شما در حال خواندن درس دلایل شروع کسب و کار از دوره ی تصمیم گیری برای ورود به کار تولید هستید.
اگر تعارف را کنار بگذاریم، تعداد زیادی از ما عاشق آن هستیم که روزها در عمارت مجلل شرکتمان به دیگران دستور داده و آخر هفته را در بهترین هتلها و رستورانها سپری کنیم، یا ممکن است به این فکر کنیم که چرا باید ساعت دوازده شب از زور خستگی خوابمان ببرد و صبح خروس خوان برای غیبت نخوردن از خواب دلچسبمان بگذریم و ترافیک را تحمل کنیم!؟
همه دوست داریم محبوب و قدرتمند و موفق باشیم.
حتی اگر چنین مسائلی برایمان مهم نباشد باز هم قابل انکار نیست که داشتن کسب و کار برای بعضیها بهترین گزینه است، مثلا بیل گیتس یا زاکربرگ هیچوقت نمیتوانستند با کار کردن برای دیگران به این حد از شکوفایی برسند.
بخشی از مطالب این درس ترجمه مفهومی از کتاب The Entrepreneur’s Guide to Building a Successful Business نوشته جوناتان اسکات است که نگاهی کاربردی به مسائل کسب و کار دارد. (دانلود کتاب)
فایل صوتی این درس را بشنوید (قابل دانلود نیست):
چرا بررسی دلایل شروع کسب و کار مهم است؟
تقریباً همه میدانیم که بیشتر از ۹۰ درصد کسب و کارها در سه تا پنج سال شروع کارشان تعطیل میشوند اما آیا کسی هست که با هدف ورشکستگی کارش را شروع کرده باشد؟
در تحقیقات و بررسیهای آماری، مواردی مانند فقدان تجربه و دانش، عملکرد و اجرای ضعیف، کمبود نقدینگی، رکود اقتصادی، مقیاس کوچک و … اصلیترین دلایل شکست معرفی میشوند اما نمونههایی هست که با همهی این کاستیها و مشکلات ادامه میدهند و موفق میشوند، یعنی عملاً حل کردن مشکلات امکانپذیر است اما مدیران ترجیح میدهند که شکست را بپذیرند و از مشکلات رها شوند.
تجربه نشان میدهد که در شرایط سخت، دلایل و انگیرهها نقش کلیدی دارند و روی تصمیمات و جهتگیریهای ما تاثیر میگذارند؛ پس اگر دلایل محکم و ارزشمندی برای ادامه دادن داشته باشیم معمولاً روی ادامه دادن پافشاری میکنیم و به نتیجه میرسیم.
شاید به این فکر کنید که همیشه هم پای شرایط سخت در میان نیست و اهمیت انگیزههایمان محک نمیخورد اما حقیقتاً ماهیت کسب و کار اقتضا میکند که گاه و بیگاه با شرایط فرسایشی و سخت روبهرو شویم و بهتر است قبل از بررسی پارامترهایی مثل نقدینگی و فروش و مقیاس و … از انگیزههایمان شروع کنیم چون یکی از ضروریات موفقیت هستند.
اگر شخصی کسب و کارش را با دلایل اشتباه آغاز کرده باشد، به زودی با افت شدید انگیزه مواجه میشود و در برابر مسائل و مشکلات یارای مقاومت ندارد، اما اگر دلایل درستی داشته باشد، شانس بیشتری برای تحمل سختیها و رسیدن به موفقیت خواهد داشت.
در این درس از انگیزههای درست و غلط شروع کسب و کار صحبت میکنیم اما خواندن آن زمانی مفید است که با خودمان صادق باشید و انگیزههای اشتباهمان را بپذیریم.
اگر کسب و کارمان را با دلایل اشتباه شروع کنیم، به زودی با افت شدید انگیزه مواجه میشویم و در برابر مسائل و مشکلات یارای مقاومت نخواهیم داشت، اما با دلایل درست، کمک میکنند که شانس بیشتری برای تحمل سختیها و رسیدن به موفقیت داشته باشیم.
دلایل قابل قبول برای شروع کسب و کار جدید
منظورمان از دلایل و انگیزههای قابل قبول، آنهایی هستند که ماندگارند و در شرایط دشوار کارایی خود را از دست نمیدهند، در ادامه این دلایل را با عناوین سبز بررسی میکنیم.
دلیل اول) میخواهید رییس خودتان باشید
بعضیها گمان میکنند که علاقه به ریاست کردن و تصمیمگرفتن برای سایرین پسندیده نیست اما میتواند انگیزهی قدرتمند و ادامهداری برای حوزهی کسب و کار باشد، به شرطی که از تنشهای روزمره و تکانههای موقت نشات نگیرد و یک علاقهی ذاتی و دائمی باشد.
البته اکثر افراد به رهبری کردن و مدیریت علاقمندند و ترجیح میدهند که ریاست کنند، ولی منظور ما صرفاً یک علاقه یا انگیزهی معمولی نیست و از شرایطی صحبت میکنیم که اصلیترین دلیل شروع کسب و کار باشد.
دلیل دوم ) علاقمند به هیجان و چالش هستید
بخش زیادی از زمان زندگی به شغل و کسب درآمد اختصاص دارد، پس چه بهتر که با روحیات و علایق و خواستههایمان سازگار باشد و به ارتقای کیفیت زندگیمان کمک کند و پرواضح است که در غیر اینصورت به مرور فرسوده میشویم و احساس رضایت نمیکنیم.
حتماً کسانی را دیدهاید که سقوط آزاد میکنند، به کارتینگ و سفرهای ماجراجویانه میروند و در نوع ناسالم آن بیخود و بیجهت حرکات نمایشی میکنند و … چون هیجانطلب هستند و این بخشی از شخصیت آنهاست.
برای چنین افرادی، شروع کسب و کار میتواند یک پاسخ مثبت و مناسب به نیاز درونیشان باشد چون به حل مشکلات و چالشها علاقه دارند و از آن لذت میبرند و این یک فرصتِ مناسب است تا در راستای اهداف شغلیشان مورد استفاده قرار بگیرد.
البته نباید از تاثیرِ موقت فیلمها و شبکههای اجتماعی و کتابهای انگیزشی غاقل شویم، حواستان باشد که این ویژگی باید از درون شما نشات گرفته باشد و تحت تاثیر عوامل خارجی نباشد وگرنه ماندگار نیست.
دلیل سوم) قصد سرمایه گذاری دارید
کم پیش میآید که در روزنامهها و شبکههای اجتماعی، شروع کسب و کار را به عنوان یک روش سرمایهگذاری معرفی کنند و منطقی هم هست چون اکثرشان شکست میخورند ولی خرید طلا و ملک و ارز و … ریسک کم و رشد زیادی دارد.
اما ریسکپذیری در همهی کسبوکارها زیاد نیست و بعضی از الگوهای مدلِ کسب و کار میتوانند یک فرصت مناسب برای سرمایهگذاری باشند، مثلاً موارد زیر معمولاً ریسک کمتری دارند:
- نمایندگی شرکتهای معتبر ایرانی و خارجی (مثل ایرانخودرو، نستله و …)
- خرده فروشی اقلام پرمصرف (مثل خواربار، پوشاک، لوازم یدکی و …)
- خرید یک کسب و کار آماده و موفق (مثلا خرید امتیاز یک کارخانه فعال)
- تمرکز روی بازارهای خارجی با تقاضای زیاد
البته سرمایهگذاری در حوزهی تولید معمولاً ریسک زیادی دارد که بخشی از دلایل آن را به زودی در درس تحلیل محیط کسب و کار یاد میگیرید (اعضای کمپین بهتر است فعلاً این درس را مطالعه نکنند) اما انگیزهی سرمایهگذاری به نوبهی خود درست است و دلیل شروع بسیاری از کسبوکارهای موفق بوده است.
دلیل چهارم) یک فرصت خوب برای شروع کسب و کار دارید
گاهی یک اتفاق یا فرصت مناسب، مسیر زندگیتان را تغییر میدهد به شرطی که فرصتشناس باشید و از آن به درستی استفاده کنید و قطعاً یک دلیل محکم برای شروع کسب و کار است.
این فرصتها میتوانند شبیه موارد زیر باشند:
- در صورت شروع کسب و کار، میتوانید یک یا چند پروژهی پر سود را قبول کنید.
- به اطلاعات یا دانش فنی خاصی دسترسی دارید که در قالب کسب و کار به سود تبدیل میشوند.
- امکان دریافت فرانچایز از برندهای معتبر دارید.
- امکان دریافت مجوز خاصی را دارید که برای سایرین به سختی مقدور است.
- به منابع، کانالها، مشتریان یا شرکای ارزشمندی دسترسی دارید.
توجه کنید که تشخیص درست این فرصتها به مهارت و تجربه در حوزههای کسبوکار و ارزیابی بازار نیاز دارد.
دلیل پنجم) به دنبال تغییر هستید!
این افراد ارتباطِ عاطفی خوبی با کسبوکارشان برقرار میکنند، چون ورای منافع مالی به دنبال یک تجربهی شخصی هستند که در قالب کسبوکار پیادهسازی شده است و تا حد امکان به آن وفادار میمانند.
دلیل ششم) میخواهید توانمندی و قدرتتان را اثبات کنید
انسانها ذاتاً دیده شدن را دوست دارند و علاقمندند که قدرت و استعدادهایشان دیده شود و کسبوکار، روش سازنده و مفیدی برای این هدف است؛ چه بسا که اکثرمان، مدیران برندهایی مثل دیجیکالا و اسنپ و کاله و … را بدون آنکه بشناسیم، انسانهای توانمندی میدانیم.
البته این انگیزه ممکن است موقتی و تحت تاثیر ناراحتیها و خدشهدار شدن لحظهای غرور اشخاص باشد که در این حالت، کارایی لازم را ندارد و پایدارترین نوعِ آن زمانی است که شخص به دنبال رضایت درونی باشد، چون تحت تاثیر افراد و عوامل خارجی قرار نمیگیرد.
دلایل غیرقابل قبول برای شروع کسب و کار جدید
کارشناسان اعتقاد دارند که بعضی از دلایل شروع کسب و کار ناپایدار هستند و فقط برای مدت کوتاهی کارایی دارند، یعنی شدت و قدرتِ آنها به حدی نیست که صاحب کسب و کار را تا رسیدن به مقصد همراهی کنند مگر اینکه به مرور، دلایلِ پایدار جای آنها را بگیرند.
ضمناً به این نکته توجه کنید که وجود انگیزههای ناپایدار و موقت به خودی خود بد نیست و اتفاقاً به تقویت انگیزههای پایدار کمک میکند اما نباید تنها دلایل شروع کسب و کار باشند.
در ادامه با سه دلیل رایج اما ناپایدار برای شروع کسب و کار آشنا میشوید.
دلیل اول) شروع کسب و کار چون راه دیگری ندارید!
شخصی که به هر علتی موفق نشده در شغل دلخواهش استخدام شود، ممکن است به این نتیجه برسد که چارهای جز شروع کسب و کار شخصی ندارد! شاید کار جدید او خرده فروشی باشد یا خرید و فروش ملک، اما اگر در راستای خواستههایش نباشد بعید است به موفقیت برسد.
شدت و قدرت حرکت، ریسک پذیری و بروز خلاقیت تا حد زیادی به اعتقادات و علایق وابسته هستند، و کسب و کاری که بدون علاقه و هدف آرمانی ایجاد میشود از عناصر کلیدی پیشرفت برخوردار نیست، پس در حالت خوشبینانه به سود میرسد اما رشد نمیکند.
دلیل دوم) شروع کسب و کار برای رها شدن از بیپولی
فهرست ثروتمندان جهان و مدیران برجستهی کسبوکار نشان میدهد که بدون پول هم میشود رویاهایمان را محقق کنیم اما اگر شرایط مالی خوبی ندارید و صرفاً برای عبور از این شرایط، نه دلایل دیگر، به شروع کسب و کار فکر میکنید احتمالاً به خواستهتان نمیرسید.
اصولاً یک کسب و کار روی دو ستون سرمایه و تخصص استوار است که علیالحساب از سرمایهی مناسب برخوردار نیستید، با این حال در صورت وجود تخصص میتوانید به جذب سرمایه امیدوار باشید که زمانبر است و به عبور از شرایط فعلی کمکی نمیکند.
در حقیقت اگر دلیل دیگری وجود داشت، این شانس را داشتید که به مرور زمان برای شکلگیری کسبوکارتان تلاش کنید اما برای رهایی از بیپولی زمانتان محدود است و فرصتِ کافی برای رسیدن به سود ندارید.
# تمرین درس دوم
به جز مواردی که گفتیم، دلایلِ بیشمار دیگری هم وجود دارد که میتوانند پایدار یا موقتی باشند.
به نظر شما چه دلایل دیگری وجود دارد که در فهرستمان نبود؟ برای هر کدام از موارد پایدار و ناپایدار حداقل یک مثال بزنید.
سلام و روز بخیر
خیلی درس مفیدی بود ممنونم
دلایل قابل قبول: کمک به دیگران
گاهی پیش میاد که کسی هم تخصص و هم سرمایه رو داره و درصورت شروع کار تولید میتونه برای خیلی ها کار بوجود بیاره و به خانواده های زیادی کمک کنه یا با تولید یک محصول خاص که نیازش بین مردم حس میشه اون محصول رو در اخیار مردم قرار بده این دلیل در طول راه تولید هم با دیدن کسانی که از این کارخانه سود میبرن انگیزه برای ادامه راه بوجود میاد.
دلیل غیرقابل قبول: خودنمایی
بعضا پیش میاد که کسی صرفا برای این که اسم تولیدکننده براش دهن پر کن به نظر میاد، برای پرستیژ و سطح اجتماعی این شغل وارد این کار میشه اما به احتمال زیاد نمیتونه سختی های کار رو تحمل کنه و این دلیل برای ادامه کار دلیل پایداری نیست.
درقسمت دلایل غیرقابل قبول فرمودید سه دلیل رو بررسی میکنید اما دو دلیل بررسی شده.
ممنون از وقتی که میذارید
سلام، خوشحالم که در کمپین پاییز هستید.
در مورد دلایل ناپایدار، از سه موضوع ناچاری و بیپولی و نداشتن وقت کافی صحبت کردم اما چون زمانِ بخش اول (ناچاری) کوتاه بود فکر کردین که فقط به دو مورد اشاره شده؛
یک سوال از شما دارم، البته دوستان دیگه هم میتونن مشارکت کنن، به نظرتون فرق خودنمایی (بهعنوان یک دلیل ناپایدار) با اثباتِ خودمون (بهعنوان یک دلیل پایدار) چی میتونه باشه؟
پیام شمارو پین میکنم تا بقیه هم مشارکت کنن و انشالله فردا غروب (۱۰ مهر) جوابها رو میبینیم.
ممنون از مشارکت شما در تمرینها.
خود نمایی نوعی اثبات خودمان از نوع منفی هست اما فکر می کنم این هم میتواند دلیل خوب و ماندگاری برای شروع باشد با اینکه به نفع بقیه نیست
خودنمایی یعنی از بقیه بهتر باشیم.
دنبال این باشیم بگیم ما از همه بهتریم.
اثبات کردن یعنی به اندازه ی استعدادمون رشد کنیم و حتی اگه از همه بهتریم باز هم ادامه بدیم تا به کمال برسیم.
پس منم مثل خانوم طالبی نظرم این هس که خودنمایی منطقی نیست اما اثبات توان مندی هامون حتی به بقیه منطقیه.
البته کشف استعدادها و نقطه ی کمال بسیار دشوار و یکی از چالش های جدی من در سالهای اخیر بوده است و اگر جواب دقیقی برای آن داشتم احتمالا بهترین مسیر را پیدا کرده بودم
ممنونم از توجه شما و سایر دوستان
درمورد دلایل بله درست می فرمایید متوجه شدم ممنون
و برای سوالتون همون طور که در متن درس فرمودید«پایدارترین نوعِ آن(اثبات خود) زمانی است که شخص به دنبال رضایت درونی باشد، چون تحت تاثیر افراد و عوامل خارجی قرار نمیگیرد.» من فکر میکنم در خودنمایی فرد دقیقا به دنبال رضایت بیرونی و تحسین افراد دیگه هست و کاملا تحت تاثیر افراد و عوامل خارجی قرار میگیرد، این کار نمیتونه بهش آرامش بده چون همیشه کسانی هستن که از اون بالا تر باشن و این حتی باعث از بین رفتن آرامش او میشه. در حالی که وقتی شخصی به دنبال اثبات خودش باشه هر عملی بیش از هرچیز با رضایت خودش همراه هست و این آرامش و رضایت درونی محرک مناسبی برای ادامه راه هست.
بسیار عالی، از نظر من هم نگاه شما درست و دقیق و آموزنده بود.
ناامنی مهمترین عاملی هست که پشت خودنمایی وجودداره فرد خودنما فقط زمانی خودنمایی میکنه که احساس میکنه به اون احتیاج داره دقیقا وقتی که فکر میکنه بقیه اون روبه حساب نمیارن یا اون رو فرد مهمی تلقی نمیکنن پس فرد خودنما اینجاست که تلاش میکنه خودش رو مهم جلوه بده ولی اثبات خود اینطورنیست عاملش ناامنی نیست ما میخوایم توانایی هامون رو به دیگران اثبات کنیم که البته تلاش برای اثبات خودمون به دیگران هم خیلی جالب نیست
دقیقا و چقدر جالب، با توجه به زیاد شدن علاقه به خودنمایی در مردم کشورمان میتوانیم نتیجه بگیریم که در درجه اول احساس امنیتشان خدشه دار شده و حتی وقتی به خودم فکر میکنم علت تمایلم به خودنمایی همین بوده: ترس از طرد شدن، تنها ماندن، تایید نشدن و …
خودنمایی یه جور شوآف هست که طرف چیزهایی که نداره و چیزهایی که نیست رو بیشتر نشون میده و افراد خودنما برای دیده شدن دوست دارن چیزهایی که طرف مقابل دوست داره رو نشون بدن مثلا طرف مقابل افراد پولدار رو دوست داره آدم خودنما خودش رو پولدار نشون میده طرف مقابل آدم باسواد دوست داره آدم مقابل خودش رو با سواد نشون میده و چون افراد خودنما مدام با افراد در ارتباطن یا باید همش در حال شوآف باشن که بالاخره یجا یا لو میرن یا خسته میشن..
از طرفی اثبات خودمون زمانی اتفاق می افته که ما می دونیم از پس این کار بر میایم یا این استعداد رو داریم یعنی به خودمون ایمان داریم پس شوآف نیست و چون به خودمون ایمان داریم انقدر میجنگی تا پیروز بشیم
در اثبات خودمون به نظر دیگران اهمیت نمیدیم اما در خود نمایی جلب توجه دیگران مهم میشه.
اثبات کردن خودمون میتونه دلایل مختلفی داشته باشه – وقتی میخوایم خودمونو به بقیه اثبات کنیم احتمالا همون خودنماییه چون وگرنه دلیلی نداره چنین کاری انجام بدیم
اما وقتی به خودمون قراره ثابت بشیم کاملا مفهومش فرق میکنه
ضمنا با ایشون موافقم که خیلی ها برای پرستیز به کارافرینی علاقه دارن از فضای مجازیمون و ترندها مشخص هست
سلام
من اعتقاد دارم که برای دلایل پایدار باید حتما از برطرف کردن نیازها هم صحبت میکردین …
اگر نیازی داشته باشیم و برای ما جدی باشه، برطرف کردن اون نیاز انگیزه قدرتمندی خواهد بود
دلیل غیر پایدار زیاده اما من دوستم به ذهنم رسید که هر بار یک کارافرین جایی میدید دوست داشت مثل اون باشه و هیچوقت نشد (تقلید)
سلام ساره …
اگر در شرایط فعلی نیازی وجود داره، برای برطرف کردنِ اون باید شرایطو تغییر بدیم.
مثلاً فارغالتحصیلان دانشگاهی به شغل نیاز دارند، چجوری میتونیم این نیازو بدون تغییرات برآورده کنیم؟
پس حرف شما درسته، انگیزهی پاسخ به نیازها یک دلیل پایداره اما زیرمجموعهی تغییرات محسوب میشه.
نظرتون در مورد تقلید خوب بود، البته ما کلی تکنیک داریم برای تقلید از کسبوکارها که در بحث مدل کسبوکار بهشون میرسیم با این حال تقلید از اشخاص معمولاً پایدار نیست.
(خط فقر ۱۸ میلیون تومنو خوب اومدین، هفته بعد میاد رو این عدد)
انگیزه مثبت ۱ = عاشق یک ایده بودن یا رویا داشتن
انگیره مثبت ۲= استانداردسازی فرایندها و محصولات در شغلی که الان داریم
انگیزه منفی ۱= اینکه بگیم اینکارو فعلا شروع کنم یه پولی دربیاد با پولش یه کار بهتر کنم
انگیزه منفی ۲= چون دوستامون دارن یه کاریو میکنن ما هم تصمیم بگیریم در اون کار وارد بشیم (خودم با این انگیزه یکبار شکست خوردم)
خدا نکنه امیر رضا، من سعی میکنم عددهای خیلی دور از دسترس بگم تا حرفهام باعث سوگیری نشه؛
امیدوارم این عدد ۱۸ میلیون تومان هم دور از دسترس بمونه
سلام و ممنون از امتیازاتی که دوستان برای تمرین درس قبلی به بنده دادند
(پایدار)
– علاقه به خودشکوفایی و تبدیل شدن به بهترین نسخه ای که میتوانیم باشیم
(ناپایدار)
– اعتبار خریدن از بقیه
در این حالت به اعتبار ما اضافه میشود اما باید از ارزوها و خواسته های شخصی خودمان هزینه کنیم و به همین علت چندان دوام نمیاورد و تصمیم میگیریم آن را کنار بگذاریم.
آخر نفر اول را مشخص نکردید و هنوز بر این مدعا هستم که اولین نفر بودم.
در حال حاضر فروشگاه کوچکی دارم که اوضاع آن با وجود کورونا و رکود اقتصادی بد نیست و تنها انگیزه ام اثبات
خودم به خودم بود و زمانی که آن را به عنوان یک دلیل منطقی دیدم احساس خوبی داشتم که پایدار میماند.
به نظرم بر عکس چیزی که در متن تمرین عنوان شد به اکثر دلایل منطقی اشاره کردید و بقیه به نوعی زیرمجموعه آنها هستند و کنجکاوم که جواب سایر دوستان را ببینم.
اما غیرمنطقی ترین دلیلی که میتوان داشت این است که جامعه بهتری داشته باشیم! چون زمانی بر این باور بودم و هر وقت که آزاری میدیدم سریعا آن انگیزه جای خود را به نفرت میداد.
متشکرم
شاید باز امتیاز منفی بدین اما واقعا هر چقدر عقده ها و کمبودهای عمیقتری داشته باشیم انگیزه هامون قدرتمندتر و موندگارتره
هیتلر با چه انگیزه ای کل دنیارو گرفت؟
ترامپ چرا انقدر داره دست و پا میزنه برای رییس جمهور شدن؟
برای انگیزه موقت هم این روزا زیاد میبینیم که ادما جوگیر میشن!! میرن تو اینستا یه عکس میبینن و چند روز به این فکر میکنن که هر جوری شده منم باید پولدار بشم و کارافرینی کنم
سینا من باز هم امتیاز منفی به تو دادم، چرا انقدر نیمههای خالی رو نگاه میکنی؟ بین این همه دلایل قشنگ و سازنده چرا باید به عقدهها فکر کنیم؟ البته نظرت کاملاً محترم و ارزشمنده و پایهی بعضی نظریاتِ روانشناسی هم هست اما فکر میکنم تو حال و روز امروزمون بیشتر از هر چیزی به امید و نگاه مثبت نیاز داریم.
برای من اشتغال زایی و این که کمک کنم یه تعداد تشکیل خانواده بدن و جلو زن و بچه خجالت زده نشن مهمترین انگیزه است
این که کار کنیم تا جبران کمبودهای عاطفی باشه هم یک منطق غلط برای شروع کار هست
ممنون از برگزارکننده های کمپین
ایمیل که فرستادید خیلی ساده و جالب بود
سلام سلام
منطقی ترین دلیل اینه که فقط به خاطر میل و علاقه و اعتقاد و دل خودمون باشه نه حرف مردم و دوست داشتن مردم و خانواده / غیر منطقی ترین دلیل اینه که بی دلیل باشه و فقط از سر جوگیری، مثل اتفاقی که در مورد بورس افتاد و بعضیا چون بقیه رفتن سهام خریدن گفتن از قافله عقب نمونیم و اقدام کردن
سلام و ممنون از تیم ویکی تولید و استاد عزیز
من همیشه عاشق قدرت بودم ! بیشتر از پول و هرچیزی به داشتن قدرت و امپراتوری علاقه دارم! شاید مسخره باشه اما همین باعث شد که دنبال کارافرینی باشم تا حتی اگر ناچیز و کم ارزش هست باز هم متعلق به خود من باشه و حس میکنم دلیلی هس که میمونه
دلیل غلط فقط همین مواردی که بقیه گفتند به ذهن من هم خطور کرد! گویا بیشتر دلایل منطقی هستند تا غیرمنطقی
درود بر جویندگان دانش. به گمان بنده برای هر شخص متناسب با ساختارهای ذهنی و ویژگی های شخصیتی و حتی سن و سال ممکن است جای دلایل منطقی و غیرمنطقی عوض شود.
شخصا زمان زیادی را مترصد اثبات توانمندیهایم به اطرافیان بودم اما به مرور و با بیشتر شدن سن و سال و احتمالا پختگی، این رویه تغییر کرد و امروز تقریبا هیچ نیازی به این موضوع احساس نمیکنم. پس اگر زمانی با این نیت و منظور کاری را شروع می کردم، امروز انگیزه ادامه دادن نداشتم.
سلام… با سایت شما یاد و خاطره متمم برایم زنده شد هرچند روش و موضوع متفاوت است. من بارها برای کارافرینی اقدام کردم و جالب است که روی دلایلم فکر نکرده بودم.
خط کش اصلی من همیشه پول بوده و هست. در میان دلایل غیرمنطقی فرمودید که برای فرار از شرایط بی پولی نباید به کسب و کار پناه ببریم اما در دلایل منطقی به گمان من پولدارتر شدن (نه برای فرار از بی پولی) میتواند انگیزه محکمی باشد. با نظر خانم مریم طالبی هم شدیدا موافق هستم که خودنمایی یک دلیل اشتباه برای کارآفرینی است و متاسفانه امروزه بیشتر از هر زمان دیگری محوریت دارد.
بله خوب نیست آدم از سر ناچاری بره دنبال کارافرینی و به قول شما ارزش افرینی! ولی نمیتونیم چون چاره ای نداریم و کارم نیست بیکار بمونیم و به آینده فکر نکنیم.
الان خود من فقط از سر ناچاری دنبال یه کار پردرامدم تا شاید یه روزی بتونم جای اجاره نشینی خونه خودمو داشته باشم! استخدامم میکنن اما با ماهی ۲٫۵ یا شرایط سخت و بیگاری کشیدن و با این پول من هیچ وقت به چیزهایی که میخوام نمیرسم
واقعا این انگیزه قوی نیست؟ اتفاقا ادم چاره نداشته باشه انگیزش خیلی قوی میشه
هست. خیلی هم قدرتمنده اما ماندگار نیست مگر اینکه هیچوقت به هدفتون نرسید و همیشه برقرار بمونه که امیدوارم برای شما اینطوری نباشه.
دوست دارم یک نکتهی سادهی ریاضیو یادآوری کنم؛ انتخاب زمانی معنا میده که شما چند تا راهحل مختلف داشته باشید اما وقتی فقط یک راهکار هست دیگه نیازی به فکر کردن ندارید، انجامش بدین!
سلام
من فکر میکنم شکست میتونه یه دلیل پایدار برای ادامه باشه حالا این شکست خودش تقسیم میشه: واسه یه نفر ترس از شکست، واسه یه نفر شکست های کوچیکی که قبلا تحمل کرده و … “چیزی که نکشتت قویترت میکنه”
از دلایل ناپایدار هم میشه به راضی نگه داشتن اطرافیان اشاره کرد، شخصی که بخواد همه رو راضی نگه داره و به خاطر حرف دیگران مدام خودش رو اذیت میکنه کارهایی رو شروع میکنه که خیلی زود تسلیم میشه
سلام
یکی از دلایل برای شروع یک کسب و کار میتونه مهارت باشه مثلا فردی یک مهارتی داره و با اون مهارت داره برای کسی دیگری کار میکنه اما تصمیم میگیره کسب کار خودشو داشته باشه چون مهارتشو داره.
علاقه هم در اون کسب وکار مهم هست.
از دلایل ناپایدار به یک شبه پولدار شدن میتونه باشه.
یکی از موارد دلایل پایدار اثبات توانمندی ها به دیگران بود که از نظر من جزو موارد ناپایدار هست چونکه درانصورت تصمیمات ما بسمتی میره که دیگران تایید کنند که مارو از مسیر اصلی جدا میکنه.
سلام.
به نظرم نمیشه یک نسخهی کلی پیچید که این انگیزه ها پایدار و این انگیزه ها ناپایدار اند،چون میتونند فرد به فرد متفاوت باشند و به همین دلیل بیشتر انگیزهها خاکستری اند.
مثلا فردی که انگیزهاش درامد بیشتر داشتن یا پول بیشتری در اوردن باشه تا یه جایی این انگیزه کمکش میکنه و حتی ممکنه به اون پول بیشتر هم برسه ولی از یه جایی به بعد چون دیگه اون پول بیشتر رو داره دچار بیانگیزهگی میشه.
در مورد رییس بودن این رو در نظر بگیرید که فردی علاقهای نداره که برای فرد دیگه ای کار کنه و به خاطر همین تصمیم میگیره که کسب و کار خودش رو شروع کنه ولی چون مهارت های مدیریتی، راه های درست ارتباط با زیردستان و … رو نمیدونه و اگه انگیزهاش از شروع کسب و کار رییس بودن باشه و نتونه این حس رو به دلیل عدم مهارت کافی توی خودش ارضا کنه دچار ناامیدی میشه درحالی که اگه انگیزهاش چیز دیگه ای باشه و احساس رضایت بهش دست بده و بتونه به کارش ادامه بده.
ممنون.