوع منفعت دیگری را شامل شود. (به عنوان مثال، تعریف ارائه شده در سایت اینوستپدیا یا تعریف ارائه شده در سایت فیدوگ را بخوانید)
Business is either an occupation, profession, or trade, or is a commercial activity which involves providing goods or services in exchange for profits. (Refference: feedough.com)
از میان این دو دیدگاه، تعریفی که در ویکیتولید انتخاب کردیم، مطابق با حالت دوم است. به همین علت، جای این که پول را مبنای فعالیتهای کسب و کار بدانیم، گفتیم که کسب و کار با هدف کسب ارزش کار میکند. ارزش (Value) مفهومی وسیعتر و عامتر نسبت به پول و منافع مالی است. احتمالاً کلمهی ارزش برای بسیاری از خوانندگان مبهم به نظر میرسد؛ لذا برای مطالعهی بیشتر در مورد آن میتوانید بعداً به درسهای زیر مراجعه کنید:
فعلاً فرض کنید که به هر چیز ارزشمندی، ارزش (Value) گفته میشود. بدین ترتیب، کسب و کار به مشتریان خود چیزهای ارزشمندی ارائه میکند و در ازای آن، چیزهای ارزشمند دیگری را دریافت میکند. مثلاً شاید یک رستوران به مشتریان خود غذاهای باکیفیت ارائه کند (یک ارزش) و در ازای آن از مشتریان بخواهد که در مناطق بیابانی درخت بکارند. اگر کاشتن درخت برای صاحبان رستوران ارزشمند باشد، نمیتوانیم آنها را به دلیل پول نگرفتن از مشتریان، از دایرهی کسبوکار خارج بدانیم. به عبارتی، ارزشی که کسبوکارها دنبال میکنند، الزاماً پول نیست و میتواند هر چیز با ارزش دیگری را شامل شود.
البته در عموم موارد، وجه نقد مهمترین ارزشی است که مورد توجه قرار میگیرد، چرا که به سادگی قابل انتقال و قابل تبدیل است. بدین ترتیب، اگر اولویتهای یک شرکت، نفوذ به یک بازار مشخص از طریق فعالیتهای بازاریابی باشد، میتواند از فعالیتهای خود به پول برسد و از آن پول، هر طور که میخواهد برای بازاریابی استفاده کند. ضمن این که همین دستاورد مالی، میتواند مستقیماً برای پرداخت دستمزد کارگران، خرید ماشینآلات، تهیهی مواد اولیه و امثالهم به کار گرفته شود.
آیا یک فعالیت غیرقانونی میتواند کسب و کار باشد؟
در هیچ یک از تعاریف، به شرط مشروع بودن کسب و کار اشارهای نشده است، اما این اتفاق نظر وجود دارد که باید ارزشآفرین باشد. حتی اگر گفتهی دراکر را مبنا قرار دهیم، کسبوکار باید مشتری داشته باشد و طبیعتاً این اتفاق زمانی میافتد که ارزشی برای ارائه کردن وجود داشته باشد. لذا فعالیت غیرقانونی و سودجویانهای مثل سرقت یا کلاهبرداری را نمیتوانیم کسبوکار بدانیم، اما موضوعاتی مثل نداشتن مجوز یا نامتعارف بودن خدمات و محصولات، خللی در تعریف ایجاد نمیکنند.
نکتهای در مورد ترجمهی Business به فارسی
بسیاری از واژگان بیگانه در کمال بدسلیقگی و بیدقتی به فارسی ترجمه شده و مخاطبان را به دردسر انداختهاند، اما ترجمهی کلمهی Business هرگز جزء این گروه قرار نمیگیرد. عبارت “کسب و کار” چکیدهی انتزاعی و دقیقی از رایجترین تعاریف ارائه شده برای Business است و تمام کارهایی که با هدف کسب کردن (کسب ارزشها) انجام میشوند را در بر میگیرد. از سوی دیگر بدیهی است که اگر کاری بیهدف و بینتیجه باشد، نمیتوانیم از این عنوان برای آن استفاده کنیم.
کارآفرینی چیست؟
به گمان خیلیها، کارآفرینی به معنای فراهم کردن بستری برای استخدام و کار کردن است. این تعریف، درست نیست و معمولاً در میان فارسیزبانان رواج دارد، چون برای ترجمهی واژهی Entrepreneurship از کلمهی مناسبی استفاده نشده است و ترکیب واژگان “کار” و “آفرینش”، ذهن را به اشتباه میاندازد. در خصوص ایجاد کردن فرصت شغلی برای دیگران، عموماً از عبارت Job Creation استفاده میشود که ترجمهی فارسی آن اشتغالزایی است. اما اگر دقت کنید، “کارآفرینی” بیشتر از آن که ترجمهی Entrepreneurship باشد، به Job Creation نزدیکتر است.
تفکیک میان فعالیتهای کارآفرینی و سایر فعالیتها، از این جهت مهم است که به برنامهریزی و ضروریات کاملاً متفاوتی نیاز دارند. در آینده، بیشتر راجع به این ضروریات صحبت میکنیم، اما در حال حضر باید بدانیم که درک مفهوم کارآفرینی، صرفاً یک مقدمهی بیفایده نیست و روی تصمیمهای آیندهمان اثر میگذارد. در ادامه، تعدادی از مهمترین تعاریف کارآفرینی را فهرست میکنیم و سپس از تجزیهوتحلیل آنها به یک جمعبندی نهایی میرسیم.
بنا به نظر پیتر دراکر:
کارآفرین کسی است که همیشه به دنبال تغییرات است، به آنها پاسخ می دهد و از آنها به عنوان یک فرصت بهره برداری می کند.
او همچنین بیان کرده است:
نوآوری ابزار خاص کارآفرین است، ابزاری که از طریق آن از تغییر به عنوان فرصتی برای کسبوکار یا ارائهی خدمات متفاوت بهرهبرداری میشود.
مطابق دیکشنری مریام-وبستر (مشاهدهی منبع):
کارآفرین کسی است که خطرات یک کسب و کار یا شرکت را سازماندهی، مدیریت و بر عهده می گیرد.
بنا به نظر آلویس شومپیتر (مشاهدهی منبع):
کارآفرین کسی است که ترکیبهای جدیدی از روشهای تولید را به وجود میآورد و بدین ترتیب، تعادل موجود را بر هم میزند.
همچنین از نظر وی:
کارآفرینان فرصتهای بالقوهی سودآور را پیش بینی کرده و برای بهرهبرداری از آنها تلاش میکنند.
همچنین یکی دیگر از نظرات مهم وی این است که:
کارآفرین اساساً یک مبتکر است و مبتکر کسی است که ترکیبات جدیدی را معرفی کند.
در ویکیپدیای انگلیسی (مشاهدهی منبع) آمده است:
کارآفرین معمولاً به عنوان یک مبتکر و منبع ایجاد ایدهها، کالاها، خدمات و کسب و کار جدید یا منبع شکلگیری یک رویهی جدید در نظر گرفته میشود.
همانطور که میبینید، در مورد تعریف کارآفرینی -مثل تعریف کسبوکار- اتفاق نظر وجود ندارد. با این حال در اکثر تعاریف، این ویژگی مشترک دیده میشود که کارآفرینی از جنس تغییر دادن است. در تعریف پیتر دراکر، مستقیماً و صراحتاً به این ویژگی اشاره شده است. شومپیتر، کارآفرینی را نوعی بر هم زدن تعادل توصیف کرده است که طبیعتاً خارج شدن از حالت تعادل، با تغییر دادن (و به قول وی، با استفاده از ترکیبهای جدید) امکانپذیر میشود. همچنین به نقل از ویکیپدیای انگلیسی، کارآفرین باید به دنبال ایجاد رویهها و ایدههای جدید باشد، که معادل با تغییر دادن رویهها و راهکارهای کنونی است.
رابطهی کارآفرینی و تغییرات
با توجه به توضیحات بالا، میتوانیم “تغییر دادن” را یکی از ویژگیهای اصلی کارآفرینی بدانیم. اما کارآفرین چه چیزی را تغییر میدهد؟ در پاسخ به این سؤال میتوانیم به نقل قولهای بالا رجوع کرده و به مصادیقی مثل محصولات، خدمات، رویهها و ترکیبها اشاره کنیم. همچنین میتوانیم مدل کسبوکار استروالدر را در نظر بگیریم و بلوکهایی مثل ارزشهای پیشنهادی، بخشبندی مشتریان، جریانهای درآمدی (روشهای درآمدزایی)، منابع کلیدی و سایر عناصر را موضوع تغییرات آینده بدانیم. برای درک بهتر ارتباط میان کارآفرینی و تغییرات، به مثالهای زیر توجه کنید.
اگر پمپ بنزین جدیدی تأسیس کنیم و علکردمان مثل پمپ بنزینهای دیگر باشد، کارآفرین نیستیم. اما اگر بنزین را اقساطی به مشتریان فروشیم (تغییر در جریان درآمدی)، یا سوخت متفاوتی را ارائه کنیم (تغییر در محصول)، یا از روباتها برای بنزین زدن استفاده کنیم (تغییر در رویهها)، کارآفرین هستیم.
اگر شخصی برای اولین بار، طرح تاکسیهای هوایی را در تهران اجرا کند، کارآفرین است. اگر شخص دیگری از شخص اول الگوبرداری کرده و طرح را به همان شکل اجرا کند، کارآفرین نیست، مگر این که تغییرات نامتعارفی ایجاد کرده باشد.
اگر شخصی، برای تولید پیچ از روشی کاملاً متفاوت و جدید استفاده کند، کارآفرین است (تغییر در فرایندها).
سؤال دیگر این است که برای کارآفرینی، میزان تغییرات باید تا چه اندازه باشد؟ قاعدتاً این سؤال جواب دقیقی ندارد. اما به عنوان یک معیار سرانگشتی، تغییرات باید مبتکرانه باشد، یعنی از نظر دیگران بدیهی و معمولی به نظر نرسند. به عنوان مثال، تغییر دادن شکل یک خودکار یا تغییر در ابعاد آن، اصلاً مبتکرانه به حساب نمیآیند و از کسی کارآفرین نمیسازد.
رابطهی کارآفرینی و ریسک
اصولاً وقتی تعادل به هم میخورد، ریسک انجام کار بیشتر میشود. برای برنامهریزی کردن و پیشبینی آینده (مثلاً پیشبینی هزینهها، یا پیشبینی تقاضا) به اطلاعات نیاز است و وقتی شرایط تغییر میکند، عملاً بخش زیادی از اطلاعات مورد نیاز برای تصمیمگیری وجود ندارد. به همین علت، وقتی “تغییر دادن” را یکی از ویژگیهای کارآفرینی فرض میکنیم، باید بپذیریم که ویژگی دیگر آن “ریسک بالاتر” است.
البته در بعضی تعاریف کارآفرینی، ریسک را مستقیماً ریسک را به عنوان یکی از مشخصههای آن اعلام میکنند؛ طوری که اگر ریسک انجام یک کار، از ریسک انجام کارهای مشابه، بیشتر نباشد، کارآفرینی نیست. این دیدگاه، هم در ویکیپدیای انگلیسی و هم در نظرات Richard Cantillon مشاهده میشود، طوری که از نظر کانتیلون، کارآفرین شخصی “ریسکپذیر” بود. با این حال، شرط ریسکپذیر بودن در بسیاری از تعاریف دیگر به چشم نمیخورد و نمیتوانیم در مورد آن، حکم کلّی صادر کنیم
استارتاپ چیست؟
اکثراً گمان میکنند که استارتاپ (Start Up) مفهومی مشابه کسبوکار و کارآفرینی است و به نوع خاصی از فعالیتها اطلاق میشود. در این درس، قصد موشکافی مفهوم استارتاپ و ارائهی تعاریف مختلف آن را نداریم، اما ناچاریم به بعضی کلیات اشاره کنیم تا از ابهامات احتمالی جلوگیری شود.
به صورت کلّی، یک کسب و کار عمر محدودی دارد و در کاملترین حالت، چهار مرحلهی استارتاپ، رشد، بلوغ و زوال را تجربه میکند. بر این اساس، استارتاپ را میتوانیم روزهای اولیهی تولّد یک کسبوکار بدانیم که هنوز تکلیف بسیاری از جزئیات آن معلوم نیست و آن طور که باید، شکل نگرفته است. طبیعت این مرحله اقتضا میکند که مدیران کسبوکار، دائماً آزمون و خطا کنند تا در خصوص ارزشهای پیشنهادی (محصولات و خدمات)، روشهای درآمدزایی، مشتریان هدف، منابع مورد نیاز و بسیاری از موضوعات دیگر به قطعیت بیشتری برسند. برای درک بهتر این مرحله و تفاوت آن با مراحل دیگر، میتوانید به درس چرخهی عمر کسبوکار مراجعه کنید.
با توجه به توضیحاتی که دادیم، اصولاً استارتاپ اولین مرحلهی شکلگیری یک کسبوکار است؛ یعنی تفاوتی ندارد که نوع فعالیت کسبوکار یا محصولات آن چه باشد، بلکه هر کسبوکاری که به مرحلهی رشد نرسیده است، نوعی استارتاپ به حساب میآید. با این حال، بسیاری از صاحبنظران با این تعریف موافق نیستند. برخی اعتقاد دارند که استارتاپ، صرفاً در مورد فعالیتهای مربوط به فناوری اطلاعات موضوعیت پیدا میکند، یا گروهی دیگر عقیده دارند که استارتاپ الزاماً به فعالیتهایی اطلاق میشود که پتانسیل رشد بالایی داشته باشند. ریشهی اصلی این اختلاف نظرها، رویدادهای تکنولوژیک دهههای اخیر در عرصهی فناوری اطلاعات است که به نوعی واژهی استارتاپ را به نفع خودشان تصاحب کردهاند.
در هر حال، با توجه به این که ویکیتولید برای علاقمندان تولید نوشته میشود، ترجیحمان این است که استارتاپ را نخستین مرحله از چرخهی عمر کسبوکار بدانیم و به هیچ شرط اضافهای قائل نباشیم. بر این اساس، در تمامی درسهای ویکیتولید، هر زمان که از واژهی استارتاپ استفاده میکنیم، فعالیتهای تولیدی را هم در بر میگیرد.
تمرینهای درس
به سؤالات زیر پاسخ دهید. پاسخ به این سؤالات آسان نیست، اما تلاشتان برای پاسخگویی به یادگیری کاملتر این درس کمک میکند.
۱- به نظرتان نقطهی پایان کارآفرینی کجاست؟ آیا یک کارآفرین تا آخر کارآفرین میماند، یا صرفاً تا زمانی کارآفرین است که تغییرات ادامه داشته باشند؟
۲- آیا تأسیس شعبههای جدید ایرانخودرو در کشورهای دیگر، کارآفرینی است؟
۳- آیا فعالیتهای مؤسسات خیریه، کسبوکار است؟
۴- آیا دیجیکالا هنوز یک استارتاپ است؟
درسهای مجموعهی «مفاهیم و اطلاعات اولیه تولید» به ترتیب عبارتند از:
راهنمای استفاده از این مجموعه
1- تولید (Production) و ساخت (Manufacturing)
2- پارادایمهای تولید
3- انواع فرایندهای تولید و ارائهی خدمات
4- صنعت چیست؟
5- کسبوکار، کارآفرینی و اشتغالزایی
6- کسبوکارهای کوچک، متوسط و بزرگ
7- تعاریف حقوقی مهم در حوزهی تولید
8- مهمترین مسائل حقوقی تولیدکنندگان
۱- به نظرم دیجی کالا حرف اولو میزنه و کارای مختلفو برای اولین بار انجام میده، و خیلی های دیگه ازش تقلید میکنن
۲- بله – چون در بازار ایران برای اولین بار اجرا میشه و هنوز جواب خودشو پس نداده
یه سوال هم دارم از کجا بفهمیم کاری که میخوایم بکنیم قبلا انجام شده یا نه؟ یعنی شاید خودمون فکر میکنیم کارافرینیه اما قبلا یه نفر انجام داده باشه
یکی از مهمترین پیشنیازهای هر کسبوکاری تحقیق در موردِ کسبوکارهای مشابه و روندهای تولید یا خدماترسانی موجوده؛ اگر تحقیق و بررسی کردین و نمونهی مشابهی وجود نداشت میتونه دوتا معنی داشته باشه:
۱- هیچ کسب و کاری از روشِ شما استفاده نمیکنه
۲- هیچ کسب و کاری با این روش موفق نشده یا انقدر رشد نکرده که دیده بشه
که در هر دو حالت شما کارتون از جنس کارآفرینیه، یعنی مسیریو طی میکنین که با عدم قطعیت همراهه و به آزمون و خطا نیاز داره
میلاد عزیز
مگه کاری هست که قطعیت داشته باشه؟ شما سیگارفروشم که باشین ریسک داره یعنی همه یجورایی کارافرین هستند اینطوری
سینا حرفت درسته، در این دنیا هیچ چیز قطعی وجود نداره اما نمیتونیم انکار کنیم که شما خیلی سادهتر در مورد فروش سیگار پیشبینی میکنی تا محصولی که قبلاً وجود نداشته.
همهی کسبوکارهای شکستخورده یه زمانی فکر میکردن موفق میشن اما الان خیلیاشون نیستن! چون لزوماً چیزی که ما فکر میکنیم درست نیست و برای همین باید تا حد امکان از اطلاعات و آمار استفاده کنیم اما وقتی که این اطلاعات وجود نداره مجبوریم از فرضیات خودمون استفاده کنیم و به این میگن عدم قطعیت.
در مورد سوال ۱ اصلا ما برند برجسته و کارآفرین نداریم!!! همشون تقلیدن از برندهای خارجی و جواب سوال ۲ هم دادم تقریبا، یکی دیگه تغییر داده و برندهای ایرانی تقلید میکنن، یعنی کارآفرین نیستن :)
سینای عزیز، ما دنبال یادگیری هستیم نه نقد شرایط کشور.
پیامت ارزشمنده و در جای خودش میتونه مفید باشه، اما سعی کن دوباره روی هر دو سوال فکر کنی و جوابتو برامون ارسال کنی
از حضورت خوشحالم
تنها امتیاز منفی به کامنت من بود :))) یعنی همه راضی هستن فقط من ناراضی ام
هنوزم میگم شرکتی که میاد دقیق هرکاری بقیه کردن تو کشورای دیگه تقلید میکنه کارافرین نیست!
از بین کارافرینا (با تخفیف) فرش عظیم زاده خوب بوده
یه تغییراتی داده که تونسته بیشترین حجم صادرات فرشو داشته باشه
اینم از جوابهای من
سلام
اولین نفری هستم که در کمپین کامنت می گذارم و امیدوارم جایزه بنده یادتون نره
کاله در بین کارخانه های ایرانی واقعا خلاق است و محصولات جدیدی تولید میکند و حداقل در این لحظه رقیبی ندارد.
مطابق تعاریفی که گفتید الگوبرداری از یک برند خارجی نمیتواند کارافرینی باشد و باید کار جدیدی باشد که قبلا انجام نشده است.
سپاس از فایل صوتی
سلام به شما خانم نخجوانی
اولین نفر نیستید، کامنتها هر چند ساعت تایید و منتشر میشن.
اما به هر حال از همراهی شما خوشحالیم
سلام و ممنون از کمپین
فکر میکنم پربار باشه و استقبال بشه
۱- به نظر شما برجستهترین برند ایرانی در حوزهی کارآفرینی کدام است؟
آپارات اولش که اومد همه مسخره کردن که اینا اومدن جای یوتیوبو بگیرن و زهی خیال باطل
اما الان حرف اولو میزنه و میبینیم که کلی شرکت دیگه مثل نماوا ازش الگوبرداری کردن
پس مجموعه سازنده اپارات به نظرم یکی از بهترین کارافرین های ایرانه
ایرانخودرو هم در اشتغال زایی موفق بوده که البته دلیلش حمایت دولتیه.
۲- به نظر شما الگوبرداری از یک برند خارجی در ایران (برای اولینبار) یک کارآفرینی محسوب میشود؟
بستگی داره محیطه کارو چقدر بزرگ در نظر بگیریم، به نظر من کارافرینیه چون یه روش جدید تو کشورهای مختلف نتایج یکسانی نداره و این عدم قطعیت میشه کارافرینی
ممنونم
۱_دی جی کالا چون ایده جدیدی تو ایران بود و خب خیلیم خوب جواب گرفت و هم کلی اشتغال زایی کرد و الان خیلی ها به دنبال تقلید این ایده ان ولی نتونستن موفق باشن ولی موارد مشابه داره که قابل قیاس باهاش نیستن.
۲_توی ایران کارآفرینی به حساب میاد چون اون ایده اینجا بکره و میتونه جذب مخاطب و…. کنه ولی توی یه کشور دیگه ممکنه کارآفرینی به حساب نیاد .
به نظر منم دیجی کالای عزیز رتبه ی اولو داره چون هر یکی دو ماه، یک سرویس جدید لانچ میکنه و تغییر که هیچ، کلا فرایند خریدو در ایران متحول کرد
برای سوال بعدی به نظرم اگر یک کسب و کاری چالشهای تجربه نشده داشته باشه، حالا مطابق با چیزی که اقای اسماعیلی در ویس گفتند یعنی داره کارافرینی میکنه، مثلا همین دیجی کالا کلی چالش داشت چون اصلا مردم ایران خیلی با خرید اینترنتی رابطه ی خوبی نداشتند و با اینکه شبیه امازون بود یک کارافرینه
به جز دیجی کالا، پیدو که سوخت رسان پرتابله هم به نظرم پتانسیل متحول کردن بعضی روشهارو داره اما برجسته ترین نیست
جالبه که من هم تا امروز فکر میکردم کارآفرینی یعنی ایجاد اشتغال
اما هنوز ابهام دارم که چرا تو تلویزیون مثلا راجع به بیکاری جوونا صحبت میکنن و میگن باید کارآفرین ها یه فکری بکنن؟ باید در اصل بگن اشتغال زایان … یا شاید کلمه ی بهتری هم وجود داره ما بلد نیستیم
کلاً این مدل اشتباهات رایجه و در کاربرد عمومی مشکلی ایجاد نمیکنه چون منظور کاملاً منتفل میشه؛
به کسی که کارآفرینی نمیکنه اما صاحب کسبوکاره میتونیم ارزشآفرین بگیم اما اینکه کارآفرینها باید برای ایجاد شغل راهکار ارائه کنند یعنی علاوه بر کارِ اصلیشون (که میتونه انفرادی باشه) برای رشد مقیاس و اشتغالزایی هم برنامه داشته باشند.
درود بر دوستان ویکی تولیدی
پاسخ سوال اول = اگر حد و مقیاس کارآفرینی را متناسب با میزان تغییرات بدانیم، شاید ریسک پذیرترین برند ایرانی نماوا باشد که با وجود بسیاری از وبسایتهای اشتراک ویدئوی رایگان، پلتفورم ویدئوی غیررایگان عرضه کرد و جواب گرفت. به گمان بنده این شرکت توانست تا حدی فرهنگ استفاده از ویدئو را تغییر دهد و استفاده غیرمجاز از محصولات فرهنگی (سرقت فرهنگی) را به حداقل برساند.
پاسخ سوال دوم = جواب این سوال به شاخصه های مختلفی بستگی دارد. اگر در موضوعی کشورمان مثل سایر کشورها باشد و مثلا یک کسب و کار فعال در عراق را الگوبرداری کنیم، نمیتواند کارآفرینی باشد چون در فضای مشابه کار مشابهی کردیم اما اگر از یک کشور اروپایی با فرهنگ و الگو مصرف متمایز الگوبرداری کنیم یک کارآفرینی است.
با ارزوی موفقیت برای همه صنعتگران
سلام متشکرم از کمپین که ایجاد کردید
۱- برترین برند ایرانی در حوزه کار آفرینی بیشتز مربوط به صنایع غذایی می باشد میهن و کاله و بهروز
۲- الگو برداری از برند خارجی کار افرینی می باشد به دلیل مشکلات بسیار زیادی که فعال اقتصادی با آن روبرو می شود
فعال اقتصادی متاسفانه همیشه در مشکلات هست حتی اگر کارافرین نباشه
سلام.
به نظر من هم برجستهترین برند ایرانی در حوزه کارآفرینی دیجیکالا هستش.واقعا بخش زیادی از فرهنگ خرید اینترنتی رو ایجاد و باعث شد مردم راحتتر به سایر فروشگاههای اینترنتی اعتماد کنند.
یک پلتفرم تقریبا جدید هم هست به اسم باسلام که به نظرم اونها هم خیلی خوب پیش رفتند و در اینده حرفهای خیلی بیشتری میتونند داشته باشند.
اگر اون برند با شرایط ایران بخونه پس با توجه به نوآور بودنش در ایران کارآفرینی محسوب میشه.
ممنون.
ببینید، من تعجب میکنم که همه انقدر طرفدار دیجیکالا هستن
قبول دارم برند معتبر و باارزش و قدرتمندیه
اما آمازونو پیاده سازی کرده تو ایران و خیلی کارش سخت نبوده که بگیم برجسته ترین کسب و کار ایرانیه
(( به نظرم اپراتورهای مخابراتی مثل ایرانسل و رایتل و شاتل به مراتب کارآفرین تر از دیجی کالا هستند ))
اما در مورد سوال دومتون، قبلا فکر میکردم کارافرینی نیست اما پیام های بقیه دیدم و متقاعدکننده بودن که کارآفرینی هست
ای کاش توضیح میدادین که چرا اپراتورها برجسته ترین کارافرین های ایرانن!
شما توجه کنید به این همه سرویسهای جدیدی که ارائه میدن برای رقابت با هم … پیوسته باید تغییر کنند
از افزایش پهنای باند گرفته تا شیوه های نو در تبلیغات و ارتقای تجهیزات
جواب ۱- آقا چرا کسی نگفت کافه بازار؟ چه تغییری بزرگتر از اینکه ما یاد گرفتیم پول بدیم برای بعضی اپ ها؟ با اختلاف به اعتقادم کافه بازار در رتبه اول کارافرینهای ایرانه
جواب ۲- الگوبرداری از برند خارجی اصلا کار اسونی نیست ما هیچیمون شبیه کشورای دیگه نیست که یه کار مشابه کنیم و نتیجه مشابه بگیریم پس بله کارآفرین محسوب میشود
وقت همگی بخیر
سلام و خوشحالم در جمع شما هستم
۱-
ایسام/ چون روش دیجی کالارو تغییر داد
دیوار / چون فرهنگ خرید و فروش دست دومو جا انداخت
ایران کنسرت / چون روش تهیه بلیط کنسرتو عوض کرد و قبلش همه حضوری و تلفنی بلیط میخریدند
ای نتورک و یکتانت / چون روش تبلیغات اینستاگرامی را تغییر دادند
نی نی سایت / چون تاثیر زیادی در ارتقای فرهنگ روابط فضای مجازی داشت
۲-
تمام مثالهایی که در ۱ گفتم از مدلهای خارجی ایده گرفتند اما تغییراتی ایجاد کردند که بدون حضورشان ممکن نبود
امیدوارم کمپین تا اخر ادامه داشته باشه و در این حالت عالیه
سلام علی جان
به پیامت امتیاز دادم، خیلی خوب بود مثالهایی که زدی و انشالله کمپین تا آخر ادامه داره
منتظر حضور پررنگتر شما هستیم
نی نی سایت واقعا کارآفرینه؟
من اشنایی زیادی باکارافرین ها ندارم ولی باتوجه به مطالبی که گفتید بیشتر اشتغال زایی میکنن نه کارآفرینی.شاید مثلا استارت اپی مثل مامان پز بشه کارافرین خوب چون دیجی کالا و اسنپ قبلا توی کشورهای دیگه موردمشابه داشته وبومی سازی شده
درموردسئوال دو فکرنمیکنم کارافرینی باشه بومی سازی انجام میشه
شبیه مامان پز هم در کشورهای آسیایی مخصوصا چین و تایلند هست
سلام خیلی ممنونم به خاطر این کمپین
۱- به نظر شما برجستهترین برند ایرانی در حوزهی کارآفرینی کدام است؟
اسنپ : ارزش های جدید، متفاوت و مورد نیاز جامعه رو ایجاد کرد. راحتی، در دسترس بودن، امنیت، قیمت بهتر و ایجاد شغل شاید دقیقا در زمانی که لازم بود وارد بازار شد و سیل مشتری به سمتش جاری شد و باعث افزایش کسب و کار های تاکسی آنلاین در ایران شد.
۲- به نظر شما الگوبرداری از یک برند خارجی در ایران (برای اولینبار) یک کارآفرینی محسوب میشود؟
طبق تعریف پیتر دراکر کارآفرین در محیط و ارزش های موجود تغییر ایجاد میکند پس در محیطی(ایران) که قبلا این ایده وجود نداشته یک تغییر و در نتیجه کار آفرینی محسوب میشود. به علاوه برای متناسب کردن هر کسب و کار با شرایط اجتماعی، اقتصادی و.. در محیط جدید (ایران) ایجاد تغیرات لازم است.
سلام دوستان
۱- بهترین کارآفرین ایرانی فرش احدزاده
۲- یک کارآفرین اصیل باید نگاه جهانی داشته باشه و خودشو به جامعه خودش محدود نکنه و با توجه به کوچک شدن جهان و فراهم شدن بستر وب، به نظرم کارآفرینی نیست
با سلام خدمت تمامی دوستان.
اغلب جواب سوال اول رو دیجی کالا و کارخانه های بزرگی مثل کاله گفتن که به نوبه خودش درسته..
اما من از برند نمیخوام حرفی بزنم من میخوام جواب سوال اول رو اسم یه شخص بدم که اکثرا داستانش رو شنیدید و واقعا کاری که این آقا کرد به نوبه خودش کارآفرینی خاصی بود.. عباس برزگر، دست فروشی که خیلی اتفاقی در صنعت گردشگری جا افتاد و میلیاردر شد..
جواب سوال دوم هم به نظرم چون تو کشورهای مختلف قوانین و فرهنگ ها و نیازها و… متفاوتن پس کار آفرینی به حساب می یاد. اگه اینطور نبود پس هر کسی ببینه تو کشورهای دیگه چه کار آفرینی جدیدی انجام شده و جواب داده برن کپی کنن و پولدار بشن..
سلام
از نظر بنده وقتی فرد یا افرادی از یک شغلی در خارج کپی برداری در صورتی میتونیم بگیم کارافرینی هستش که مطابق و سازگار با فرهنگ و اعتقادات کشورمون نباشه و وقتی یک فرد در داخل این کارو انجام میده با یک مقاوتی در برابر عده ای برخورد میکنه.