شما در حال خواندن درس صرفه جویی به مقیاس از مجموعهی هزینههای تولید هستید.
یکی از چالشهای مهم تولیدکنندگان، تصمیمگیری در مورد ظرفیت تولید است. تولیدکنندگان باید بدانند که با افزایش ظرفیت تولید، هزینه تولید هر واحد از محصول -یا همان هزینه متوسط– چگونه تغییر میکند؟ مثلاً فرض کنید به تولیدکنندهای پیشنهاد شود که ساعتهای کاری را افزایش دهد تا مقدار تولید ۲۰% افزایش یابد. آیا این کار باعث میشود که هزینهی تولید هر واحد از محصول کاهش یابد یا اتفاقاً باعث افزایش آن میشود؟ در پاسخ به این سوال، موضوع صرفهجویی به مقیاس (Economies of Scale) مطرح میشود.
منظور از «مقیاس» و «صرفهجویی» چیست؟
در بحث صرفهجویی به مقیاس، فرض بر این است که مقیاس (Scale) بر اساس ظرفیت تولید سنجیده میشود. یعنی مقیاس کارخانهای که ماهیانه ۱۰۰ واحد محصول تولید میکند، بزرگتر از کارخانهای است که ماهیانه ۹۰ واحد تولید میکند. به عبارت دیگر وقتی میگوییم: مقیاس کارخانه بزرگتر شده است که ظرفیت تولید آن افزایش یافته باشد. همچنین منظور از صرفهجویی: کاهش هزینه متوسط تولید است؛ یعنی اگر بتوان شرایطی را رقم زد که هر واحد از محصول ارزانتر تولید شود، صرفهجویی اتفاق افتاده است.
نکته: برای اندازهگیری مقیاس کسبوکار از معیارهای متقاوتی مثل سطح درآمد، دارایی یا تعداد کارکنان استفاده میشود که در درس کسبوکارهای کوچک، متوسط و بزرگ به آنها اشاره کردهایم. اما در این درس، مقیاس را فقط بر اساس ظرفیت تولید اندازهگیری میکنیم.
تعریف صرفهجویی به مقیاس
«صرفهجویی به مقیاس» یعنی افزایش ظرفیت تولید باعث شود که هزینه تولید هر واحد از محصول در بلند مدت کاهش یابد.
آیا افزایش مقیاس لزوماً باعث صرفهجویی میشود؟
وقتی مقدار تولید را افزایش میدهیم، در بلند مدت ممکن است دو اتفاق بیافتد:
اتفاق اول این است که هزینهی تولید هر واحد از محصول افزایش یابد. در این حالت افزایش مقیاس باعث صرفهجویی نمیشود. در انگلیسی به این وضعیت Diseconomies of Scale میگویند. در فارسی نیز گاه از عباراتی مثل «عدم صرفهجویی مقیاس» یا «غیراقتصادی بودن مقیاس» یا «زیان به مقیاس» استفاده میکنند.
اتفاق دوم این است که هزینه تولید هر واحد از محصول، کاهش یابد. مثلاً محصولی که تولید هر واحد از آن ۱۰۰ تومان هزینه داشت، حالا ۹۲ تومان هزینه داشته باشد. در این حالت میگویند صرفهجویی در مقیاس بوده و افزایش ظرفیت تولید باعث کاهش هزینه متوسط شده است.
چه عواملی باعث میشود که صرفه به مقیاس باشد؟
بعضی از عواملی که باعث میشوند افزایش ظرفیت تولید باعث کاهش هزینه متوسط شود یا اصطلاحاً صرفه به مقیاس باشد عبارتند از:
۱- تخصصیتر شدن فعالیتها
یکی از عواملی که باعث میشود افزایش مقیاس به صرفه باشد و هزینه تولید محصول کاهش یابد، تخصصیتر شدن فعالیتها است. زیرا معمولاً افزایش ظرفیت تولید با تخصصیتر شدن کارها همراه است و این موضوع باعث افزایش بهرهروی و کاهش هزینه متوسط میشود.
مثلاً یک کارگاه نجاری را تصور کنید. این کارگاه ماهیانه دو عدد میز تولید میکند و یک کارگر دارد که تمام کارها مثل: برشکاری تکههای چوب، رنگ کردن میزها، حسابداری و بازاریابی را انجام میدهد.
صاحب کارگاه تصمیم میگیرد که روزی ۲۰ عدد میز تولید کنند. در این حالت چون تعداد میزها زیاد است، فعالیتهایی مثل برشکاری و چسباندن قطعات باید به طور مستمر انجام شوند، در حالی که قبلاً ماهی دو بار انجام میشدند. پس حالا کارگاه به کارگران بیشتری نیاز دارد. علاوه بر این قبلاً که حجم کارها کم و تنوعشان زیاد بود، کارفرما ترجیح میداد از کارگران عمومی استفاده کند. اما حالا شرایط مساعد است تا افراد متخصص را به کار بگیرد. مثلاً یک نقاش برای رنگ کردن میزها، اپراتور CNC برای تولید قطعات پیچیده، حسابدار و چند بازاریاب استخدام میکند.
اصولاً کسی که متخصص است، کارها را بهتر انجام میدهد. مثلاً کاری را که کارگر معمولی در یک ساعت انجام میدهد، در ۴۵ دقیقه به پایان میرساند. یا اگر کارگر معمولی روزانه ده قطعه را خراب میکند، کارگر حرفهای حدأکثر به دو یا سه قطعه آسیب میزند. بدین جهت اغلب با جذب افراد متخصص، راندمان مجموعه افزایش مییابد و هزینه تولید هر واحد از محصول -هزینه متوسط- کاهش مییابد.
۲- سفارش انبوه از تأمینکنندگان و قدرت چانهزنی بیشتر
افزایش ظرفیت تولید باعث افزایش نیاز به مواد اولیه میشود. بنابراین تولیدکننده میتواند مواد مورد نیاز را در حجم بیشتری خریداری کند و قدرت چانهزنی بیشتری در برابر تأمینکنندگان داشته باشد. در این شرایط، قیمت خرید مواد اولیه و به تبع آن هزینه متوسط -هزینه تولید هر واحد از محصول- کاهش مییابد.
به عنوان مثال فرض کنید که یک کارخانه باید سالیانه ۲۰۰ کیلوگرم از مادهای را سفارش دهد. این ماده به سختی در بازار داخل یافت میشود و تولیدکننده باید آن را از کشورهای دیگر تأمین کند. اما ۲۰۰ کیلوگرم به قدری ناچیز است که تأمینکننده علاقهی چندانی به همکاری ندارد. اما اگر ظرفیت تولید کارخانه ۱۰۰ برابر شود و سالیانه به ۲۰ تن از این ماده نیاز باشد، معادلات تغییر میکند. در این حالت احتمالاً فروشنده حاضر است تخفیف بیشتری قائل شود و ضمناً هزینههای حملونقل به ازای هر کیلوگرم از ماده کاهش مییابد. درنتیجه خیلی وقتها افزایش مقیاس -یا همان ظرفیت- باعث کاهش هزینه متوسط میشود و اصطلاحاً صرفه به مقیاس است.
۳- سر شکن شدن هزینههای ثابت
هزینههای ثابت ارتباطی با مقدار تولید ندارند. مثلاً واحد تولیدی در هر حال باید پول اجارهی ماهیانه ساختمانها و سولهها را پرداخت کند، فرقی هم ندارد که یک واحد محصول تولید کند یا هزار واحد. برای محاسبه هزینه متوسط باید هزینههای ثابت را در نظر بگیریم. یعنی محاسبه کنیم که سهم هزینههای ثابت برای تولید هر واحد محصول چقدر است. هر چه ظرفیت تولید بیشتر باشد، هزینههای ثابت بر عدد بزرگتری تقسیم میشوند و هزینه متوسط بیشتر کاهش مییابد.
برای سادهسازی فرض کنید که تنها هزینهی ثابت یک کارخانه، مبلغ اجارهی سالیانه باشد. اگر این مبلغ ۱۰۰ میلیون تومان باشد و سالیانه ۱۰۰ محصول تولید شود، سهم هر محصول از هزینههای ثابت یک میلیون تومان است. حال آن که اگر ۱۰۰۰ واحد محصول تولید شود، سهم هر محصول ۱۰۰ هزار تومان خواهد شد. بنابراین هر چه ظرفیت تولید افزایش یابد، هزینههای ثابت و به تبع آن هزینه تولید هر واحد از محصول کاهش مییابد.
۴- استفاده از تکنولوژی بهینهتر
معمولاً برای افزایش ظرفیت تولید به تجهیزات و فرایندهای پیشرفتهتر نیاز است. یکی از خصوصیات تجهیزات پیشرفته این است که هزینهی تولید را کاهش میدهند. لذا خیلی وقتها افزایش ظرفیت تولید به کاهش هزینه متوسط منتهی میشود.
به عنوان مثال فرض کنید که یک کارگاه با استفاده از یک دستگاه نسبتاً قدیمی، روزانه ۱۰۰ واحد محصول تولید میکند. اما تصمیم میگیرد دستگاه جدیدتر و پیشرفتهتری را تهیه و روزانه ۱۸۰ واحد محصول تولید کند. این دستگاه احتمالاً علاوه بر این که محصول را سریعتر تولید میکند، قادر است هزینههای تولید را هم کاهش دهد.
چه عواملی باعث میشود که افزایش مقیاس به صرفه نباشد؟
با این که خیلی وقتها افزایش ظرفیت تولید باعث کاهش هزینه تولید هر واحد از محصول میشود، گاهی افزایش مقیاس به صرفه نیست. در این خصوص عوامل زیادی میتوانند مؤثر باشند که به دو مورد اشاره میکنیم.
۱- کوتاه بودن بازهی زمانی مورد نظر
اگر بخواهیم هزینههای افزایش مقیاس را صرفاً برای یک بازهی زمانی کوتاهمدت در نظر بگیریم، احتمالا هزینهها پررنگتر از منافع این کار به نظر میرسند. پس باید حتیالمقدور بازهی زمانی مناسبی را مبنا قرار دهیم که بیش از حد طولانی یا کوتاه نباشد.
مثلاً فرض کنید امروز دستگاه جدیدی را تهیه کردهایم که با کمک آن ظرفیت تولید ۲۰% افزایش پیدا میکند. قیمت دستگاه ۸۰ میلیون تومان است و روزانه ۲۰ واحد محصول با کمک آن تولید میکنیم. اگر بازهی زمانی مورد نظرمان برای چهار روز بعد از خرید دستگاه باشد، مجموعاً قرار است که ۸۰ واحد از محصول تولید شود. در این حالت سهم هر محصول از قیمت دستگاه، یک میلیون تومان به دست میآید. اما اگر بازهی زمانی مورد نظرمان را ۱۰۰۰ روز انتخاب کنیم، آن وقت سهم هر محصول از قیمت دستگاه برابر ۸۰ هزار تومان خواهد بود. بدیهی است در این حالت، افزایش مقیاس و خرید دستگاه منطقیتر به نظر میرسد.
۲- ناهماهنگی در سیستم
گاه افزایش ظرفیت به روشهایی انجام میشود که راندمان سیستم کاهش میباید. اگر هزینههای ناشی از افزایش ظرفیت تولید، بیش از صرفهجویی حاصل از آن باشد، هزینه متوسط افزایش مییابد و مقیاس به صرفه نیست.
مثلاً فرض کنید کارگاهی که از تمام ظرفیت خود استفاده کرده و فضای کافی ندارد، تصمیم بگیرد نیروی جدید استخدام کند و ظرفیت خود را باز هم افزایش دهد. در این حالت شاید کافی نبودن فضا باعث خستگی کارگران شود و میزان اشتباهاتشان افزایش یابد. همچنین حجم زیاد مواد میتواند باعث بینظمی انبارها شود و هزینههای آن را افزایش دهد. گاهی افزایش این هزینهها به مراتب بیشتر از منافع به دست آمده از افزایش مقیاس است؛ یعنی کارخانه بیشتر تولید میکند اما سود کمتری به دست میآورد.
شما درس 3 را مطالعه کردید. درسهای مجموعه «هزینههای تولید» به ترتیب عبارتند از: |
---|
درس 1: هزینه چیست و چه ارتباطی با درآمد و سود دارد؟ |
درس 2: هزینه فرصت |
درس 3: هزینههای ثابت و متغیر |
درس 4: هزینه کل، هزینه متوسط و هزینه نهایی |
درس 5: هزینه سرمایه |
درس 6: صرفه جویی به مقیاس |
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.