شما در حال خواندن درس انتخاب میان «داشتن کسبوکار مستقل» یا «کار برای دیگران» از مجموعهی آیا میتوانم تولیدکننده باشم؟ هستید.
بسیاری از ما در مقطعی از زندگی حرفهای با این پرسش روبرو میشویم که: آیا بهتر است کسبوکار مستقل خود را راهاندازی کنیم یا نزد دیگران مشغول به کار شویم؟ این تصمیمگیری که به نظر ساده میآید، در واقع یکی از مهمترین انتخابهای مسیر شغلی است که میتواند تأثیر عمیقی بر آینده حرفهای و شخصی ما داشته باشد.
در این میان، بسیاری با تصورات نادرست و گاه رؤیایی به سمت راهاندازی کسبوکار شخصی میروند و عدهای صرفاً به دلیل ترس و عدم اطمینان، در محیطهای سازمانی باقی میمانند. این در حالی است که هر دو مسیر میتوانند فرصتهای ارزشمندی برای رشد و موفقیت فراهم کنند، اما انتخاب مسیر درست نیازمند درک عمیق واقعیتهای هر کدام از این گزینههاست.
برای اتخاذ تصمیم، مفید است که حداقل دو جنبه کلیدی را در نظر داشته باشیم. اول، مناسب است به ارزیابی واقعبینانه این دو مسیر بپردازیم تا تفاوتهای اساسی و مزایا و معایب هر کدام را درک کنیم. دوم، با توجه به وضعیت فعلی خود از جمله منابع مالی، مهارتها، تجربیات و عوامل محیطی، بسنجیم که کدام مسیر میتواند بهترین انتخاب باشد.
در این درس، به دور از هیجانات و پیشداوری، به پرسشهای اساسی پیرامون این دو مسیر شغلی پاسخ خواهیم داد تا چارچوبی عملی برای تصمیمگیری در مورد مسیر شغلیمان فراهم آوریم.
قیاس «کار برای خود» با «کار برای دیگران»
در بخش اول از درس، میخواهیم به مقایسه واقعبینانه کار کردن برای خود و کار کردن برای دیگران بپردازیم. این مقایسه به ما کمک میکند تا فارغ از تصورات رایج و گاه نادرست، درک بهتری از ماهیت واقعی هر دو مسیر داشته باشیم.
البته باید توجه داشت که این مقایسه در سطح کلی انجام میشود و لذا برخی از تفاوتهایی که اشاره خواهیم کرد، ممکن است بسته به نوع شغل، صنعت، و حتی موقعیت جغرافیایی، کمرنگ یا پررنگ شوند. همچنین، هر فرد با توجه به شرایط، مهارتها و اهداف خود میتواند تجربیات متفاوتی در هر یک از این مسیرها داشته باشد.
۱- جنبههای مالی
در کار برای دیگران، معمولاً با یک درآمد ثابت و مشخص روبرو هستیم که هر ماه به حساب ما واریز میشود. این درآمد ثابت میتواند به ما در برنامهریزی مالی و مدیریت هزینههای زندگی کمک کند. علاوه بر حقوق پایه، معمولاً مزایای دیگری مانند سنوات، بیمه، عیدی، پاداش و اضافهکاری نیز به این درآمد اضافه میشوند که میتوانند امنیت مالی بیشتری فراهم آورند.
کار کردن برای خود معمولاً با نوسانات درآمدی و عدم قطعیتهای متعددی همراه است. در ماههای اول راهاندازی ممکن است درآمد چندانی نداشته باشیم. مهمتر این که شاید پیشفرضهای اولیه ما در مورد بازار، مشتریان و مدل کسبوکار اشتباه باشند و دستیابی به سطح درآمد و سودآوری مورد انتظار میسر نشود. با این حال، در صورت صحیح بودن پیشبینیها و موفقیت در اجرا، با رشد کسبوکار و افزایش مشتریان، پتانسیل کسب درآمد بالاتر نیز وجود دارد. در واقع، در کار برای خود، سقف درآمدی وجود ندارد و میزان درآمد به تواناییها، تلاش و موفقیت کسبوکار بستگی دارد.
تفاوت چشمگیر دیگر این دو مسیر در ساختار هزینههاست. کار برای دیگران اغلب بدون نیاز به سرمایهگذاری آغاز میشود و تمام هزینههای جاری مانند اجاره دفتر، تجهیزات و حقوق سایر کارکنان بر عهده کارفرماست. اما راهاندازی کسبوکار شخصی نیازمند سرمایه اولیه قابل توجه و تأمین مداوم هزینههای جاری است که بهویژه در ماههای نخست، فشار مالی سنگینی ایجاد میکند.
این تفاوتها در حوزه مسئولیتهای مالی نیز خود را نشان میدهد. کارمندان و کارگران تنها در محدوده وظایف شغلی خود مسئولیت دارند، اما صاحب کسبوکار باید مدیریت کامل امور مالی از جمله حسابداری، مالیات، بیمه، حقوق کارکنان و تعهدات مالی را بر عهده بگیرد. این گستردگی مسئولیتها علاوه بر نیاز به دانش و مهارتهای ویژه، میتواند منبع استرس قابل توجهی باشد.
در نهایت، تفاوت این دو مسیر در میزان ریسکپذیری است. در کارمندی، حتی اگر شرکت با مشکلات مالی مواجه شود، پرداخت حقوق کارکنان معمولاً در اولویت قرار دارد. اما در کسبوکار شخصی، ریسک از دست دادن سرمایه همواره وجود دارد، هرچند این ریسک بالاتر میتواند با فرصت کسب درآمد و موفقیتهای بزرگتر همراه باشد.
۲- استقلال و کنترل
یکی از مهمترین تفاوتهای کار کردن برای خود و دیگران، میزان استقلال و کنترلی است که داریم.
در کار برای دیگران، معمولاً باید در چارچوب مقررات کارفرما فعالیت کنیم. ساعات کاری مشخص است و باید در زمانهای تعیین شده حضور داشته باشیم. حتی در مواردی که امکان دور کاری وجود دارد، باز هم باید در دسترس باشیم و به مدیران پاسخ دهیم. تصمیمات مهم نیز معمولاً توسط مدیران بالادستی گرفته میشوند و ما باید در چارچوب آنها عمل کنیم.
در کار کردن برای خود، میزان استقلال و کنترل به شدت به نوع شغل و صنعت بستگی دارد. در برخی مشاغل، مانند برنامهنویسی آزاد یا مشاوره مستقل، انعطافپذیری بالایی در مدیریت زمان داریم و میتوانیم ساعات کاری را متناسب با ترجیحات شخصی تنظیم کنیم. همچنین در بسیاری از جنبههای کسبوکار مانند استراتژیهای کلی، قیمتگذاری و استخدام نیرو اختیار عمل داریم. اما در بسیاری از مشاغل دیگر، مانند رستورانداری یا پیمانکاری ساختمان، محدودیتهای قابل توجهی وجود دارد. در این موارد، ماهیت کار، تعهد به مشتریان، الزامات قانونی و نظارت نهادهای مختلف میتواند آزادی عمل را محدود کند.
۳- فرصتهای رشد و توسعه
رشد و توسعه در مسیر شغلی از عوامل کلیدی موفقیت و رضایت حرفهای است که میتواند سرنوشت بلندمدت ما را در دنیای کسبوکار شکل دهد.
در کار برای دیگران، مسیر رشد و توسعه معمولاً در قالبی ساختارمند و نظاممند تعریف میشود. سازمانها با طراحی برنامههای آموزشی منظم و فراهم کردن فرصتهای یادگیری متنوع، بستری مناسب برای پیشرفت کارکنان ایجاد میکنند. محیط سازمانی با حضور همکاران متخصص و مدیران باتجربه، فرصتهای بینظیری برای یادگیری عملی و انتقال دانش فراهم میآورد. بهعلاوه، در سازمانهای بزرگ، امکان چرخش شغلی بین بخشهای مختلف وجود دارد که میتواند به کسب تجربیات متنوع و رشد همهجانبه حرفهای منتهی شود.
در مقابل، مسیر رشد و توسعه در کار مستقل ماهیتی متفاوت دارد. در این حالت، مسئولیت کامل یادگیری و توسعه مهارتها بر عهده خودمان است که این موضوع هم فرصتساز است و هم چالشبرانگیز. از یک سو، آزادی عمل بیشتری در انتخاب مسیر یادگیری داریم و میتوانیم متناسب با نیازهای واقعی کسبوکار و علایق شخصی برنامهریزی کنیم. از سوی دیگر، باید هزینههای آموزش را شخصاً تأمین کنیم و در میان مشغلههای روزانه کسبوکار، زمان مناسبی را به یادگیری اختصاص دهیم.
یکی از چالشهای قابل توجه در کار مستقل، تنهایی در مسیر یادگیری است. برخلاف محیط سازمانی که از حمایت و راهنمایی همکاران و مدیران بهرهمند هستیم، در کار مستقل باید بیشتر به تواناییهای خود متکی باشیم. البته امروزه با گسترش شبکههای حرفهای و انجمنهای تخصصی، امکان تعامل با همکاران و متخصصان حوزه کاری فراهم شده است، اما این ارتباطات معمولاً عمق و تداوم تعاملات روزمره محیط سازمانی را ندارند.
نکته حائز اهمیت دیگر این است که در کار مستقل، رشد و توسعه فراتر از مهارتهای تخصصی میرود. لذا ضروری است طیف گستردهای از قابلیتها را از مدیریت مالی و بازاریابی گرفته تا مهارتهای ارتباطی و رهبری در خود پرورش دهیم. این تنوع مهارتی اگرچه میتواند به رشد همهجانبه ما بینجامد، اما نیازمند صرف زمان، انرژی و تعهد قابل توجهی است.
در نهایت، کیفیت و سرعت رشد در کار مستقل، ارتباط مستقیمی با میزان تلاش و انگیزه شخصی ما دارد. برخلاف محیط سازمانی با برنامههای توسعه از پیش تعیینشده، در کار مستقل این ما هستیم که باید مسیر رشد خود را طراحی، اجرا و پایش کنیم. این استقلال عمل گرچه میتواند جذاب باشد، اما مستلزم خودانضباطی و تعهد حرفهای بالایی است.
۴- امنیت و ثبات شغلی
امنیت شغلی و ثبات مالی از مهمترین دغدغههای افراد در انتخاب مسیر شغلی است که در کار برای خود و دیگران تفاوتهای چشمگیری دارد.
در کار برای دیگران، به ویژه در سازمانهای بزرگ و دولتی، ساختارهای حمایتی متعددی وجود دارد که امنیت شغلی را تضمین میکنند. قراردادهای رسمی، حقوق ثابت ماهیانه، و مزایای تعریفشده، همراه با حمایتهای قانونی کار، چتر محافظتی قدرتمندی برای کارکنان ایجاد میکنند. علاوه بر این، پوششهای بیمهای جامع شامل بیمه درمانی و تأمین اجتماعی، نه تنها برای کارمند بلکه برای خانواده او نیز امنیت خاطر فراهم میآورد. مزایای رفاهی مانند مرخصیهای استحقاقی و استعلاجی با حقوق، پاداشهای دورهای، و سایر مزایای جانبی، همگی به ایجاد محیطی باثبات و قابل پیشبینی کمک میکنند.
در مقابل، کار مستقل ماهیتی متغیر و گاه پرنوسان دارد. درآمد در این مسیر به عوامل متعددی چون شرایط بازار، شدت رقابت، و توانایی در جذب و حفظ مشتریان وابسته است. این وضعیت به ویژه در دورههای رکود اقتصادی یا تغییرات ناگهانی بازار، آسیبپذیری بیشتری ایجاد میکند. در کار مستقل، مسئولیت تأمین پوششهای بیمهای و برنامهریزی برای دوران بازنشستگی بر عهده خود فرد است که نیازمند مدیریت مالی دقیق و پیشبینی هزینههای احتمالی است.
چالش دیگر در کار مستقل، فقدان شبکه حمایتی سازمانی در مواجهه با شرایط بحرانی است. در حالی که کارکنان سازمانها میتوانند در مواقع دشوار از حمایتهای سازمانی بهرهمند شوند، افراد مستقل باید به تنهایی راهکارهای مقابله با چالشها را بیابند. این وضعیت میتواند فشار روانی قابل توجهی ایجاد کند و نیازمند ایجاد شبکههای حمایتی جایگزین است.
با این حال، کار مستقل در صورت موفقیت میتواند شکل متفاوتی از امنیت را به ارمغان آورد. ایجاد کسبوکار پایدار و موفق، کنترل بیشتری بر مسیر شغلی فراهم میکند و وابستگی به تصمیمات مدیریتی یا تغییرات سازمانی را کاهش میدهد. تنوعبخشی به منابع درآمدی از طریق گسترش پایگاه مشتریان نیز میتواند به ایجاد ثبات بیشتر کمک کند.
ملاحظاتی برای تصمیم در مورد مسیر شغلی
اگرچه مقایسه ویژگیهای کار مستقل و سازمانی میتواند دید کلی از مزایا و چالشهای هر مسیر به ما بدهد، اما این مقایسه به تنهایی برای تصمیمگیری کافی نیست.
برای اتخاذ تصمیمی آگاهانه و متناسب با شرایط، باید حداقل چهار حوزه کلیدی را به دقت بررسی کنیم: ویژگیهای شخصیتی، وضعیت موجود، شرایط محیطی و برنامههای آینده. هر یک از این حوزهها ابعاد مختلفی دارند که باید در کنار هم و به صورت یکپارچه مورد تحلیل قرار گیرند تا بتوانیم مسیری را انتخاب کنیم که بیشترین تناسب را با شرایط و اهداف ما داشته باشد.
۱- تحلیل ویژگیهای شخصیتی خودمان
شخصیت ما، که ترکیبی از ویژگیهای ذاتی و اکتسابی است، میتواند موفقیت و رضایت ما را در هر یک از مسیرهای کار مستقل یا سازمانی تحت تأثیر قرار دهد. در ادامه، برخی از مهمترین ویژگیهای شخصیتی را که در این تصمیمگیری نقش دارند، بررسی میکنیم:
استقلالطلبی و خودمختاری: افرادی که روحیه استقلالطلبی قوی دارند و از تصمیمگیری مستقل لذت میبرند، معمولاً به سمت کار مستقل گرایش پیدا میکنند. با این حال، این ویژگی میتواند در محیط سازمانی نیز ارزشمند باشد، بهویژه در نقشهای مدیریتی یا پروژهمحور.
نگرش به ریسک: افرادی که تحمل ریسک بالاتری دارند و از چالشهای جدید استقبال میکنند، ممکن است در کار مستقل احساس رضایت بیشتری داشته باشند. در مقابل، کسانی که ترجیح میدهند در محیطی با ثبات بیشتر فعالیت کنند، میتوانند در محیط سازمانی به موفقیتهای بزرگی دست یابند.
خودانضباطی و نظم شخصی: توانایی بالا در خودمدیریتی میتواند در هر دو مسیر مفید باشد، اما در کار مستقل اهمیت حیاتیتری دارد. افرادی که به ساختار و نظارت بیرونی نیاز دارند، ممکن است در محیط سازمانی عملکرد بهتری داشته باشند، اما این به معنای عدم موفقیت آنها در کار مستقل نیست.
مهارتهای ارتباطی: ارتباطات قوی در هر دو مسیر ضروری است. در کار مستقل، این مهارتها برای جذب و حفظ مشتریان و ارتباط با تامینکنندگان حیاتی هستند، در حالی که در محیط سازمانی به کار تیمی و پیشرفت شغلی کمک میکنند.
انعطافپذیری: سازگاری بالا با تغییرات میتواند مزیت بزرگی برای کار مستقل باشد، اما سازمانهای امروزی نیز به افراد انعطافپذیر نیاز دارند. تفاوت در این است که در کار مستقل، فرد باید سریعتر به تغییرات واکنش نشان دهد.
خلاقیت و نوآوری: افراد خلاق میتوانند در هر دو مسیر موفق باشند. در کار مستقل، این ویژگی برای متمایز شدن در بازار ضروری است، در حالی که در سازمانها میتواند به بهبود فرآیندها و نوآوری در محصولات کمک کند.
تحمل فشار و استرس: توانایی مدیریت استرس و فشار روانی در هر دو مسیر شغلی اهمیت دارد. در کار مستقل، فرد باید با فشارهای ناشی از نوسانات درآمد، مسئولیت کامل تصمیمها و عدم قطعیتهای مالی کنار بیاید. در مقابل، در محیط سازمانی، فشارها بیشتر از ضربالاجلها، روابط با همکاران و مدیران، و فشار انتظارات سازمانی نشأت میگیرند. افرادی که توانایی بالایی در مدیریت استرس دارند معمولاً عملکرد بهتری در کسبوکار مستقل دارند.
۲- ارزیابی وضعیت فعلی خودمان
انتخاب بین کار مستقل یا کار برای دیگران به ارزیابی دقیق و همهجانبه شرایط فعلی نیاز دارد. این ارزیابی امکان میدهد با درک عمیقتر از توانمندیها و محدودیتهای خود، مسیری متناسب با واقعیتهای موجود انتخاب کنیم. چه بسا انتخاب مسیری نامتناسب با شرایط، نه تنها به هدر رفت منابع و انرژی منجر میشود، بلکه نارضایتی شغلی عمیقی نیز به همراه خواهد داشت. از سوی دیگر، ماندن در محیط سازمانی زمانی که همه شرایط برای کار مستقل فراهم است، میتواند به معنای چشمپوشی از فرصتهای ارزشمند رشد و پیشرفت باشد. در ادامه، بعضی از مهمترین عوامل که باید در این ارزیابی مورد توجه قرار گیرند را بررسی خواهیم کرد.
دانش و مهارتهای تخصصی: تسلط عمیق بر حوزه تخصصی میتواند نشاندهنده آمادگی برای کار مستقل باشد. در این حالت، فرد میتواند به تنهایی پاسخگوی نیازهای متنوع مشتریان باشد و راهحلهای مناسب ارائه دهد. اما اگر هنوز در مسیر یادگیری مبانی اولیه و مقدمات کار هستیم، محیط سازمانی فرصت بهتری برای رشد تدریجی و یادگیری از همکاران باتجربه فراهم میکند.
وضعیت مالی: داشتن پسانداز کافی برای پوشش هزینههای راهاندازی کسبوکار و تأمین مخارج زندگی در دوره گذار، پیشنیاز مهمی برای شروع کار مستقل است. اگر چنین پشتوانه مالی نداریم یا تعهدات مالی سنگینی داریم، معمولا کار سازمانی با درآمد ثابت و منظم گزینه عاقلانهتری است.
شبکه ارتباطی حرفهای: شبکه قوی از مشتریان بالقوه، همکاران و متخصصان میتواند شروع کار مستقل را تسهیل کند. این شبکه منبع ارزشمندی برای یافتن پروژه، همکاریهای حرفهای و حمایت تخصصی است. نداشتن چنین شبکهای لزوماً به معنای نامناسب بودن کار مستقل نیست، اما ممکن است بهتر باشد ابتدا در محیط سازمانی این ارتباطات را شکل دهیم.
شرایط شخصی و خانوادگی: تعهدات خانوادگی، مسئولیتهای مالی و نیاز به تعادل کار-زندگی همگی در این تصمیمگیری مؤثرند. کار مستقل معمولاً نیازمند انعطافپذیری بیشتر و تحمل دورههای پرفشار است. اگر شرایط شخصی ما نیازمند ثبات و قابل پیشبینی بودن است، محیط سازمانی میتواند گزینه مناسبتری باشد.
مهارتهای مدیریتی و کسبوکار: در کار مستقل، علاوه بر تخصص فنی، به مهارتهای متنوعی مانند بازاریابی، مدیریت مالی، مذاکره و ارتباط با مشتری نیاز داریم. تسلط بر این مهارتها میتواند نشاندهنده آمادگی برای کار مستقل باشد. در غیر این صورت، شاید بهتر باشد ابتدا در محیط سازمانی این مهارتها را تقویت کنیم.
زمان و انرژی در دسترس: راهاندازی کار مستقل معمولاً به زمان و انرژی قابل توجهی نیاز دارد. اگر میتوانیم این میزان وقت و انرژی را اختصاص دهیم، کار مستقل میتواند گزینه مناسبی باشد. در غیر این صورت، کار سازمانی با ساعات مشخص و مرزهای شفافتر بین کار و زندگی شخصی مناسبتر است.
آشنایی با بازار و صنعت: شناخت عمیق از بازار، رقبا و فرصتهای موجود میتواند به موفقیت در کار مستقل کمک کند. این شناخت به ما کمک میکند خدمات متمایز ارائه دهیم و جایگاه مناسبی در بازار پیدا کنیم. اگر هنوز چنین شناختی نداریم، تجربه کار در محیط سازمانی میتواند به درک بهتر صنعت کمک کند.
توانایی تحمل ابهام و ریسک: کار مستقل معمولاً با عدم قطعیت و ریسک بیشتری همراه است. اگر با شرایط مبهم راحت هستیم و توانایی مدیریت ریسک را داریم، میتوانیم به فکر کار مستقل باشیم. اما اگر به محیط باثبات و قابل پیشبینی نیاز داریم، کار سازمانی گزینه مناسبتری است.
۳- درک شرایط محیطی
موفقیت در هر مسیر شغلی تنها به تواناییهای فردی و شرایط شخصی بستگی ندارد. عوامل بیرونی و محیطی که خارج از کنترل مستقیم ما هستند، میتوانند تأثیر تعیینکنندهای بر موفقیت یا شکست داشته باشند. برای مثال، در شرایط رکود اقتصادی، حتی با داشتن بهترین ایدهها و توانمندیها، راهاندازی کسبوکار مستقل میتواند بسیار دشوار باشد. به همین دلیل، پیش از انتخاب مسیر شغلی، باید درک درستی از این عوامل محیطی و تأثیر آنها بر هر یک از مسیرهای شغلی داشته باشیم. در ادامه، تعدادی از مهمترین عوامل محیطی را بررسی میکنیم:
شرایط اقتصادی و ثبات سیاسی: وضعیت کلان اقتصادی و سیاسی کشور تأثیر مستقیمی بر انتخاب مسیر شغلی دارد. در شرایط رونق اقتصادی، قدرت خرید مردم و سازمانها بالاتر است و دسترسی به منابع مالی مانند وامهای بانکی آسانتر میشود که این موضوع میتواند شروع کار مستقل را تسهیل کند. اما در دوران رکود اقتصادی یا بیثباتی سیاسی، ریسک راهاندازی کسبوکار مستقل بالا میرود و امنیت شغلی و درآمد ثابت که در کار سازمانی وجود دارد، ارزش بیشتری پیدا میکند.
قوانین و سیاستهای حمایتی: چارچوب قانونی و مقررات حاکم بر کسبوکار میتواند مسیر کارآفرینی را تسهیل یا دشوار کند. در محیطی که قوانین شفاف و حمایتی وجود دارد، معافیتهای مالیاتی برای کسبوکارهای نوپا در نظر گرفته شده، و فرآیندهای اداری مانند ثبت شرکت یا دریافت مجوز ساده است، راهاندازی کسبوکار مستقل منطقیتر به نظر میرسد. اما در شرایطی که قوانین پیچیده و دستوپاگیر است، هزینههای مالیاتی و بیمهای بالاست، و فرآیندهای اداری زمانبر و پرهزینه است، کار سازمانی که این مسائل در آن حل شده است، میتواند گزینه بهتری باشد.
زیرساختهای فنی و ارتباطی: کیفیت و هزینه دسترسی به زیرساختهای اساسی مانند اینترنت، برق پایدار، سیستمهای پرداخت آنلاین و شبکه حملونقل میتواند تعیینکننده باشد. در شرایطی که این زیرساختها قوی و قابل اتکا هستند، راهاندازی کسبوکار مستقل آسانتر است چون میتوان به بازار گستردهتری دسترسی داشت و هزینههای عملیاتی را کاهش داد. اما در مناطقی که این زیرساختها ضعیف یا ناپایدار است، کار در یک سازمان بزرگ که معمولاً زیرساختهای اختصاصی خود را دارد، میتواند گزینه عملیتری باشد.
فرهنگ کارآفرینی و نوآوری: فضای فرهنگی جامعه و نگرش عمومی به کارآفرینی و نوآوری نقش مهمی در موفقیت کار مستقل دارد. در جوامعی که شکست به عنوان بخشی از مسیر یادگیری پذیرفته میشود، مردم از محصولات و خدمات جدید استقبال میکنند، و شبکههای همکاری قوی میان کارآفرینان وجود دارد، احتمال موفقیت در کار مستقل بیشتر است. اما در فرهنگهایی که ریسکپذیری را نمیپسندند و شکست را با انگ اجتماعی همراه میکنند، کار سازمانی که امنیت و پذیرش اجتماعی بیشتری دارد، میتواند انتخاب بهتری باشد.
اکوسیستم کسبوکار: وجود نهادهای حمایتی مانند شتابدهندهها، مراکز رشد، صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر و شبکههای منتورینگ میتواند تأثیر زیادی بر موفقیت کسبوکارهای مستقل داشته باشد. اما در نبود این اکوسیستم، کارآفرین باید همه چالشها را به تنهایی مدیریت کند که این موضوع میتواند کار سازمانی را به گزینه جذابتری تبدیل کند.
وضعیت رقابت در صنعت: ساختار رقابتی صنعت مورد نظر و میزان اشباع بازار میتواند تعیینکننده باشد. در صنایع نوظهور یا در حال تحول مانند فناوریهای جدید که هنوز بازیگران اصلی مشخص نشدهاند و موانع ورود پایین است، فرصتهای بیشتری برای کار مستقل وجود دارد. اما در صنایع بالغ و اشباعشده که چند شرکت بزرگ بر بازار مسلط هستند و رقابت بر سر قیمت است، کار کردن برای یکی از این شرکتهای بزرگ که از مزیت مقیاس برخوردارند، میتواند گزینه عاقلانهتری باشد.
۴- برنامهریزی آینده
انتخاب مسیر شغلی باید با چشمانداز بلندمدت ما هماهنگ باشد. این هماهنگی کمک میکند مسیری را انتخاب کنیم که نه تنها با شرایط امروز، بلکه با اهداف و آرزوهای آینده نیز سازگار باشد. بعضی از این اهداف ممکن است مواردی مثل زیر باشند.
استقلال مالی: اگر هدف بلندمدت ما رسیدن به استقلال مالی قابل توجه است، باید ببینیم کدام مسیر این هدف را بهتر محقق میکند. کار مستقل اگرچه در کوتاهمدت ریسک بیشتری دارد، اما در بلندمدت میتواند به درآمد بیشتر و ایجاد داراییهای مولد منجر شود. در مقابل، کار سازمانی معمولاً سقف درآمدی مشخصتری دارد، اما میتواند امنیت مالی پایدارتری فراهم کند.
تأثیرگذاری اجتماعی: برخی افراد میخواهند در مقیاس بزرگ بر جامعه تأثیر بگذارند. در این صورت، کار در سازمانهای بزرگ که منابع و زیرساختهای گسترده دارند، میتواند مؤثرتر باشد. از طرفی، کارآفرینی اجتماعی و راهاندازی کسبوکارهای نوآورانه نیز میتواند مسیر دیگری برای تأثیرگذاری باشد.
توسعه تخصصی: اگر هدف ما رسیدن به بالاترین سطح تخصص در حوزهای خاص است، باید ببینیم کدام مسیر این امکان را بهتر فراهم میکند. برخی تخصصها در محیط سازمانی بهتر رشد میکنند، در حالی که برخی دیگر در کار مستقل شکوفاتر میشوند.
گسترش جغرافیایی: اگر برنامههای ما شامل فعالیت در سطح بینالمللی یا مهاجرت است، باید مسیری را انتخاب کنیم که این امکان را فراهم میکند. کار برای شرکتهای چندملیتی یا راهاندازی کسبوکارهای دیجیتال یا بینالمللی میتوانند گزینههای مناسبی باشند.
تعادل زندگی: برنامههای شخصی مانند تشکیل خانواده، تحصیل یا پرداختن به علایق غیرکاری باید در انتخاب مسیر شغلی لحاظ شوند. خیلی اوقات داشتن شغل مناسب در یک سازمان معتبر، زندگی متعادلتری را به همراه دارد و برنامهریزی برای فعالیتهای دیگر را تسهیل میکند. از طرفی داشتن کار مستقل نیز میتواند در بلند مدت، شرایط پایدار و تعادل خوبی در زندگیمان رقم بزند، اما ریسک آن بیشتر است و شاید انتظاراتمان برآورده نشوند.
این ملاحظات را باید در کنار یکدیگر و با توجه به اولویتهای شخصی بررسی کرد. گاهی ممکن است لازم باشد بین اهداف مختلف توازن برقرار کنیم یا برخی را به نفع دیگری به تعویق بیندازیم. مهم این است که انتخاب مسیر شغلی با مهمترین اهداف بلندمدت ما هماهنگ باشد.
درسهای مجموعهی «آیا میتوانم تولید کننده باشم» به ترتیب عبارتند از: |
---|
راهنمای استفاده از این مجموعه |
1- انتخاب میان داشتن کسبوکار مستقل یا کار برای دیگران |
2- بررسی چند تصور گمراهکننده راجع به حوزه تولید |
3- ویژگیهای شخصیتی تولیدکنندگان موفق |
4- مهارتهای کلیدی برای موفقیت در حوزه تولید |
5- انواع دارایی مورد نیاز برای فعالیت در حوزه تولید |
شما درس 1 از مجموعه آیا میتوانم تولیدکننده باشم؟ را مطالعه کردهاید. درسهای این مجموعه به ترتیب عبارتند از:
سلام و وقت بخیر
فکر میکنم مهم ترین نکته در این درس که خودتون هم تقریبا اشاره کردید این هست که کارآفرین یا کارمند بودن یک طیف هست و ما صرفا کارآفرین یا صرفا کارمند نیستیم بلکه ممکنه در حال حاضر بیشتر ویژگی های کارآفرینی داشته باشیم؛ شاید الان فکر کنیم که کارمند بهتری هستیم و چند سال بعد با تغییراتی که در شخصیتمون بوجود میاد متوجه بشیم که شاید الان کارآفرین بهتری هستیم و بالعکس .
شخصی رو میشناسم که چندین سال کارمند بود اما اونقدر پتانسیل مدیریت و کارآفرینی بالایی داشت که همه ی کار های مدیریتی محل کارش به عهده اون بود اما وقتی خودش وارد حوزه ی کارآفرینی شد نتونست موفق عمل کنه.
به علاوه فکر میکنم به غیر از ویژگی های شخصیتی شرایط محیطی شخص هم در این تصمیم تاثیر گذار هستند و در نهایت نظر قاطع و واحدی وجود نداره.
این درس بسیار مفید بود ممنون از زحماتتون.
تحلیل ازمون عالی بود و دقیق و همینجا تشکر میکنم
من کارمند هستم و نتیجه تست من شد ۴۰ – واقعا هم زندگی ارامو و معمولیو ترجیح میدم و به نظر نتیجه درست بود اما دنبال شغل دوم با ریسک پایین هستم و برای همین مطالب سایتو دنبال میکنم که در ویس، آب پاکیو ریختید دستم و گفتید که تولید به نظارت دایمی نیاز داره. حداقل الان میدونم که بهتره در یک فیلد دیگه دنبال شغل دوم باشم ولی باز هم در کمپین میمونم شاید فرجی شد
سلام اين تست که زدید کجاست؟
درود بر شما که درس تامل برانگیری آماده کردید و باعث شدید که دوباره روی خواسته ها و اهدافم تامل کنم. به جرات اعتراف می کنم که محتویات رسانه ها و حرفهای دوستانم روی تمایلاتم تاثیر زیادی داشته است و بارها شغل خود را رها و مسیرهای مختلفی را امتحان کردم و هیچ کدام را تا پایان طی نکردم و کوله باری از تجربیات نصف و نیمه دارم.
تجربه من هم موکد حرفهای آقای اسمعیلی در ابتدای گفتارشان است که وقتی کاری را سالها انجام میدهیم و رهایش میکنیم تمام آنچه بدست آورده ایم را به یکباره از دست میدهیم و عمر ما انقدر نیست که هر چند سال برای مسیر جدید برنامه ریزی کنیم. برای خیلی از کارهای ناتمامم اگر ۱۰ ساعت فکر کرده بودم جلوی از بین رفتن هزاران ساعت را میگرفتم و به دوستانم توصیه میکنم که ارزیابی های مسیر را جدی بگیرند و برای شروع کار خود عجله نکنند.
سلام
نمره من ۹۰ شد و خوشحالم که با اسم پروفایلم مثلا ۲۰ و ۳۰ نشد که آبروم میرفت.
من کارمند بودم چند سال اما نگاه بالا به پایین رئیسها که محدود به کار هم نبود اذیتم میکرد و تصمیم گرفتم استعفا بدم.
خیلی غیرمنطقیه که یک نفر به واسطه چند سال بیشتر کار کردن از توی جوون میاد در همه مسائلت دخالت میکنه! مدیر من از مدل موی من هم ایراد میگرفت در حالی که اصلا ارباب رجوع نداشتیم.
بعضی مدیرا هم برای اینکه وانمود کنن خیلی خاکی و خودمونی هستن باهات مهربون برخورد میکنن اما کاملا از حالات و رفتارشون میفهمی چقدر برات ارزش قایلن.
این تجربیات من بود از کارمندی. الان هم به عنوان کسی که هنوز در مسیر دلخواهش نیست شرایط مالیم سخت شده اما به نظرم ارزش داره و باید بلندمدتو دید؛ حداقل از کیسه عزت نفسم به قول اقای شعبانعلی خرج نکردم.
یکی از دوستهای من دانشگاه رو ول کرد (رشته برق- دانشگاه سراسری) گفت اینجا نمیشد پولدار شد
قسطی موتور خرید که پول جمع کنه و شرکت بازاریابی و تبلیغات راه بندازه و سالها گذشت
الان این دوستم به ارزوهاش رسیده؟ منتظر این هستید؟
نه جدیدا فهمیدم معتاد شده و بیکاره اما اگه چیزی که داشت ول نمیکرد و ادامه نمیداد امروز حداقل یک کار کارمندی داشت
تجربه من اینه باید حداقلهارو داشته باشیم و بعد از اون به چیزای دیگه فکر کنیم نه اینکه هیچ چیزی اماده نکنیم و از اول دنبال هدفای خیلی بزرگ باشیم
سلام علیکم
درس خوبی بود، نگاه نویی داشت. میلاد عزیز هم دوام نیاورد و داره به لحن کاستوم و منتقدانه برمیگیرده.
من در ازمون شرکت نکردم چون نمیخوام یه درصدم شک به دلم راه بدم چون عجیب مصمم هستم و حس میکنم به دنیا اومدم برای همین مسیر و هدف/ جسارتا اصلا با تست روانشناسی مخالفم! ادمایی هستن که در اوج محرومیت یا نقص فیزیکی به همه چیز میرسند و ما هم وقتی آرزوهای بزرگ داریم بهش میرسیم / اگر با من موافقین لایک بدین برای انرژی مثبت
سلام
علی حرفت شبیه اینه که بگم من دوست دارم تا همیشه زنده بمونم و میمونم، پس وقتی از خیابون رد میشم دیگه کاری ندارم ماشین میاد یا نه چون انرژی منفیه! حالا این مثال که برای رد شدن از خیابونه و ماجرای پیچیدهای نیست اما در مسیر پر پیچوخم کسبوکار فکر نمیکنم انقدر خوششانس باشیم که بخشی از حقایقو کنار بگذاریم و همه چیز هم بر وفق مراد بره جلو … آزمون بده تضمین میکنم بیانگیزه نمیشی.
برای انرژی خوب پیامت خودم اولین امتیاز مثبتو تقدیم میکنم.
منظور من این نبود احتیاط نکنیم و بی مهابا جلو بریم فقط از تست روانشناسی دل خوشی ندارم چون به نظرم نمیشه با چند تا سوال یکی رو انالیز کرد / امتیازم ۸۰ شد / پیشنهاد میکنم میانگین امتیاز بقیه هم بذارین تا بدونیم از متوسط بالاتر هستیم یا پایینتر
دیگه این بار خیلی دیر پیامارو دارید تایید میکنید/ پیشنهاد دوم من اینه که برای کاربران فعال نیاز به تاییدو حذف کنید تا فرصت کافی برای امتیاز و مشارکت داشته باشیم
حق با شماست علی جان حتماً هماهنگیهای لازمو انجام خواهیم داد تا نیازی به تایید اعضای فعال سایت نباشه و در مورد نتایج آزمونها یک گزارش در برگهی اطلاعرسانی منتشر میکنم تا فردا.
در تست سوالی که برای شرایط محیطی مطرح شد من را به فکر فرو برد. جواب من منفی بود اما واقعا اگر کسی اعتقاد دارد که محیط در موفقیت ما تاثیرگذار نیست دلیل آن را دوست دارم بدانم. ممنون
به نظر من هم موثره اما نگاه ما به مسائل و شیوهی عملکرد و برنامهریزیهای ما تعیین میکنه که میزان این تاثیر چقدر باشه، هرچند برای کسی که هنوز به بلوغ ذهنی نرسیده متاسفانه محیط نقش زیادی در کشف استعدادها و شکلگیری مدل ذهنی خواهد داشت.
مرغ همسایه غازه چون ما راضی نیستیم؛ اگه یه نفر از اوضاعی که داره راضی باشه دیگه دنبال مرغ همسایه نیست.
چرا راضی نیستیم؟ چون واقعا شرایط کار سخته و خیلی انتخاب های متنوعی وجود نداره و مجبوریم هر فرصتی پیش میاد بهش بچسبیم تا از دست نره!! پس از من به شما نصیحت اگه درامد خوب پیشنهاد دادن دیگه زیاد به سبک زندگیت فکر نکن تا بعدا مثل من پشیمون نشی
من که فروشگاه دارم و رییس خودم هستم اما اینکه یه ماه فروش خوبه چهار ماه افتضاح! عین حقیقت بود. ضمنا در ازمون انلاین در مورد کار تکراری سوال کردید، ما کارمند نیستیم اما کارمون هم متنوع نیست
این آزمون در حقیقت برای مقایسهی ویژگیهای شخصیتی شما برای کارمندی و کارآفرینی است و با توجه به تحولاتی که به واسطهی کارآفرینی رقم میخورده معمولاً حجم فعالیتهای روتین و همیشگی به حداقل میرسه.
کار دولتی خوب است چون سر سفره دولت نشستیم و کسی ما را مستقیما استخدام نکرده است اما در کارهای خصوصی به جز امنیت شغلی پایین با رفتارهای غیرموجه زیادی رو به رو میشویم
سلام
استاد جان نظر شما چیه که میگند دانشگاههای ما و تربیت خانواده های ما کارمندپرور هست؟ من قبول دارم و فکر میکنم که تربیت شدیم برای کارمند بودن. در نتایج تست بیشتر کارمند بودن یا کارافرین؟
سلام، به نظرم لقبِ استادو فقط برای اساتید به کار ببریم.
فرهنگه ما حکم میکنه که تا حد امکان محتاط باشیم و این خصلتو به بچههامون یاد میدیم که مستقیماً روی انتخابهایی مثل مسیر شغلی تاثیرگذار هستند.
در نتایج تا جایی که چارت رو دیدم اکثراً حدود ۵۵ تا ۶۵ بودن اما نکته اینجاست که کاربرانِ ما اکثراً به کارآفرینی علاقمند هستند و این روی نتایج موثره، اگر عموم مردمو در نظر بگیریم قطعاً این عدد کمتر خواهد بود.
سلام
ببخشید من شنیدم برای کارآفرین شدن باید مدتی تجربه کسب کرد و در یک یا چند شرکت کارمندی رو تجربه کرد…
سوالم اینه که به نظرتون چند سال باید آدم کارمند بشه تا بعدش بره سراغ کارآفرینی ؟؟
سلام دوست عزیزم
هیچ بایدی وجود نداره و خیلیها از همون ابتدا با کارآفرینی شروع کردند اما تجربیات کارمندی کمک میکنه با هزینهی کمتری این مسیرو طی کنید.
نمیتونیم زمان مشخصی تعیین کنیم، بستگی به این داره که کارمندیتون چقدر با مسیر کارآفرینی شما همخوانی داشته باشه.
اگر ارتباطی نداشته باشند، فقط روابط سازمانی رو یاد میگیرید و یکی دو سال میتونه کافی باشه.
اگر با هم مرتبط باشند، میتونین با بخشی از بازار یا فرایندهای تولید و ارائهی خدمات یا نحوهی ارتباط با مشتری و … آشنا بشین و احتمالا یک بازهی ۳ تا ۶ ساله میتونه کافی باشه.
ضمنا اگر هنوز ایده یا مسیری ندارین، کارمندی کمک میکنه که فرصتهای بیشتری رو شناسایی کنید و به جمعبندی برسین.
کارمندی فقط بابت امنیت شغلیش خوبه که خیالت از یه چیزایی راحت باشه و به زندگیت برسی. اما الان که دائما شرکتها تعدیل نیرو میکنن دیگه چنین مزیتی هم نداره. لاقل آدم که قراره اضطراب تحمل کنه، بهتر که برای خودش باشه و شاید اینجوری آینده درخشانی داشته باشه حداقل
شغل کارمندی یا دولتی چه ربطی به شرکت داره اونی که شما میگین شرکت هست که همون کارگری هست
سلام. برایم مفید بود؛ متشکرم.
مهدی جان اگر خواستههای شما با داشتن کسبوکار محقق میشن یک معنا بیشتر نداره: اینکه استعدادشو داری ضمناً تست شمارو بررسی کردم و دقیقاً مواردی نقطه ضعف شما بودند که اکتسابی هستند و میتونین بهسادگی ارتقا بدین … پس پرقدرت جلو میریم.