شما در حال خواندن درس آشنایی با مفهوم و انواع سوگیری شناختی از مجموعه روان‌شناسی تصمیم‌گیری هستید.

سوگیری شناختی (Cognitive Bias) چیست، چه انواعی دارد و چگونه بر رفتارها، طرز فکر و تصمیم تاثیرگذار است؟

تا به حال برایتان پیش آمده که با وجود نارضایتی از یک سریال تلویزیونی، صرفاً به این دلیل که چند فصل آن را دیده‌اید، به تماشای آن ادامه دهید؟ یا کتابی را که از خواندنش لذت نمی‌برید، تنها به این دلیل که نیمی از آن را خوانده‌اید، تا انتها بخوانید؟ این رفتارهای به ظاهر ساده، نمونه‌هایی از خطاهای سیستماتیک ذهن هستند. ذهن همواره در معرض خطاهای شناختی است. این خطاها که در روانشناسی به آن‌ها «سوگیری‌» گفته می‌شود، ناخودآگاه بر پردازش اطلاعات، تصمیم‌گیری‌ها و قضاوت‌های ما تأثیر می‌گذارند.

این سوگیری‌ها در طول تکامل انسان شکل گرفته‌اند و گاهی برای حفظ بقا ضرورت دارند؛ اما همین مکانیسم‌های بقا می‌توانند به موانعی جدی در مسیر پیشرفت و یادگیری تبدیل شوند. از سوگیری تأییدی که ما را در حباب باورهایمان محصور می‌کند، تا اثر دانینگ-کروگر که توانایی‌های ما را در هاله‌ای از توهم قرار می‌دهد، هر کدام به شکلی بر کیفیت تصمیم‌ها اثر می‌گذارند.


در این درس، به بررسی چند سوگیری شناختی کلیدی خواهیم پرداخت. شناخت این سوگیری‌ها و درک چگونگی تأثیرشان بر تصمیم‌گیری‌های، اولین گام در مسیر رهایی از این دام‌های ذهنی است.

۱- سوگیری تأییدی

تمایل به جستجو، تفسیر، حمایت و یادآوری اطلاعات به گونه‌ای که مؤید یا پشتیبان باورها و ارزش‌های کنونی باشند، سوگیری تأییدی (Confirmation bias) نامیده می‌شود.

تصور کنید در حال تماشای یک مسابقه فوتبال هستیم. تیم محبوب ما در زمین است و داور یک تصمیم بحث‌برانگیز می‌گیرد. ما و هواداران تیم مقابل، هر دو همان صحنه را می‌بینیم، اما تفسیرهای متفاوتی از آن داریم. ما با قاطعیت معتقدیم که تصمیم داور اشتباه بوده، در حالی که هواداران تیم مقابل همان صحنه را کاملاً عادلانه می‌بینند. این اختلاف نظر تا حد زیادی متاثر از سوگیری تاییدی است.

این سوگیری حتی در حوزه‌های علمی و آکادمیک نیز خود را نشان می‌دهد. بعضی تحقیقات نشان می‌دهند که دانشمندان نیز ناخودآگاه تمایل دارند مقالاتی را که با نظریات خودشان همسو است، با دقت بیشتری مطالعه کنند و نقاط قوت آن‌ها را برجسته‌تر ببینند.

اما شاید عجیب‌ترین جلوه سوگیری تأییدی در حافظه ما نمود پیدا می‌کند. مغز ما مانند یک فیلمبردار خلاق عمل می‌کند که گاه صحنه‌هایی را دوباره کارگردانی می‌کند. برای مثال، کسی که از شغلش ناراضی است، ممکن است پس از استعفا، حتی خاطرات خوب محیط کار را نیز با عینک تیره و تار ببیند و همه تجربیات گذشته را منفی تفسیر کند.

نکته مهم این است که سوگیری تأییدی مانند یک ویروس نرم‌افزاری در سیستم تفکر ما عمل می‌کند. نمی‌توانیم آن را کاملاً حذف کنیم، اما می‌توانیم با آگاهی از وجودش، تأثیرش را کاهش دهیم. راهکارهایی مانند جستجوی فعالانه شواهد مخالف، گوش دادن به نظرات مخالف با دیدگاه‌مان، و تقویت تفکر نقادانه می‌تواند به ما کمک کند تا تصویر واقع‌بینانه‌تری از جهان داشته باشیم.

این سوگیری در همه‌ی ما هست و نمی‌توانیم آن را کاملاً مهار کنیم، بلکه صرفاً اقداماتی مثل تقویت مهارت یادگیری یا تفکر نقادانه تا حدّی به کنترل آن کمک می‌کنند. بدین جهت، ناخودآگاه بسیاری از تجربیات گذشته را طوری تفسیر می‌کنیم که تأثیری در بهبود عملکردمان ندارند و صرفاً مهر تأییدی بر اشتباهات گذشته هستند.

۲- لنگر انداختن

تصور کنید در یک رستوران نشسته‌ایم و منو را باز می‌کنیم. اولین غذایی که می‌بینید ۸۰۰ هزار تومان قیمت دارد. حالا هر غذای دیگری که قیمتش ۵۰۰ هزار تومان باشد به نظرمان “ارزان” می‌رسد. این پدیده‌ای است که روانشناسان به آن لنگر انداختن (Anchoring) می‌گویند: تمایل ذهن به استفاده از اولین اطلاعات دریافتی به عنوان نقطه مرجع برای قضاوت‌های بعدی.

این پدیده در زندگی ما نقش پررنگی دارد. برای مثال، در دنیای فناوری، بسیاری از کاربران اولین نسخه‌های گوشی‌های هوشمند را با امنیت بالا تجربه کردند. حالا، حتی با وجود گزارش‌های متعدد از نقض امنیت در نسخه‌های جدید، همچنان به همان برداشت اولیه چسبیده‌اند.

جالب‌تر آنکه این سوگیری حتی در تصمیم‌گیری‌های حرفه‌ای خود را نشان می‌دهد. تحقیقات نشان می‌دهد که قضات دادگاه در تعیین میزان مجازات، ناخودآگاه تحت تأثیر اولین پیشنهاد مطرح شده قرار می‌گیرند. یا در مذاکرات تجاری، اولین قیمت پیشنهادی، چارچوب کل مذاکره را شکل می‌دهد.

این سوگیری در یادگیری از تجربیات نیز تأثیرگذار است. فرض کنید در یک پروژه کاری شکست خورده‌ایم. اولین توضیحی که به ذهن‌مان می‌رسد، می‌تواند چنان ذهن ما را اشغال کند که از دیدن سایر عوامل مهم باز بمانیم.

دانشمندان علوم شناختی معتقدند این سوگیری ریشه در مکانیسم صرفه‌جویی انرژی مغز دارد. مغز برای کاهش بار پردازش اطلاعات، تمایل دارد از اولین نقطه مرجع در دسترس استفاده کند. اما آگاهی از این سوگیری می‌تواند به ما کمک کند تا با جمع‌آوری فعالانه اطلاعات متنوع و به تعویق انداختن قضاوت نهایی، تصمیم‌های متوازن‌تری اتخاذ کنیم.

۳- آپوفنیا

در یک شب آرام، به آسمان پر ستاره نگاه می‌کنیم. ناگهان الگوهایی را می‌بینیم: خرس بزرگ، شکارچی، عقرب. اما آیا این الگوها واقعاً در آسمان وجود دارند؟ یا این ذهن ماست که با کنار هم قرار دادن نقاط درخشان، تصاویری آشنا می‌سازد؟ این همان پدیده‌ای است که روانشناسان به آن ارتباط پنداری یا آپوفنیا (Apophenia) می‌گویند؛ تمایل ذهن به یافتن الگو و معنا در رویدادهای تصادفی و بی‌ارتباط.

پژوهش‌های علوم اعصاب نشان می‌دهد که مغز انسان یک “ماشین الگویاب” قدرتمند است. این توانایی در طول تکامل به ما کمک کرده تا خطرات را پیش‌بینی کنیم و از تجربیات‌مان درس بگیریم. اما گاهی این مکانیسم دچار خطا می‌شود و ارتباطاتی را می‌بیند که واقعی نیستند.

در زندگی روزمره، این سوگیری به شکل‌های مختلفی خود را نشان می‌دهد. برای مثال، یک معامله‌گر بورس ممکن است باور کند که پوشیدن کت آبی‌رنگ با موفقیت معاملاتش ارتباط دارد، یا یک ورزشکار تصور کند که انجام یک حرکت خاص قبل از مسابقه، شانس پیروزی‌اش را افزایش می‌دهد. مشاهدات نشان می‌دهند که حتی افراد تحصیل‌کرده و منطقی نیز از این سوگیری مصون نیستند.

خطرناک‌ترین جنبه آپوفنیا زمانی است که در تحلیل شکست‌ها و موفقیت‌هایمان دخالت می‌کند. تصور کنید کارآفرینی که استارتاپش شکست خورده، به جای تحلیل عوامل واقعی مانند مدل کسب‌وکار نامناسب یا تحلیل نادرست بازار، شکست خود را به “چشم و نظر” یا “انتخاب زمان نامناسب شروع کار” نسبت می‌دهد. این تفسیر اشتباه نه تنها مانع یادگیری واقعی می‌شود، بلکه می‌تواند به تصمیم‌های نادرست بعدی منجر شود.

جالب اینجاست که در شرایط عدم قطعیت و استرس، تمایل ما به یافتن الگوهای غیرواقعی افزایش می‌یابد. این یافته توضیح می‌دهد چرا در دوران بحران، خرافات و باورهای غیرمنطقی رواج بیشتری می‌یابند.

۴- سوگیری خودمحوری

تصور کنید در یک پروژه گروهی موفق مشارکت داشته‌ایم. وقتی از همکارانمان می‌پرسیم چه کسی بیشترین نقش را در موفقیت پروژه داشته، هر کدام خود را مؤثرترین عضو تیم می‌دانند. این پدیده‌ای است که روانشناسان به آن سوگیری خودمحوری (Egocentric bias) می‌گویند؛ تمایل طبیعی مغز به قرار دادن خود در مرکز روایت‌ها و ارزیابی‌ها.

این سوگیری چنان عمیق است که حتی در خاطرات نفوذ می‌کند. در یک آزمایش، از زوج‌های متأهل خواسته شد درصد مشارکت خود در کارهای خانه را تخمین بزنند. جمع تخمین‌های هر زوج به طور میانگین به ۱۳۰ درصد می‌رسید؛ یعنی هر یک از طرفین سهم خود را بیش از واقعیت ارزیابی می‌کردند.

این خطای شناختی در محیط کار نمودهای پیچیده‌تری دارد. مدیری را تصور کنید که پس از شکست یک پروژه، تمام گزارش‌های عملکرد را بررسی می‌کند، اما ناخودآگاه فقط شواهدی را می‌بیند که ضعف عملکرد تیم را نشان می‌دهند و از دیدن نشانه‌های سوء مدیریت غافل می‌ماند. پژوهش‌ها نشان می‌دهد که ذهن به طور خودکار اطلاعاتی را فیلتر می‌کند که با تصویر مطلوب ما از خودمان در تضاد باشند.

این سوگیری می‌تواند به شکل‌گیری یک چرخه معیوب منجر شود: هر چه کمتر انتقادپذیر باشیم، کمتر از اشتباهات‌مان می‌آموزیم و در نتیجه، بیشتر به توجیه رفتارهایمان می‌پردازیم. شکستن این چرخه نیازمند تمرین مداوم خودآگاهی و پذیرش نقد سازنده است.

۵- سوگیری ناشی از اثر باند واگن

منظور از اثر بند واگن (Bandwagon effect) این است که تمایل زیادی برای پذیرفتن باورها و انجام کارهایی داریم که دیگران قبول دارند و انجام می‌دهند. تصور کنید در خیابانی شلوغ راه می‌رویم و متوجه می‌شویم گروهی از عابران به نقطه‌ای در آسمان خیره شده‌اند. بی‌اختیار ما هم سرمان را بالا می‌گیریم. این واکنش، نمونه‌ای از “اثر باند واگن” است.

اثر باند واگن ریشه در تکامل انسان دارد. در دوران باستان، پیروی از رفتار گروه می‌توانست تفاوت بین بقا و نابودی باشد.

در عصر دیجیتال، این پدیده ابعاد پیچیده‌تری یافته است. وقتی یک پست در شبکه‌های اجتماعی هزاران لایک دریافت می‌کند، احتمال این‌که آن را معتبر بدانیم افزایش می‌یابد، حتی اگر محتوای آن را به دقت بررسی نکرده باشیم. یا در دنیای استارتاپ‌ها، وقتی می‌بینیم اکثر شرکت‌ها به سمت هوش مصنوعی می‌روند، ناخودآگاه احساس می‌کنیم که این مسیر باید درست باشد.

جالب‌تر آنکه، این اثر در تصمیم‌گیری‌های حرفه‌ای نیز نفوذ می‌کند. مدیران اغلب راه‌حل‌هایی را انتخاب می‌کنند که در صنعت‌شان رایج است، حتی اگر با شرایط خاص سازمان‌شان تناسب نداشته باشد. مطالعات نشان می‌دهد که اکثر تصمیمات استراتژیک در کسب‌وکارها تحت تأثیر “عرف صنعت” گرفته می‌شود، نه تحلیل‌های مستقل.

۶- سوگیری ناشی از اثر دانینگ کراگر

در سال ۱۹۹۵، یک سارق بانک در پیتسبورگ با اعتماد به نفس کامل وارد دو بانک شد و سرقت کرد. او صورتش را با آب لیمو پوشانده بود، زیرا باور داشت این ماده او را در دوربین‌های مداربسته نامرئی می‌کند. این داستان واقعی که در مجله روانشناسی کرنل منتشر شد، الهام‌بخش مطالعه‌ای شد که بعدها به کشف اثر دانینگ-کروگر (Dunning-Kruger Effect) انجامید؛ پدیده‌ای که نشان می‌دهد چگونه دانش اندک می‌تواند به اعتماد به نفس کاذب منجر شود.

تحقیقات دانشگاه کرنل نشان می‌دهند که این پدیده در تمام حوزه‌های زندگی رخنه کرده است. تصور کنید برنامه‌نویسی تازه‌کار که پس از یادگیری چند دستور پایه‌ای، خود را آماده ساخت نرم‌افزارهای پیچیده می‌داند، یا مدیر جوانی که پس از خواندن چند کتاب مدیریتی پرفروش، معتقد است تمام رموز رهبری سازمانی را کشف کرده است.

جالب‌تر آنکه، این پدیده یک روی دیگر هم دارد که کمتر به آن توجه می‌شود: متخصصان واقعی اغلب توانایی‌های خود را دست کم می‌گیرند. مطالعات نشان می‌دهد دانشمندانی که سال‌ها در حوزه تخصصی خود کار کرده‌اند، معمولاً در ارزیابی مهارت‌های خود محتاط‌تر هستند. آنها به خوبی می‌دانند که هر چه بیشتر می‌آموزند، بیشتر متوجه گستردگی آنچه نمی‌دانند، می‌شوند.

در محیط کار، این پدیده می‌تواند پیامدهای جدی داشته باشد. مدیری را تصور کنید که بیست سال است همان روش‌های قدیمی را تکرار می‌کند و هر شکست را به عوامل بیرونی نسبت می‌دهد. یا استاد دانشگاهی که مشکل یادگیری دانشجویان را صرفاً به تنبلی آنها مرتبط می‌داند، بی‌آنکه در روش تدریس خود بازنگری کند.

یکی از راه‌های موثر برای کاهش تبعات این سوگیری، تمرین “تردید سازنده” است؛ یعنی همواره فرض کنیم که ممکن است چیزهای مهمی باشد که هنوز نمی‌دانیم.

۷- سوگیری نتیجه‌نگری

در بعضی موارد، جای این که تمام فرایند تصمیم‌گیری و عوامل مؤثر بر آن را لحاظ کنیم، صرفاً نتیجه‌ی نهایی تصمیم‌ها را مبنا قرار می‌دهیم و دچار سوگیری نتیجه‌گیری (Outcome bias) می‌شویم؛ حال آن که شاید یک تصمیم کاملاً درست به نتایج نامطلوب و یک تصمیم کاملاً اشتباه به نتایج مطلوب منتهی شود.

تصور کنید دو راننده در شرایط مشابه تصمیم می‌گیرند با سرعت غیرمجاز رانندگی کنند. یکی بدون هیچ حادثه‌ای به مقصد می‌رسد و دیگری تصادف می‌کند. آیا می‌توان گفت تصمیم راننده اول درست بوده است؟ این مثال ساده نشان می‌دهد چگونه “سوگیری نتیجه‌نگری” می‌تواند قضاوت ما را در فرآیند تصمیم‌گیری مخدوش کند.

ذهن انسان در مسیر تکامل به این سو هدایت شده است که تصمیم‌ها را بر اساس نتیجه آن‌ها بسنجد؛ اما این مکانیسم تکاملی می‌تواند باعث خطاهای قضاوتی جدی شود.

در دنیای سرمایه‌گذاری، این پدیده به وضوح قابل مشاهده است. تصور کنید سرمایه‌گذاری که پس از تحقیقات گسترده و تحلیل دقیق بازار، سهام شرکتی معتبر را می‌خرد، اما به دلیل یک رویداد غیرقابل پیش‌بینی مانند همه‌گیری کرونا، سرمایه‌اش را از دست می‌دهد. در مقابل، فردی دیگر بدون هیچ تحلیلی و صرفاً از روی شانس، در خرید رمزارز سود کلانی می‌کند. سوگیری نتیجه‌نگری می‌تواند ما را به این باور برساند که تحلیل و برنامه‌ریزی بی‌فایده است.

مطالعات نشان می‌دهند که این سوگیری در محیط‌های سازمانی می‌تواند به فرهنگ تصمیم‌گیری ناسالم منجر شود. مدیرانی که صرفاً بر اساس نتایج قضاوت می‌کنند، ممکن است رفتارهای پرریسک و غیراخلاقی را تشویق کنند، تنها به این دلیل که در کوتاه‌مدت نتیجه داده‌اند.

جالب‌تر آنکه، این سوگیری در قضاوت‌های اخلاقی نیز نقش مهمی ایفا می‌کند. ما معمولاً رفتارهای غیراخلاقی که به نتایج مثبت منجر شده‌اند را کمتر سرزنش می‌کنیم، حتی اگر فرآیند تصمیم‌گیری کاملاً نادرست بوده باشد.

۸- سوگیری ناشی از هزینه‌‌‌های غیر قابل برگشت

در سال ۱۹۷۶، شرکت هواپیمایی بریتیش ایرویز و ایرفرانس میلیاردها دلار در پروژه هواپیمای مسافربری کنکورد سرمایه‌گذاری کرده بودند. حتی زمانی که مشخص شد این پروژه از نظر اقتصادی غیرقابل توجیه است، آنها به سرمایه‌گذاری ادامه دادند. چرا؟ این نمونه کلاسیک از سوگیری هزینه‌های غیر قابل بازگشت (SUNK COSTS) است؛ تمایل انسان به ادامه مسیری که در آن سرمایه‌گذاری عاطفی، مالی یا زمانی کرده است، حتی در مواجهه با شواهد روشن شکست.

ذهن به گونه‌ای تکامل یافته که از پذیرش شکست و رها کردن سرمایه‌گذاری‌های گذشته اجتناب می‌کند. این مکانیسم دفاعی که زمانی به بقای ما کمک می‌کرد، امروز می‌تواند به تصمیم‌های مخرب منجر شود.

در دنیای کسب‌وکار، این پدیده به “سندرم پروژه‌های زامبی” معروف است؛ پروژه‌هایی که با وجود شکست آشکار، همچنان منابع سازمانی را می‌بلعند. مطالعات نشان می‌دهد که بخش قابل توجهی از پروژه‌های نرم‌افزاری که شکست آنها محرز شده، همچنان به دلیل این سوگیری ادامه می‌یابند.

در زندگی شخصی نیز این الگو خود را نشان می‌دهد. دانشجویی را تصور کنید که پنج سال از عمرش را صرف تحصیل در رشته‌ای کرده که نه علاقه‌ای به آن دارد و نه آینده شغلی روشنی. با این حال، به جای تغییر مسیر، تصمیم می‌گیرد در همان رشته ادامه تحصیل دهد، صرفاً به این دلیل که “نمی‌خواهد این سال‌ها هدر رود.”

این سوگیری حتی در روابط عاطفی نیز نقش مهمی ایفا می‌کند. پژوهش‌ها نشان می‌دهد زوج‌هایی که سال‌ها در رابطه‌ای ناکارآمد سرمایه‌گذاری عاطفی کرده‌اند، حتی با وجود آگاهی از ناسالم بودن رابطه، تمایل کمتری به پایان دادن آن نشان می‌دهند.

۹- سوگیری هاله‌ای


احتمالا برایتان پیش آمده که پس از خرید یک محصول از برندی معروف، بدون هیچ بررسی و تحقیقی، محصولات دیگر آن برند را هم خریداری کنید. یا در مصاحبه‌ای شغلی، تنها به دلیل ظاهر آراسته و اعتماد به نفس یک متقاضی، او را فردی شایسته و توانمند تصور کنید.

این رفتارهای به ظاهر ساده، نمونه‌هایی از پدیده‌ای روانشناختی به نام سوگیری هاله‌ای هستند. این سوگیری، که در زبان علمی به آن «اثر هاله» نیز می‌گویند، یکی از پیچیده‌ترین خطاهای شناختی ذهن انسان است که در آن، یک ویژگی برجسته و مثبت یا منفی، مانند هاله‌ای تمام قضاوت‌های ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

تصور کنید در کنفرانسی علمی نشسته‌ایم و سخنرانی با بیان ضعیف شروع به صحبت می‌کند. در این حالت بسیاری از شنوندگان، ناخودآگاه محتوای علمی ارائه را نیز ضعیف‌تر ارزیابی می‌کنند. یا در محیط آموزشی، معلم ممکن است دانش‌آموزی را به دلیل ظاهر مرتب و منظم‌اش، در سایر جنبه‌ها نیز موفق‌تر تصور کند. این‌ها نمونه‌هایی از سوگیری هاله‌ای هستند که می‌توانند به تبعیض‌های ناخواسته و فرصت‌های از دست رفته منجر شوند.

در دنیای کسب‌وکار، این سوگیری نمودهای پیچیده‌تری دارد. خیلی از سرمایه‌گذاران ناخودآگاه به کارآفرینانی که از دانشگاه‌های معتبر فارغ‌التحصیل شده‌اند، اعتماد بیشتری نشان می‌دهند، حتی اگر طرح کسب‌وکارشان ضعف‌های اساسی داشته باشد. یا در ارزیابی عملکرد کارکنان، مدیرانی که تحت تأثیر یک موفقیت چشمگیر قرار گرفته‌اند، ممکن است سال‌ها عملکرد متوسط یا ضعیف همان کارمند را نادیده بگیرند.

رهایی تمام و کمال از این سوگیری تقریباً غیرممکن است، چرا که بخشی از ساختار پردازش اطلاعات در مغز ماست. اما آگاهی از وجود آن و تلاش برای ارزیابی مستقل هر ویژگی، می‌تواند به ما کمک کند تصمیم‌های منطقی‌تری بگیریم.

۱۰- سوگیری در دسترس‌پذیری

ذهن خیلی اوقات برای تسریع در تصمیم‌گیری و صرفه‌جویی در منابع، از میانبرهای ذهنی استفاده می‌کند. یکی از این میانبرها که تأثیر قابل توجهی بر قضاوت‌ها و تصمیم‌ها دارد، سوگیری دسترس‌پذیری است. این سوگیری سبب می‌شود رویدادها و اطلاعاتی را که راحت‌تر به یاد می‌آوریم، مهم‌تر و رایج‌تر از آنچه واقعاً هستند، قلمداد کنیم.

تصور کنید اخبار حادثه هوایی دلخراشی را می‌شنویم. در روزها و هفته‌های پس از آن، احتمالاً هنگام سوار شدن به هواپیما، اضطراب بیشتری را تجربه خواهیم کرد. این واکنش، حتی با وجود آگاهی از این واقعیت که سفر هوایی یکی از ایمن‌ترین روش‌های حمل و نقل است، رخ می‌دهد. چرا؟ زیرا خاطره تازه و زنده آن حادثه، به راحتی در ذهن قابل دسترس است و بر ارزیابی از خطرات پرواز تأثیر می‌گذارد.

این سوگیری در تصمیم‌گیری‌های مالی نیز نقش پررنگی دارد. سرمایه‌گذارانی که اخیراً شاهد سقوط یک بازار خاص بوده‌اند، تمایل دارند ریسک سرمایه‌گذاری در آن بازار را بسیار بالاتر از واقعیت تخمین بزنند. به همین ترتیب، کسانی که تجربه موفقیت در یک حوزه سرمایه‌گذاری را دارند، احتمال موفقیت در آن حوزه را بیش از حد خوش‌بینانه ارزیابی می‌کنند.

در محیط کار، سوگیری دسترس‌پذیری می‌تواند به ارزیابی‌های نادرست از عملکرد کارکنان منجر شود. مدیری که به تازگی شاهد اشتباه یکی از کارمندان بوده، ممکن است در ارزیابی سالانه، وزن بیشتری به آن اشتباه بدهد و سال‌ها عملکرد مثبت او را کم‌رنگ‌تر ببیند. این پدیده در روانشناسی سازمانی به عنوان «اثر تازگی» شناخته می‌شود که زیرمجموعه‌ای از سوگیری دسترس‌پذیری است.

رسانه‌های اجتماعی و خبری نیز نقش مهمی در تقویت این سوگیری دارند. پوشش گسترده یک رویداد نادر، مانند حمله کوسه به شناگران، می‌تواند ترس غیرمنطقی از شنا در دریا را افزایش دهد. آمارها نشان می‌دهد که احتمال مرگ در اثر حمله کوسه بسیار کمتر از خطرات روزمره مانند تصادفات رانندگی است، اما چون اخبار حملات کوسه جذاب‌تر و به یادماندنی‌تر هستند، در ذهن ما برجسته‌تر می‌شوند.

راه مقابله با سوگیری دسترس‌پذیری، جستجوی فعالانه داده‌ها و آمارهای واقعی است. به جای اتکا به خاطرات و تجربیات شخصی یا اخبار جنجالی، باید به دنبال اطلاعات معتبر و آماری باشیم. همچنین، آگاهی از وجود این سوگیری می‌تواند به ما کمک کند تا در لحظات تصمیم‌گیری، مکثی کرده و از خود بپرسیم: «آیا ارزیابی من بر اساس واقعیت‌های عینی است یا تحت تأثیر خاطرات و تجربیات اخیر قرار دارد؟»

 ۱۱- سوگیری وضع موجود

در زندگی بارها با موقعیت‌هایی روبرو می‌شویم که نیاز به تغییر را احساس می‌شود، اما به روال قبلی ادامه می‌دهیم. این پدیده که در علوم شناختی به آن سوگیری وضع موجود می‌گویند، یکی از قدرتمندترین تمایلات ذهنی است که باعث می‌شود حفظ شرایط فعلی را به تغییر ترجیح دهیم، حتی اگر تغییر منافع بیشتری داشته باشد.

این سوگیری ریشه در ساختار عصبی مغز دارد. ذهن برای حفظ انرژی و کاهش استرس، تمایل به حفظ وضع موجود دارد. تغییر نیازمند صرف انرژی شناختی بیشتر، پذیرش ریسک و مواجهه با عدم قطعیت است، و مغز به طور طبیعی از این شرایط اجتناب می‌کند.

در محیط کسب‌وکار، این سوگیری می‌تواند هزینه‌های سنگینی به همراه داشته باشد. شرکت‌هایی که سال‌ها از نرم‌افزارهای قدیمی استفاده می‌کنند، حتی با وجود آگاهی از مزایای سیستم‌های جدید، به دلیل راحتی و آشنایی با سیستم فعلی، از تغییر خودداری می‌کنند. این مقاومت در برابر تغییر، یکی از عوامل اصلی عقب‌ماندگی تکنولوژیک در سازمان‌هاست.

جالب اینجاست که شرکت‌های بزرگ از این سوگیری در استراتژی‌های بازاریابی خود استفاده می‌کنند. برای مثال، ارائه‌دهندگان خدمات اینترنتی یا بیمه، اغلب گزینه تمدید خودکار را به عنوان پیش‌فرض تنظیم می‌کنند. آنها می‌دانند که اکثر مشتریان، حتی با وجود افزایش قیمت یا وجود گزینه‌های بهتر، به دلیل سوگیری وضع موجود، همچنان به استفاده از خدمات آنها ادامه خواهند داد.

برای غلبه بر سوگیری وضع موجود، متخصصان علوم رفتاری چند راهکار پیشنهاد می‌کنند. نخست، باید به طور منظم شرایط موجود را ارزیابی کنیم و از خود بپرسیم: «اگر امروز در این موقعیت نبودم، آیا آن را انتخاب می‌کردم؟» دوم، هزینه‌های پنهان حفظ وضع موجود را محاسبه کنیم؛ گاهی عدم تغییر هزینه‌های بیشتری از تغییر دارد. سوم، تغییرات را به گام‌های کوچک‌تر تقسیم کنیم تا کمتر تهدیدکننده به نظر برسند.

نکته مهم این است که سوگیری وضع موجود همیشه منفی نیست. در شرایطی که اطلاعات کافی نداریم یا ریسک‌های بزرگی در میان است، حفظ وضع موجود می‌تواند استراتژی محتاطانه و عاقلانه‌ای باشد.

۱۲- سوگیری خوش‌بینی بیش از حد

سوگیری خوش‌بینی بیش از حد، که در روانشناسی شناختی به آن توهم فراخوش‌بینی نیز می‌گویند، باعث می‌شود احتمال رخداد اتفاقات مثبت را برای خودمان بیشتر و احتمال وقوع رویدادهای منفی را کمتر از واقعیت تخمین بزنیم.

این سوگیری تا حدی در ساختار مغز ما برنامه‌ریزی شده است. هنگامی که به آینده فکر می‌کنیم، بخشی از مغز به نام قشر سینگولیت قدامی فعال می‌شود که در پردازش اطلاعات خوشایند نقش دارد. جالب اینجاست که حتی افرادی که خود را واقع‌بین می‌دانند از این سوگیری مصون نمی‌مانند.

در زندگی روزمره، این سوگیری به شکل‌های مختلفی خود را نشان می‌دهد. اکثر رانندگان خود را بالاتر از متوسط ارزیابی می‌کنند، که از نظر آماری غیرممکن است. یا دانشجویان معمولاً تخمین می‌زنند که پروژه‌هایشان را سریع‌تر از زمان واقعی تمام خواهند کرد.

در حوزه کسب‌وکار، این سوگیری می‌تواند پیامدهای جدی داشته باشد. کارآفرینان اغلب احتمال موفقیت کسب‌وکار خود را بسیار بالاتر از آمارهای واقعی تخمین می‌زنند. مطالعات نشان می‌دهد که حدود ۸۰ درصد کسب‌وکارهای نوپا در پنج سال اول شکست می‌خورند، اما اکثر بنیانگذاران معتقدند که کسب‌وکار آنها جزو ۲۰ درصد موفق خواهد بود.

در زمینه سلامت، خوش‌بینی بیش از حد می‌تواند خطرناک باشد. افراد سیگاری اغلب احتمال ابتلا به سرطان را برای خود کمتر از دیگران تخمین می‌زنند. یا افرادی که رژیم غذایی نامناسب دارند، معمولاً باور نمی‌کنند که در معرض خطر بیماری‌های قلبی-عروقی هستند. این توهم آسیب‌ناپذیری می‌تواند به تصمیم‌های نامناسب در مورد سبک زندگی منجر شود.

بحران‌های مالی جهانی نیز نمونه‌های بارزی از تأثیر این سوگیری هستند. قبل از بحران مالی ۲۰۰۸، بسیاری از سرمایه‌گذاران و مدیران بانک‌ها، علی‌رغم هشدارهای متعدد، احتمال سقوط بازار را بسیار کم ارزیابی می‌کردند.

]

برای مقابله با این سوگیری، نخست لازم است آمار و داده‌های واقعی را مبنا قرار دهیم، نه اینکه فقط به شهود خود تکیه کنیم. دوم، از دیدگاه افراد بی‌طرف و متخصص بهره بگیریم. سوم، تجربیات شکست گذشته را به عنوان درس‌هایی ارزشمند در نظر بگیریم، نه استثناهایی که تکرار نخواهند شد.

نکته ظریف اینجاست که هدف، از بین بردن کامل خوش‌بینی نیست، بلکه رسیدن به تعادلی بین خوش‌بینی و واقع‌بینی است. خوش‌بینی معقول می‌تواند محرک پیشرفت و نوآوری باشد، اما باید با ارزیابی دقیق ریسک‌ها و محدودیت‌ها همراه شود. چالش اصلی، یافتن این نقطه تعادل است.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید