شما در حال خواندن درس مبانی عصب شناختی تصمیم‌گیری از مجموعه روان‌شناسی تصمیم‌گیری هستید.

مبانی عصب شناختی تصمیم‌گیری - سیستم عصبی مغز چه نقشی در فرایند تصمیم‌گیری دارد و چگونه کار می‌کند؟

تصمیم‌گیری یک فرایند ذهنی است که در بستر مغز انجام می‌شود؛ در واقع تصمیم‌ها محصول دو سیستم اساسی هستند: مغز و ذهن. این دو واژه اغلب به جای یکدیگر به کار می‌روند، اما تفاوت‌های مهمی دارند.

مغز یک ساختار فیزیکی است که از میلیاردها سلول عصبی تشکیل شده و می‌توان آن را دید و لمس کرد، در حالی که ذهن مجموعه‌ای از فرایندهای غیرمادی مانند افکار، احساسات، خاطرات و آگاهی است که به طور مستقیم قابل مشاهده نیستند.

در روان‌شناسی تصمیم‌گیری عمدتاً با جنبه‌های ذهنی تصمیم‌گیری سر و کار داریم، اما درک ساختار فیزیکی مغز  نیز برای فهم فرایندهای ذهنی ضروری است.

لذا در این درس، به عنوان مقدمه‌ای برای روان‌شناسی تصمیم‌گیری، به بررسی ساختار مغز و پایه‌های عصبی تصمیم‌گیری خواهیم پرداخت. اگر چه موضوع از پیچیدگی‌های علمی برخوردار است، تلاش کرده‌ایم با حفظ دقت علمی، مفاهیم را به شکلی قابل درک و کاربردی ارائه دهیم.

ساختار مغز و عملکرد بخش‌های آن در تصمیم‌گیری

مغز انسان از بخش‌های مختلفی تشکیل شده است که هر یک نقش خاصی در فرایند تصمیم‌گیری دارند. در این بخش، به بررسی نقش مناطق کلیدی مغز در تصمیم‌گیری می‌پردازیم؛ با این توضیح که بخش‌های مختلفی از مغز در تصمیم‌گیری دخالت دارند، اما برای ساده‌سازی موضوع فقط به بعضی بخش‌های مهم‌تر خواهیم پرداخت.

۱- قشر پیش‌پیشانی (Prefrontal Cortex) که در جلوی مغز قرار دارد، مانند مدیرعامل یک شرکت، مسئول اصلی فرایند تصمیم‌گیری است. این بخش به چند ناحیه تخصصی تقسیم می‌شود که هر کدام وظایف خاصی دارند. قشر شکمی-میانی ارزش و اهمیت گزینه‌های مختلف را ارزیابی می‌کند؛ به عبارتی می‌گوید کدام گزینه برایمان سودمندتر است. قشر جانبی مرکز برنامه‌ریزی و تفکر منطقی است و امکان می‌دهد تا پیش از تصمیم‌گیری، پیامدهای احتمالی هر گزینه را تحلیل کنیم. قشر پشتی-جانبی مسئول مدیریت اطلاعات است و کمک می‌کند تا هنگام نیاز، اطلاعات مرتبط را به خاطر بیاوریم و بررسی کنیم.

۲- سیستم لیمبیک (Limbic System) که در عمق مغز قرار دارد، مسئول پردازش احساسات و حافظه است. این سیستم از بخش‌های مختلفی تشکیل شده است. بخش آمیگدال پردازش هیجاناتی مانند ترس و خشم را بر عهده دارد و کمک می‌کند به موقعیت‌های هیجانی واکنش نشان دهیم. بخش دیگر، هیپوکامپ است که نقش حیاتی در شکل‌گیری حافظه بلندمدت و ذخیره‌سازی اطلاعات دارد و امکان می‌دهد تا از تجربیات گذشته درس بگیریم. این بخش مانند یک کتابخانه بزرگ است که تمام تجربیات را ذخیره می‌کند. بخش هیپوتالاموس تنظیم‌کننده فعالیت‌های خودکار بدن، مانند تنظیم دما، گرسنگی، تشنگی و تعادل هورمونی است. بخش تالاموس مثل یک ایستگاه رادیویی است که اطلاعات حسی را به سایر بخش‌های مغز مخابره می‌کند.

۳- هسته‌های قاعده‌ای (Basal Ganglia) مجموعه‌ای از بخش‌های مختلف است که در کنترل حرکات ارادی، شکل‌گیری عادت‌ها و فرایندهای مرتبط با پاداش و انگیزه نقش دارند. یکی از این بخش‌ها استریاتوم است که باعث می‌شود کارهای تکراری مثل راه رفتن یا رانندگی را به شکل خودکار و بدون نیاز به تفکر آگاهانه انجام دهیم. یکی دیگر از بخش‌ها هسته اکومبنس است که با ترشح دوپامین و به وجود آوردن احساس لذت و رضایت، باعث می‌شود که رفتارهایی با پیامدهای خوشایند را تکرار کنیم و تمایل کم‌تری به رفتارهایی با پیامدهای ناخوشایند نشان دهیم.

برای درک ارتباط میان بخش‌های مختلف مغز، مناسب است از یک اتفاق روزمره مثل خرید کردن مثال بزنیم. وقتی در یک فروشگاه ایستاده‌ایم و می‌خواهیم یک گوشی موبایل بخریم، بخش‌های مختلف مغز همکاری می‌کنند تا بهترین تصمیم را اتخاذ کنیم.


در این موقعیت، قشر پیش‌پیشانی مشغول تحلیل منطقی موضوع است. این بخش قیمت گوشی را با بودجه ما مقایسه، مشخصات فنی را بررسی، و کیفیت ساخت را ارزیابی می‌کند.


همزمان، آمیگدال که مرکز احساسات است، واکنش‌های هیجانی ما را مدیریت می‌کند. مثلاً اگر طراحی گوشی زیبا باشد، آمیگدال احساس خوشایندی ایجاد می‌کند، یا اگر قیمت خیلی بالا باشد، احساس نگرانی و تردید را برمی‌انگیزد.


در همین حال، هیپوکامپ شروع به جستجو در تجربیات گذشته می‌کند. این بخش به یاد می‌آورد که آیا قبلاً از این برند گوشی استفاده کرده‌ایم؟ آیا دیگران از این مدل رضایت داشته‌اند؟ تجربه خرید قبلی‌مان چطور بوده است؟


هسته اکومبنس هم مثل یک پیشگوی خوش‌بین، تصور می‌کند که اگر این گوشی را بخریم چقدر خوشحال خواهیم شد و از امکانات جدید آن لذت خواهیم برد.


در نهایت، تمام اطلاعات حاصل از پردازش‌های صورت گرفته مثل تکه‌های یک پازل در قشر پیش‌پیشانی کنار هم قرار می‌گیرند. تحلیل منطقی قیمت و کیفیت، احساسات مثبت یا منفی نسبت به محصول، تجربیات گذشته و پیش‌بینی رضایت آینده با هم ترکیب می‌شوند تا به تصمیم‌گیری راجع به خرید کمک کنند.

نقش پیام‌رسان‌های عصبی در تصمیم‌گیری


مغز شهری بزرگ است که بخش‌های مختلفی دارد و هر بخش متشکل از میلیون‌ها سلول یا نورون است. این شهر به پیک‌هایی نیاز دارد تا پیام‌ها را بین بخش‌های مختلف مغز و حتی نورون‌ها منتقل کنند. این پیک‌ها، نوروترنسمیترها یا پیام‌رسان‌های عصبی نام دارند. نوروترنسمیترها مواد شیمیایی هستند که ارتباط بین نورون‌ها را در مغز تسهیل می‌کنند و نقش مهمی در تنظیم رفتار، احساسات و فرایندهای شناختی دارند. این مواد با همکاری بخش‌های مختلف مغز، کمک می‌کنند اطلاعات را پردازش کنیم، احساسات خود را مدیریت کنیم و در نهایت تصمیم‌های مناسب بگیریم.


در این بخش، به بررسی نقش پنج نوروترنسمیتر اصلی در تصمیم‌گیری خواهیم پرداخت: دوپامین، سروتونین، نوراپی‌نفرین، گابا و گلوتامات.

۱- دوپامین (Dopamine): وقتی کاری انجام می‌دهیم که لذت‌بخش است (مثلاً خوردن یک شکلات خوشمزه، رسیدن به یک هدف، یا حتی لایک گرفتن در شبکه‌های اجتماعی)، مغز دوپامین ترشح می‌کند. این ماده باعث می‌شود احساس خوبی داشته باشیم و انگیزه پیدا کنیم تا آن کار را دوباره انجام دهیم. لذا در تصمیم‌گیری، دوپامین ما را ترغیب می‌کند تا انتخاب‌هایی را انجام دهیم که احتمالاً پاداش‌دهنده هستند. جهت افزایش طبیعی سطح دوپامین، می‌توانیم به فعالیت‌هایی بپردازییم که از آن‌ها لذت می‌بریم، اهداف کوچک تعیین کنیم و پس از رسیدن به آن‌ها به خودمان پاداش دهیم.

۲- سروتونین (Serotonin): نقش آرام‌بخش و متعادل‌کننده دارد. این ماده شیمیایی کمک می‌کند تا احساس آرامش و ثبات عاطفی داشته باشیم، اضطراب و استرس را کاهش دهیم و با دیگران ارتباط بهتری برقرار کنیم. در تصمیم‌گیری، سروتونین کمک می‌کند تا با ذهنی آرام و بدون تاثیرپذیری از احساسات شدید، گزینه‌های مختلف را بررسی کنیم. کمبود سروتونین می‌تواند منجر به تصمیم‌های تکانشی و هیجانی شود. برای افزایش سطح سروتونین، می‌توانیم به طور منظم ورزش کنیم، در معرض نور خورشید قرار بگیریم، مدیتیشن انجام دهیم و غذاهای حاوی تریپتوفان (مانند تخم مرغ، آجیل و دانه‌ها) مصرف کنیم.

۳- نوراپی نفرین (Norepinephrine): نقش هشیار کننده و آماده‌باش را در مغز ایفا می‌کند. این ماده کمک می‌کند تا در شرایط بحرانی و استرس‌زا، سریع و موثر تصمیم بگیریم. نوراپی‌نفرین باعث افزایش تمرکز و هوشیاری می‌شود و ما را برای مقابله با چالش‌ها آماده می‌کند. برای تنظیم سطح نوراپی‌نفرین، می‌توانیم به طور منظم ورزش کنیم، خواب کافی داشته باشیم و از تکنیک‌های مدیریت استرس (مانند تنفس عمیق) استفاده کنیم.

۴- گابا (GABA) یا گاما-آمینوبوتیریک اسید: نقش ترمز را در سیستم عصبی ایفا می‌کند. این ماده فعالیت نورون‌ها را کاهش می‌دهد و باعث آرامش و کاهش اضطراب می‌شود. در تصمیم‌گیری، گابا کمک می‌کند تا از تصمیم‌های عجولانه و پرخطر خودداری کنیم و با ذهنی آرام و متمرکز، انتخاب‌های مناسب‌تری داشته باشیم. برای افزایش سطح گابا، می‌توانیم مدیتیشن و یوگا انجام دهیم و مواد حاوی گابا (مانند چای سبز) مصرف کنیم.

۵- گلوتامات (Glutamate): نقش شتاب‌دهنده را در یادگیری و حافظه ایفا می‌کند. این ماده شیمیایی فعالیت نورون‌ها را افزایش می‌دهد و به ایجاد ارتباطات جدید بین آن‌ها کمک می‌کند. در تصمیم‌گیری، گلوتامات کمک می‌کند تا اطلاعات جدید را به سرعت پردازش کنیم و از تجربیات گذشته برای اتخاذ تصمیم‌های بهتر استفاده کنیم. برای حمایت از عملکرد گلوتامات، می‌توانیم رژیم غذایی سالم و متنوع داشته باشیم، به طور منظم ورزش کنیم و فعالیت‌های ذهنی چالش‌برانگیز (مانند حل جدول و یادگیری یک زبان جدید) انجام دهیم.

ناگفته نماند که تعادل میان نوروترنسمیترها برای عملکرد سالم مغز و اتخاذ تصمیم‌‌های مناسب ضروری است. این تعادل تضمین می‌کند که مغز بتواند در شرایط مختلف، بین تحریک و مهار فعالیت عصبی تعادل برقرار کند و واکنش‌های مناسب و متعادلی نشان دهد. عدم تعادل در سطح نوروترنسمیترها می‌تواند منجر به مشکلاتی مانند اضطراب، افسردگی، اختلالات خواب و در نهایت تصمیم‌های نامناسب شود.

مدارهای عصبی در تصمیم‌گیری

بخش‌های مختلف مغز برای ارتباط با یکدیگر به مسیر نیاز دارند، مسیرهایی که مواد پیام‌رسان و سیگنال‌های الکترونیکی بتوانند در آن‌‌ها جریان داشته باشند. مغز دارای مدارهای عصبی متعددی است که این نیاز را بر آورده می‌سازند. در این بخش، پنج مدار عصبی اصلی در تصمیم‌گیری را بررسی خواهیم کرد: مدار پاداش مزولیمبیک، مدار کورتیکولیمبیک، مدار فرونتواستریاتال، مدار سینگولوفرونتال و مدار هیپوکامپوفرونتال.

۱- مدار پاداش مزولیمبیک (Mesolimbic Reward Pathway): تصور کنید یک بستنی خوشمزه در مقابل ماست. چه اتفاقی در مغز می‌افتد؟ مدار پاداش مزولیمبیک فعال می‌شود. این مدار از هسته اکومبنس (مرکز لذت مغز) آغاز شده و به مناطق دیگر مغز مانند قشر پیش‌پیشانی متصل می‌شود. وقتی کاری انجام می‌دهیم که برایمان لذت‌بخش است، این مدار با آزاد کردن دوپامین (همان پیک شادی‌آور مغز)، انگیزه می‌دهد تا آن را دوباره انجام دهیم. در تصمیم‌گیری، این مدار به ما کمک می‌کند تا انتخاب‌هایی را انجام دهیم که احتمالاً نتیجه بهتری دارند یا احساس لذت بیشتری ایجاد می‌کنند. برای مثال، اگر بین انتخاب یک دسر خوشمزه و یک غذای سالم مردد باشیم، این مدار ممکن است ما را به سمت دسر سوق دهد، چون لذت فوری بیشتری دارد.

۲- مدار کورتیکولیمبیک (Corticollimbic Pathway): این مدار، قشر پیش‌پیشانی (مرکز تفکر و تصمیم‌گیری منطقی) را با سیستم لیمبیک (مرکز پردازش احساسات) مرتبط می‌کند. به لطف وجود این مدار، همه ما درون مغزمان یک دوست عاقل داریم که در مواقع بحرانی کمک می‌کند که احساسات خود را کنترل کنیم و منطقی تصمیم بگیریم. به عبارت دیگر، این مدار مانند یک میانجی عمل می‌کند که تضاد بین احساسات و منطق را کاهش می‌دهد و امکان می‌دهد تصمیم‌هایی متعادل و آگاهانه بگیریم.

۳- مدار فرونتواستریاتال (Frontostriatal Pathway): این مدار، قشر پیش‌پیشانی را با هسته‌های قاعده‌ای (بخشی از مغز که مسئول کنترل حرکات و شکل‌گیری عادات است) وصل می‌کند. این مدار کمک می‌کند تا کارهایی را که بارها و بارها انجام داده‌ایم، بعد از مدتی به طور خودکار انجام دهیم. مثلاً وقتی هر روز یک مسیر مشخص را برای رفتن به محل کار انتخاب می‌کنیم، این مدار فعال می‌شود تا بدون نیاز به فکر کردن زیاد، مسیر را طی کنیم. این کار باعث صرفه‌جویی در انرژی ذهنی می‌شود و اجازه می‌دهد تا روی مسائل مهم‌تر تمرکز داشته باشیم.

۴- مدار سینگولوفرونتال (Cingulo-frontal Pathway): قشر سینگولیت قدامی (بخشی از مغز که مسئول نظارت بر خطاها و تعارضات است) را با قشر پیش‌پیشانی (مرکز تفکر و تصمیم‌گیری) مرتبط می‌کند. این مدار مانند یک سیستم نظارت عمل کرده و باعث می‌شود تا خطاها و تعارض‌ها را در فرآیند تصمیم‌گیری شناسایی کنیم. برای مثال، زمانی که با تصمیم‌های پیچیده یا متعارض روبرو می‌شویم، مانند انتخاب بین دو گزینه که هر کدام مزایا و معایب خاص خود را دارند، مدار سینگولوفرونتال فعال می‌شود و کمک می‌کند تا تعارض‌ها را تشخیص دهیم و راه‌حل‌های مناسب پیدا کنیم. این مدار همچنین نقش مهمی در کنترل توجه دارد و امکان می‌دهد تا با تمرکز روی اطلاعات مهم، از حواس‌پرتی جلوگیری کنیم.

۵- مدار هیپوکامپوفرونتال (Hippocampo-Frontal Circuit): مداری است که هیپوکامپ (مرکز اصلی حافظه و یادگیری در مغز) را به قشر پیش‌پیشانی (مرکز تفکر و تصمیم‌گیری) متصل می‌کند. این مدار مانند یک سیستم حافظه است که تجربیات گذشته را با تصمیم‌گیری‌های فعلی مرتبط می‌سازد. به عبارت دیگر، وقتی با موقعیت‌های جدیدی مواجه می‌شویم، مدار هیپوکامپوفرونتال کمک می‌کند تا از خاطرات و تجربیات قبلی خود استفاده کنیم و تصمیم‌هایی بگیریم که بر اساس آموخته‌های گذشته باشند.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید