شما در حال خواندن درس تحلیل محیط خارجی کسب‌وکار از مجموعه مدل کسب‌وکار هستید.

تحلیل محیط مدل کسب و کار

عوامل مختلفی بر عملکرد کسب‌وکار تاثیرگذارند. این عوامل ممکن است برآمده از داخل یا خارج کسب‌وکار باشند. معمولا عوامل داخلی در کنترل‌مان هستند، اما عوامل خارجی در کنترل ما نیستند، بلکه باید کسب‌وکار را با آن‌ها هماهنگ کنیم. مثلاً «کاهش قدرت خرید مشتریان» یک عامل خارجی است که می‌تواند میزان فروش محصولات‌مان را کاهش دهد. ما قدرت افزایش قدرت خرید مشتریان را نداریم، اما می‌توانیم اصلاحاتی در ارزش‌های پیشنهادی، بخش‌های مشتریان، کانال‌ها، روش‌های درآمدزایی و سایر عناصر ایجاد کنیم تا تقاضا برای محصول‌مان حفظ شود.

اما علاوه بر «قدرت خرید»، چه عوامل خارجی دیگری وجود دارند؟ در این درس برای پاسخ به این سوال و شناسایی عوامل خارجی مؤثر بر کسب‌وکار از دو مدل نیروهای رقابتی و PESTEL کمک می‌گیریم.

چگونه عوامل محیط خارجی را مطالعه می‌کنیم؟

با وجود اینکه چهارچوب‌های تحلیلی متفاوتی برای شناسایی عوامل محیطی وجود دارند، در این درس ما از دو مدل PESTEL و مدل نیروهای رقابتی پورتر استفاده می‌کنیم. برای استفاده از این دو مدل، لازم است محیط خارجی کسب‌وکار را به دو بخش محیط نزدیک و محیط دور تقسیم کنیم. عوامل محیط نزدیک مستقیماً بر کسب‌وکار اثر می‌گذارند و کسب‌وکار می‌تواند تا حدی با آن‌ها ارتباط برقرار کند یا بر آن‌ها تأثیر بگذارد. عوامل محیط دور غیرمستقیم بر کسب‌وکار اثر می‌گذارند و کسب‌وکار نمی‌تواند با آن‌ها ارتباط برقرار کند یا تاثیر قابل توجهی بر آن‌ها داشته باشد. در این درس برای بررسی عوامل موجود در محیط نزدیک از مدل نیروهای رقابتی و برای بررسی عوامل محیط دور از مدل PESTEL استفاده می‌کنیم.

تحلیل محیط کسب و کار دور و نزدیک با روش پستل (PESTEL) و نیروهای رقابتی پورتر (پنج نیروی رقابتی Porter)

مدل نیروهای رقابتی برای تحلیل محیط خارجی نزدیک

نام‌های دیگر این مدل: پنج نیروی رقابتی پورتر، نیروهای رقابتی پورتر، نیروهای پنجگانه پورتر

معادل انگلیسی این مدل: Porter’s Five Forces

مدل پنج نیروی رقابتی را مایکل پورتر، استاد دانشگاه هاروارد، در سال ۱۹۷۹ در کتابی با عنوان «استراتژی رقابتی: تکنیک‌های تحلیل صنایع و رقبا» معرفی کرد. این مدل، چهارچوبی است که با هدف تحلیل میزان سودآوری و جذابیت یک صنعت ارائه شده است. پورتر باور داشت که میزان سودآوری کسب‌وکارهایی که در یک صنعت فعالیت می‌کنند، به شدت رقابت در آن صنعت بستگی دارد. هر چه رقابت در یک صنعت کم‌تر باشد، میانگین سودآوری آن برای کسب‌وکارها بیشتر خواهد بود. اما شدت رقابت و به تبع آن سودآوری صنعت  از چه عواملی تأثیر می‌گیرد؟ پورتر در پاسخ به این سؤال، پنج نیروی رقابتی معرفی کرده که: «رقابت بین رقبا»، «خطر تازه‌واردان»، «خطر محصولات جایگزین»، «قدرت چانه‌زنی مشتریان» و «قدرت چانه‌زنی تأ‌مین‌کنندگان» هستند. هر چه این نیروها شدیدتر باشند، از میزان جذابیت و سودآوری صنعت کاسته می‌شود.

خیلی از نویسندگان «صنعت» و «محیط نزدیک» را یکی می‌دانند و از مدل پورتر برای شناسایی عوامل مؤثر در محیط نزدیک استفاده می‌کنند. در واقع فرض می‌کنند که نیروهای رقابتی پورتر و هر آن چه بر آن‌ها تاثیر می‌گذارد، عوامل مؤثر بر کسب‌وکارها در محیط نزدیک هستند. این باور لزوماً درست نیست، مگر بپذیریم: صنعت همان محیط نزدیک است، هدف اصلی همه کسب‌وکارها دستیابی به سود است و سود کسب‌وکارها فقط در گروی رقابت است. این فرضیات شاید درست نباشند، اما در این درس آن‌ها را می‌پذیریم تا از مدل پورتر استفاده کنیم و به درک بهتری از محیط نزدیک برسیم.

ارزیابی و تحلیل محیط کسب و کار نزدیک با پنج نیروی رقابتی پورتر (Porter)

۱- نیروی رقابت بین رقبای موجود

رقبا کسانی هستند که محصولات و خدمات‌ مشابهی را به بخش‌های مشترکی از بازار عرضه می‌کنند. پورتر باور دارد که افزایش رقابت میان فعالان یک صنعت از میانگین حاشیه‌ی سود آن صنعت کم می‌کند. به عبارت ساده‌تر، هر چه میزان رقابت در یک صنعت کم‌تر باشد، کسب‌وکارها سود بیشتری به دست می‌آورند. اما چه عواملی بر میزان رقابت میان فعالان یک صنعت اثر می‌گذارند؟ در ادامه به تعدادی از آن‌ها اشاره خواهیم کرد.

هزینه‌ ثابت زیاد: هر چه هزینه ثابت برای کسب‌وکارهای یک صنعت بیشتر باشد، شدت رقابت بین آن‌ها افزایش می‌یابد. هزینه‌های ثابت ارتباطی با مقدار تولید ندارند و کسب‌وکار در هر حال باید آن‌ها را بپردازد. کسب‌وکار برای جبران هزینه‌های ثابت، باید ظرفیت تولید خود را افزایش دهد. هر چه کسب‌وکارها بیشتر تولید کنند، میزان عرضه در بازار افزایش می‌یابد و مشتریان حق انتخاب بیشتری دارند. برای همین کسب‌وکارها باید برای جذب مشتریان رقابت کنند.

تعداد رقیبان: هر چه تعداد رقیبان در یک صنعت بیشتر باشد، فضای رقابتی‌تری شکل می‌گیرد. در این میان بعضی عوامل می‌توانند تعداد رقبا را اقزایش یا کاهش دهند. مثلاً اگر ورود به یک صنعت آسان باشد، یا سودآوری و جذابیت زیادی داشته باشد، یا تنوع محصولات و خدمات آن زیاد باشد، تعداد رقیبان افزایش می‌یابد.

تنوع محصول یا خدمت: هر چه بتوان محصولات و خدمات متنوع‌تری در یک صنعت ارائه کرد، کسب‌وکارها ساده‌تر می‌توانند تمایز ایجاد کنند و از شدت رقابت کاسته می‌شود. اما در مورد محصولات و خدمات کاملاً مشابه، مشتریان فقط قیمت را مبنا قرار می‌دهند و کسب‌وکارها باید در کاهش آن رقابت کنند. عوامل مختلفی می‌توانند بر میزان تنوع محصولات و خدمات مؤثر باشند. برای مثال، اگر صنعتی دارای تکنولوژی پیشرفته و نوآورانه باشد، یا مشتریان آن نیازها و سلایق متفاوتی داشته باشند، تنوع محصولات و خدمات افزایش می‌یابد.

هزینه‌های خروج از صنعت: کسب‌وکارها برای توقف دائمی فعالیت و خروج از صنعت متحمل هزینه می‌شود. هر چه هزینه‌ خروج بیشتر باشد، کسب‌وکارها بیشتر برای ادامه حضورشان تلاش می‌کنند و میزان عرضه و رقابت افزایش می‌یابد.

هزینه‌های ورود به صنعت: ورود به بعضی صنعت‌ها دشوارتر است، مثلاً شاید اخذ مجوز برای آن دشوار باشد، به تکنولوژی خاصی نیاز داشته باشد، تجهیزات آن گران‌قیمت باشد یا به ارتباطات خاصی نیاز داشته باشد. هر چه ورود به یک صنعت آسان‌تر باشد، افراد بیشتری درآن سرمایه‌گذاری می‌کنند و شدت رقابت افزایش می‌یابد.

۲- نیروی تهدید ناشی از تازه واردان

ممکن است تازه‌واردان با راهکارهای جدید و نوآورانه به یک صنعت وارد شوند و منافع کسب‌وکارها را به خطر بیاندازند. حتی اگر تازه‌واردان قدرتمند و نوآور نباشند، حضورشان باعث می‌شود که میزان عرضه و شدت رقابت افزایش یابد. برای همین، عواملی که ورود تازه‌واردان را تسهیل یا محدود می‌کنند، بر سودآوری و جذابیت صنعت مؤثرند. بعضی از این عوامل را در ادامه توضیح خواهیم داد.

سرمایه‌ اولیه‌ مورد نیاز: اگر فعالیت در یک صنعت به سرمایه زیاد نیاز داشته باشد، بسیاری از سرمایه‌گذاران متوسط و ضعیف از ورود به آن خودداری می‌کنند. صنایع خودروسازی، نیروگاهی و مخابرات از این دسته‌ هستند.

محدودیت دسترسی به منابع: گاه در یک صنعت به منابع خاصی برای تولید محصول یا عرضه‌ خدمت نیاز است. هر چه دسترسی به این منابع دشوارتر باشد، ورود سرمایه‌گذاران جدید کاهش می‌یابد. مثلاً تولید ریزتراشه‌ها به دانش و تکنولوژی خاصی نیاز دارد که دستیابی به آن برای بسیاری از سرمایه‌گذاران ناممکن است.

جو منفی علیه تازه‌واردان: گاه فعالان یک صنعت در برابر تازه‌واردها موضع‌گیری می‌کنند. مثلاً قیمت‌ها را کاهش می‌دهند، با تأمین‌کنندگان تبانی کنند و تبلیغ منفی علیه تازه‌واردان انجام می‌دهند. بسیاری از سرمایه‌گذاران ترجیح می‌دهند از ورود به این صنایع خودداری کنند.

۳- نیروی محصولات و خدمات جایگزین

محصولات و خدمات جایگزین، محصولات یا خدمات متفاوتی هستند که به نیازی مشابه پاسخ می‌دهند و می‌توانند جایگزین هم شوند. مثلاً مشتری می‌تواند برای مسافرت از اتوبوس، هواپیما یا تاکسی استفاده کند. برای پوشیده بودن و زیبا به نظر رسیدن، می‌تواند از شلوار جین، شلوار کتان و شلوار پارچه‌ای استفاده کند. برای رفع گرسنگی می‌تواند پیتزا، همبرگر و کباب بخورد. این موارد محصولات جایگزین هستند.

پورتر باور دارد که هر چه جایگزین‌های بیشتری برای محصولات و خدمات یک صنعت وجود داشته باشد، از میانگین حاشیه‌ی سود آن صنعت کاسته می‌شود؛ زیرا مشتریان می‌توانند از محصولات و خدمات دیگر استفاده کنند و وفاداری کمتری نسبت به محصولات یک کسب‌وکار داشته باشند.

به همین شکل، وجود محصولات مشابه نیز می‌تواند از حاشیه‌ی سود صنعت بکاهد، اما این موضوع را قبلاً ذیل عنوان رقابت بررسی کردیم. ناگفته نماند محصولات مشابه یا محصولات جایگزین تفاوت دارند. محصولات جایگزین با هم فرق می‌کنند و از یک نوع نیستند، اما محصولات مشابه از یک نوع هستند. مثلاً خودکارها یا پیراهن‌هایی که توسط تولیدکنندگان مختلف تولید شده‌اند، محصولات مشابه هستند و جایگزین یکدیگر به حساب نمی‌آیند.

۴- نیروی چانه‌زنی مشتریان

مشتریان علاقمندند که تا حد امکان، پول کم‌تری بپردازند. بنابراین هر چه قدرت چانه‌زنی بیشتری در برابر کسب‌وکارهای یک صنعت داشته باشند، میانگین سودآوری و جذابیت آن صنعت کاهش می‌یابد. بعضی از عوامل مؤثر بر قدرت چانه‌زنی مشتریان عبارتند از:

نسبت عرضه و تقاضا: هر چقدر که مقدار عرضه از تقاضا بیشتر باشد، مشتریان قدرت چانه‌زنی بیشتری دارند و کسب‌و‌کار برای حفظ بقای خود به سود کمتر رضایت می‌دهد. مثلاً بعضی محصولات‌ کشاورزی مانند گندم در حجم زیاد تولید می‌شوند. عمر این محصولات محدود است و باید در زمان مناسب به فروش برسند. چون عرضه از تقاضای بنک‌داران بیشتر است، اصرار کشاورز به قیمت بالاتر می‌تواند باعث فروخته نشدن محصولات در زمان مقرر شود، پس بنک‌داران قدرت چانه‌زنی بیشتری دارند و محصولات را با قیمت کمتر می‌خرند.

تعداد مشتریان: گاه تعداد مشتریان محدود و حیات کسب‌وکار به همان تعداد وابسته است، پس قدرت چانه‌زنی آن‌ها افزایش می‌یابد. مثلاً سازنده‌ای را در نظر بگیرید که قطعات خودرو تولید می‌کند. اگر این قطعه به‌عنوان یدکی قابل فروش نباشد، تنها مشتریان آن، کارخانه‌های خودروسازی مانند سایپا و ایران‌خودرو هستند. در این حالت اگر خودروساز از خرید امتناع کند، حیات کسب‌وکار به خطر می‌افتد.

حجم خرید: خرده‌فروشی بسیاری از محصولات به‌صرفه نیست. مثلاً هزینه‌های ثابت یک کارخانه‌ی ذوب‌ آهن زیاد است و نمی‌تواند با خرده‌فروشی به سود مطلوب برسد. سود این کسب‌وکارها در گروی ارتباط با مشتریانی است که قدرت مالی زیادی دارند و محصولات را در حجم زیاد سفارش می‌دهند. تعداد چنین مشتریانی زیاد نیست، برای همین قدرت چانه‌زنی زیادی دارند.

هزینه‌ی جایگزین کردن برای مشتریان: جایگزین کردن یعنی  مشتری به جای یک محصول خاص،  از محصولات دیگری استفاده کند، مثلاً سیم‌کارت فعلی را کنار بگذارد و از اپراتور دیگری سیم‌کارت بخرد. جایگزین کردن می‌تواند هزینه داشته باشد. مثلاً هزینه‌های تعویض سیم‌کارت عبارتند از: خرید سیم‌کارت جدید، انتظار برای فعال‌سازی، آشنایی با اپلیکشین اختصاصی آن سیم‌کارت، ارسال شماره‌ تلفن جدید به دوستان و بروزرسانی شماره تلفن در شبکه‌های اجتماعی. هر چه هزینه جایگزینی بیشتر باشد، مشتریان رغیب کم‌تری به آن نشان می‌دهند و قدرت چانه‌زنی آن‌ها کاهش می‌یابد.

میزان دسترسی مشتریان به محصولات دیگر: اگر تعداد عرضه‌کنندگان در یک صنعت زیاد باشد، قدرت چانه‌زنی مشتریان افزایش می‌یابد، چرا که به راحتی می‌توانند به تامین‌کنندگان دیگر مراجعه کنند. اما اگر تعداد عرضه‌کنندگان کم باشد، قدرت چانه‌زنی مشتریان نیز کاهش می‌یابد.

آگاهی مشتریان: مشتریانی که آگاهی بیشتری دارند، نقاط قوت و ضعف محصول را می‌دانند، تأمین‌کنندگان مختلف را می‌شناسند و از ملاک‌های ارزش‌گذاری اطلاع دارند. از این رو متقاعد کردن آن‌ها برای خرید محصولات و خدمات دشوار است. مثلاً عموم مردم با ترکیبات داروها آشنا نیستند، پس اگر به دارویی نیاز داشته باشند برای خرید اقدام می‌کنند. اما یک داروساز ممکن است در مواجهه با داروی گران‌قیمت، از گزینه‌های ارزان‌تر با آثار مشابه استفاده کند.

حساسیت مشتریان به قیمت: هر چقدر مشتریان حساسیت بیشتری نسبت به قیمت داشته باشند، قدرت چانه‌زنی آن‌ها افزایش می‌یابد. به عنوان مثال فرض کنید که یک کتاب دانشگاهی با قیمت بالایی عرضه شود، در این حالت دانشجویان چانه‌زنی می‌کنند و ترجیح می‌دهند که آن کتاب را از دوستان یا کتابخانه قرض بگیرند یا از نسخه‌های الکترونیکی آن استفاده کنند. این رفتار متقابل نوعی چانه‌زنی است و از سود انتشارات می‌کاهد.

۵- نیروی چانه‌زنی تأمین‌کنندگان

تأمین‌کنندگان، نهادهایی هستند که محصول یا خدمت‌شان بخشی از ورودی کسب‌وکاری دیگر است، برای مثال فروشندگان مواد خام، قطعه‌سازان و شرکت‌های خدمات مهندسی، بخشی از ورودی کسب‌وکارهای دیگر را تامین می‌کنند و از نظر آن‌ها تامین‌کننده به حساب می‌آیند. در ادامه بعضی از عوامل موثر بر قدرت تامین‌کنندگان را بررسی می‌کنیم. خیلی از این موارد مشابه توضیحات‌مان در مورد قدرت چانه‌زنی مشتریان هستند، برای همین از توضیحات تکراری  صرفنظر  کرده‌ایم.

تعداد تأمین‌کنندگان: هر چه تعداد تأمین‌کنندگان کمتر باشد، قدرت چانه‌زنی آن‌ها بیشتر است.

هزینه‌ی جایگزینی: هر چه هزینه‌ی جایگزینی بیشتر باشد، قدرت چانه‌زنی تأمین‌کنندگان بیشتر است.

نداشتن قابلیت جایگزینی: اگر محصول یا خدمتی که تأمین‌کننده ارائه می‌دهد، جایگزین نداشته باشد یا جایگزین‌های آن کیفیت پایین‌تر یا قیمت بالاتری داشته باشند، قدرت چانه‌زنی تأمین‌کننده افزایش می‌یابد.

ادغام روبه‌جلوی تأمین‌کنندگان: در صنایع با حاشیه سود زیاد، تأمین‌کنندگان تمایل دارند که در زنجیره تأمین پیشروی کرده و تولید یا توزیع محصولات را بر عهده بگیرند. چنین تأ‌مین‌کنندگانی قدرت چانه‌زنی بیشتری دارند. برای درک بهتر ادغام عمودی، روی این لینک کلیک کنید و راجع به الگوی یکپارچه‌سازی بخوانید.

سهم زیاد اقلام تأمین شده در ارزش کل: اگر بخش زیادی از ارزش محصول به‌ واسطه‌ مواد اولیه یا خدماتی باشد که از سوی تامین‌کنندگان ارائه می‌شوند، قدرت چانه‌زنی ایشان افزایش می‌یابد. مثلاً عرضه‌کننده زعفران قدرت زیادی در برابر واحدهای بسته‌بندی این محصول دارد.

مدل PESTEL برای شناسایی عوامل محیط کلان

مدل PESTEL یک ابزار تجزیه و تحلیل کسب و کار است که عوامل موثر در محیط کلان را به شش گروه تقسیم می‌کند. این شش گروه عبارتند از عوامل: سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، تکنولوژیک، زیست محیطی و حقوقی. عنوان این مدل (PESTEL) از حروف اول این شش عامل تشکیل شده است. نسخه اولیه این مدل در سال ۱۹۶۷ توسط فرانسیس و با نام ETPS ارائه شد. سپس دیگران، عوامل حقوقی و زیست‌محیطی را به آن افزودند و عنوان PESTEL را برای آن برگزیدند. در این بخش توضیح خواهیم داد که هر کدام از عوامل در مدل PESTEL راجع به چه موضوعاتی هستند.

روش تحلیل پستل (PESTEL یا PESTLE) برای تحلیل محیط دور کسب و کار

عوامل سیاسی (Political)

عوامل سیاسی در ارتباط با آن دسته از اقدامات، تصمیم‌ها و سیاست‌های حاکمیتی هستند که روی کسب‌وکارها تاثیر می‌گذارند. کسب‌وکار باید با تجزیه‌وتحلیل این عوامل و با پیش‌بینی تحولات سیاسی، فرصت‌ها و تهدیدهای احتمالی را شناسایی کند و راهی برای بهره‌برداری یا مواجهه با آن‌ها بیابد. میزان تاثیرپذیری کسب‌وکارها از عوامل سیاسی یکسان نیست. برای همین سطح تحلیل عوامل سیاسی به نوع، اندازه و اهداف کسب‌وکار بستگی دارد. بعضی کسب‌وکارها باید نگاه دقیق‌تری به عوامل سیاسی داشته باشند، اما برای بعضی از کسب‌وکارها تحلیل مختصر آن‌ها کفایت می‌کند.

بیشتر کسب‌وکارها توجه ویژه‌ای به برنامه‌ها و سیاست‌های حمایتی و تشویقی حاکمیت نشان می‌دهند. این سیاست‌ها و برنامه‌ها می‌توانند مربوط به ترویج فناوری، توسعه زیرساخت‌ها، ایجاد بازارهای جدید، افزایش کیفیت و رقابت‌پذیری باشند. برای مثال، اگر دولت فناوری‌های جدیدی را ترویج کند، می‌تواند فرصتی برای کسب‌وکارهای نوآور و تهدیدی برای کسب و کارهای سنتی باشد. همچنین اگر دولت خواستار حمایت از تولیدکنندگان فولاد باشد، فرصتی برای آن‌ها و تهدیدی برای تولیدکنندگان مواد جایگزین است، چون جایگاه‌شان در بازار متزلزل می‌شود.

بعضی سیاست‌ها حمایتی نیستند، اما می‌توانند باعث فرصت‌ها و تهدیدهای مهم برای کسب‌وکار باشند. مثلاً اگر حاکمیت خواستار اجرای سیاست‌های انقباضی و کاهش تورم باشد، تقاضا برای اکثر کالاها و خدمات کاهش می‌یابد. این سیاست، بخش زیادی از کسب‌وکارها را تحت تاثیر قرار می‌دهد‌. همچنین سیاست افزایش تولید مسکن می‌تواند فرصتی برای عرضه‌کنندگان تجهیزات ساختمانی باشد تا از افزایش تقاضای آینده بهره‌برداری کنند.

علاوه بر سیاست‌های داخلی، روابط بین‌الملل نیز بر کسب‌وکارها تأثیر می‌‌گذارد. مثلاً تنش میان دو کشور می‌تواند روی روابط کسب‌وکار با سازمان‌ها و شرکت‌های واقع در آن کشور مؤثر باشد. همچنین می‌تواند بر نرخ تورم، رشد اقتصادی، واردات کالاها از آن کشور و صادرات به مقصد آن اثر بگذارد. مثال دیگر پیوستن به توافق‌نامه‌ها است که می‌تواند فرصت‌ها و تهدیدهایی به همراه داشته باشد. مثلاً ممکن است تعرفه‌های گمرگی برای واردات از کشوری کاهش یابد، فرصت همکاری با طرفین خارجی فراهم شود، نیازهای جدیدی در کشور به وجود آید و پروژه‌های جدید تعریف شود.

عوامل اقتصادی (Economic)

عوامل اقتصادی مثل نرخ تورم، نرخ بهره، نرخ ارز، رشد اقتصادی، تولید ناخالص داخلی، هزینه زندگی، خالص صادران و نرخ بیکاری تاثیر قابل توجهی بر عملکرد و رشد کسب‌وکارها دارند. کسب‌وکارها باید وضعیت کنونی عوامل اقتصادی و تغییرات احتمالی آن‌ها را بررسی کنند. در ادامه بعضی از مهم‌ترین عوامل اقتصادی و ارتباط‌شان با کسب‌وکار را توضیح می‌دهیم.

نرخ تورم: نرخ تورم نشان دهنده افزایش میانگین قیمت کالاها و خدمات در یک دوره زمانی است. نرخ تورم بالا می‌تواند باعث کاهش قدرت خرید مشتریان و افزایش هزینه‌های تولید شود. نرخ تورم پایین می‌تواند باعث افزایش قدرت خرید مشتریان و کاهش هزینه‌های تولید شود.

نرخ بهره: نرخ بهره نشان دهنده هزینه وام گرفتن است. نرخ بهره بالا می‌تواند باعث کاهش تقاضا برای وام و سرمایه‌گذاری شود. نرخ بهره پایین می‌تواند باعث افزایش تقاضا برای وام و سرمایه‌گذاری شود. وقتی نرخ بهره پایین باشد، سرمایه‌گذاران بیشتری به صنعت وارد می‌شوند و فضا رقابتی‌تر می‌شود.

نرخ ارز: نشان دهنده ارزش واحد پول کشور نسبت به یک واحد دیگر است. نرخ ارز بالا می‌تواند باعث افزایش قیمت صادرات و کاهش قیمت واردات شود. بسیاری از کسب‌وکارها به تامین‌کنندگان خارجی وابسته‌اند یا در بازارهای خارجی فعالیت دارند و از این نرخ تاثیر می‌گیرند.

رشد اقتصادی: نشان دهنده افزایش حجم تولید و خدمات کشور است. رشد اقتصادی می‌تواند نشان دهنده بهبود شرایط اقتصادی و افزایش درآمد ملی باشد و افزایش تقاضا و ایجاد فرصت‌های جدید شغلی را به همراه داشته باشد.

تولید ناخالص داخلی (GDP): میزان ارزش کلیه کالاها و خدمات نهایی است که در داخل مرزهای کشور تولید می‌شوند. هر چه تولید ناخالص داخلی بیشتر باشد، نشان از افزایش درآمد و رفاه دارد. برای کسب و کارها، زیاد بودن مقدار این پارامتر به معنای وجود بازار بزرگتر و تقاضای بیشتر است.

هزینه زندگی: هزینه نگه داشتن زندگی در یک سطح استاندارد است و شامل هزینه‌هایی مثل اجاره، غذا، پوشاک، حمل و نقل، بهداشت و غیره می‌شود. هر چه هزینه زندگی بالاتر باشد، نشان از گرانی و تورم دارد. برای کسب و کارها، هزینه زندگی بالا به معنای افزایش هزینه‌های تولید است. این امر می‌تواند سبب کاهش سود و رقابت‌پذیری شود.

خالص صادرات: اختلاف میان ارزش صادرات و واردات یک کشور در یک دوره معین را نشان می‌دهد. هر چه خالص صادرات بالاتر باشد، نشان از وجود  تراز تجاری مثبت دارد. برای کسب و کارها، خالص صادرات بالا می‌تواند به معنای فرصتی مساعد برای فعالیت در بازارهای خارجی باشد.

نرخ بیکاری: نسبت بیکاران به نیروی کار ی استد. هر چه نرخ بیکاری بالاتر باشد، نشان‌دهندهٔ کاهش تولید، درآمد و رفاه مردم است. برای کسب و کارها، نرخ بیکاری بالا به معنای کاهش تقاضا برای محصولات و خدمات آنها است. این امر می‌تواند سبب کاهش فروش، سود و سرمایه‌گذاری شود.

عوامل اجتماعی (Social)

عوامل اجتماعی به مجموعه‌ای از عوامل خارجی اشاره دارند که بر رفتار، نگرش، علایق و نیازهای مردم در یک جامعه یا گروه تأثیر می‌گذارند. این عوامل شامل موضوعاتی مانند جمعیت‌شناسی، فرهنگ، آداب و رسوم، ارزش‌ها، سبک زندگی، آموزش، خانواده، جنسیت و سلامتی هستند. عوامل اجتماعی می‌توانند بر تقاضا، رضایت مشتریان، رقابت و همکاری با سایر کسب و کارها، نوآوری و بهبود محصولات یا خدمات تأثیر بگذارند. تعدادی از مهم‌ترین موارد برای بررسی عوامل اجتماعی عبارتند از:

رشد جمعیت: رشد جمعیت می‌تواند باعث افزایش تقاضا شود. برای مثال، رشد جمعیت باعث افزایش تقاضا برای محصولات مربوط به مواد غذایی، آب، انرژی، مسکن، حمل و نقل، آموزش، سلامت و سرگرمی می‌شود. کسب و کارها می‌توانند با برنامه‌ریزی از این فرصت برای افزایش عرضه استفاده کنند. رشد جمعیت همچنین می‌تواند باعث افزایش رقابت، کمبود منابع، آلودگی و مشکلات اجتماعی شود. کسب و کارها باید برای مواجهه با این تهدیدها برنامه‌ریزی کنند، ضمن این که ممکن است راهکارهایی برای حل این مسائل ارائه دهند و از آن‌ها به عنوان فرصت درآمدزایی استفاده کنند.

توزیع سنی: بیانگر نسبت افراد با سن‌های مختلف در یک منطقه است. گروه‌های سنی مختلف، نیازها و سلایق متمایزی دارند. برای مثال، جوانان ممکن است توجه بیشتری به محصولات یا خدمات مرتبط با با فناوری نشان دهند و پول بیشتری برای آن‌ها بپردازند.

تنوع فرهنگی: تنوع فرهنگی به وجود گروه‌های مختلف با زبان، فرهنگ، آداب و رسوم، ارزش‌ها و باورهای متفاوت در یک کشور یا منطقه اشاره دارد و می‌تواند بر نیازها، علایق و الگوهای خرید مشتریان تأثیر بگذارد. مشتریان با فرهنگ‌های مختلف ممکن است در مورد مواد غذایی، پوشاک، آرایش، موسیقی، هنر، ادبیات، فیلم، ورزش، تعطیلات، اخلاق، احترام، اعتماد، وفاداری و مسئولیت نظرات متفاوتی داشته باشند.

تغییرات خانواده: تغییرات خانواده شامل تغییر در ساختار، اندازه، نوع و نقش خانواده‌ها در یک کشور یا منطقه اشاره است. این تغییرات برای کسب‌وکارها مهم هستند، چرا که مثلا یک خانواده‌ی پرجمعیت، مواد غذایی را در حجم زیاد خریداری می‌کند‌ و منابع مالی محدود خود را صرف امور مهم‌تر می‌کند. یا تنواده‌هایی که مدیریت مالی‌شان بر عهده‌ی مادر یا فرزندان است، الگوی مصرف متفاوتی را نشان می‌دهند.

تغییرات جنسیتی: تغییرات جنسیتی می‌تواند بر نیازها، علایق و الگوهای خرید مشتریان تأثیر بگذارد. برای مثال، مشتریان زن ممکن است بیشتر به محصولات یا خدماتی که با زیبایی، سلامت، مراقبت از خانواده یا امنیت مرتبط هستند توجه کنند. مشتریان مرد ممکن است بیشتر به محصولات یا خدماتی که با قدرت، رقابت، کار یا سرگرمی مرتبط هستند توجه کنند.

سطح آموزش: سطح آموزش به دانش و مهارت‌هایی اشاره دارد که افراد در طول زندگی می‌آموزند. مشتریان با سطح آموزش بالاتر ممکن است توجه بیشتری به کیفیت، ارزش و نوآوری نشان دهند و در تصمیم برای خرید از منابع مختلف اطلاعاتی مثل اینترنت و کتاب‌ها استفاده کنند.

سبک زندگی: سبک زندگی به رفتار و نگرش افراد جامعه اشاره دارد که تصمیمات و عادات خرید آنها را شکل می‌دهد. درک روند سبک زندگی مشتریان می‌تواند برای کسب و کار مفید باشد، زیرا به آنها اجازه می‌دهد که نیازهای مشتریان را پیش‌بینی کنند، بازار خود را به طور موثر هدف قرار دهند و محصولات یا خدمات خود را برای برآورده کردن این نیازها سفارشی کنند.

دین و باورها: مشتریان با دین و باورهای مختلف ممکن است محصولات یا خدمات مختلفی را ترجیح دهند یا از آنها خودداری کنند. برای مثال، مشتریان مسلمان ممکن است از محصولات حلال یا خدمات مالی اسلامی استفاده کنند یا از محصولات حرام یا خدمات مالی ربا خودداری کنند.

آداب و رسوم: آداب و رسوم به مجموعه‌ای از باورها، ارزش‌ها، قوانین و رفتارهای یک جامعه اشاره دارد. آداب و رسوم بر خواسته‌های مشتریان اثر می‌گذارند. برای مثال، مشتریان در کشورهایی که فرهنگ مصرف‌گرایی دارند ممکن است بیشتر به محصولات یا خدمات مرتبط با برند توجه کنند. یا مثلاً تقاضا برای خرید محصولات و خدماتی همچون شکلات ولنتاین، ترقه‌های چارشنبه‌سوری،جواهرات و وسایل تزیینی معمولاً برآمده از آداب و رسوم است.

عوامل تکنولوژیک (Technological)

تکنولوژی را می‌توانیم استفاده از دانش برای دستیابی به اهداف صنعتی تعریف کنیم. عوامل تکنولوژیک در ارتباط با ایجاد، انتشار، دسترسی و توسعه تکنولوژی هستند. این عوامل می‌توانند از جنبه‌های مختلف بر کسب‌وکار اثر بگذارند. مثلاً دستیابی به تکنولوژی جدید می‌تواند باعث افزایش کیفیت محصول و کسب مزیت رقابتی شود. کسب‌وکار باید تکنولوژی‌های مرتبط با صنعت، بازار و محصول خود را بشناسند و بداند که رقیبان از چه تکنولوژی استفاده می‌کنند. همچنین باید تغییرات تکنولوژی را تجزیه‌وتحیل کند و فرصت‌ها و تهدیدهای احتمالی را بشناسد. فاصله گرفتن از تکنولوژی جدید باعث ناتوانی کسب‌وکار از رعایت استانداردها، پاسخگویی به خواسته‌های مشتریان و رقابت می‌شود. دسترسی و استفاده از تکنولوژی جدید گاه به زمان زیادی برای تهیه‌ زیرساخت‌ها و آموزش نیاز دارد؛ پس کسب‌وکار باید حتی‌القمدور تغییرات را پیش‌بینی و بر اساس آن برنامه‌ریزی کند.

عوامل زیست‌محیطی (Environmental Factors)

عامل زیست‌محیطی به هر عاملی گفته می‌شود که بر موجود زنده اثر دارد. برای مثال دمای محیط، آب، خاک و هوای محیطی که موجود زنده در آن زندگی می‌کند، عوامل زیست محیطی هستند.

برای حفاظت از محیط زیست، محدودیت‌های زیادی پیش‌بینی شده است. مثلاً کارخانجات برای تعیین محل فعالیت، حداکثر آلایندگی، استفاده از بعضی مواد و بهره‌برداری از منابع طبیعی با محدودیت‌هاییی مواجهند. کسب‌وکارها باید از این محدودیت‌ها مطلع باشند و فعالیت‌هایشان را با آن‌ها تنظیم کنند.

بعضی کسب‌وکارها از محیط زیست بهره‌برداری می‌کنند یا ارزش‌هایی در ارتباط با آن ارائه می‌دهند. چنین کسب‌وکارهایی باید نگاه دقیق‌تری به عوامل زیست محیطی و تغییرات‌شان داشته باشند. مثلاً تولیدکنندگان شن و ماسه از بستر رودخانه برای تامین مواد اولیه استفاده می‌کنند. بنابراین اگر وضعیت منابع به شکلی باشد که امکان‌بهره‌برداری از آن‌ها در سالیان آینده فراهم نباشد. یا شرکت‌های دانش‌بنیان می‌توانند محصولی برای کاهش آلودگی یا کاهش مصرف سوخت ارائه دهند، یا ماده‌ی اولیه جدیدی بسازند که سازگاری بیشتری با محیط زیست داشته باشد.

عوامل حقوقی (Legal Factors)

ضوابط حقوقی تأثیر زیادی بر عملکرد و رشد کسب‌وکارها دارند. البته بسیاری از مقررات نتیجه‌ی عوامل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و زیست‌محیطی هستند و تجزیه‌وتحلیل عوامل حقوقی بدون در نظر داشتن حوزه‌های دیگر امکان‌پذیر نیست. مثلاً قانونی که برای حمایت از تولید، افزایش مالیات، تسهیل صدور مجوزها یا نحوه ارائه تسهیلات بانکی تنطیم می‌شود، حاصل سیاست‌های اقتصادی کشور است. اما با توجه به این که در آخر، تصمیم‌های اتخاذ شده به شکل قواعد حقوقی در می‌آیند و مبنای عمل قرار می‌گیرند، بررسی و تحزیه‌وتحلیل جداگانه مقررات ضروری به نظر می‌رسد.

معمولاً کسب‌وکار‌ها، مقررات اختصاصی مربوط به حوزه‌ی کار خود را به دقت دنبال می‌کنند. تغییر در این مقررات می‌تواند تاثیر زیادی بر عملکرد ایشان داشته باشد. برای مثال اگر صدور مجوز برای یک فعالیت تسهیل شود، کسب‌وکاری که به آن مشغول است با رقیبان بیشتری مواجه خواهد شد. همچنین شاید به موجب مقررات، بعضی کسب‌وکارها مشمول حمایت‌های ویژه‌ای باشند.

علاوه بر ضوابط اختصاصی، بعضی مقررات عمومی نیز می‌توانند اهمیت زیادی برای کسب‌وکارها داشته باشند. برای مثال، حداقل دستمزد کارگران روی هزینه‌های کسب‌وکار تاثیر ذدارد. تغییر در حقوق مالکیت فکری، می‌تواند مدت حمایت از اموال فکری کسب‌وکارها را تغییر دهد. تغییر در مقررات مالیاتی می‌تواند روی هزینه‌های کسب‌وکار و راهکارهایی که اتخاذ می‌کند، موثر باشد. تغییر در قانون نجارت می‌تواند تکالیف و امتیازاتی برای شرکت‌ها یا وضعیت ورشکستگی آن‌ها داشته باشد. کسب‌وکارها با اطلاع از ضوابط حقوقی می‌توانند از فرصت‌های بیشتری بهره‌مند شوند و راهی برای مقابله با تهدیدها بیابند. با این وجود، همگام شدن سریع با مقررات جدید ممکن است دشوار و پرهزینه باشد. از این رو مناسب است کسب‌وکارها با پیش‌بینی تحولات قانون‌گذاری، فرصت‌ها و تهدیدهای احتمالی را شناسایی کنند.

برای این که بدانید تولیدکنندگان بیشتر با چه موضوعات حقوقی مواجهند، به درس مهم‌ترین مسائل حقوقی تولیدکنندگان مراجعه کنید.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *