شما در حال خواندن درس تولید (Prodoction) و ساخت (Manufacturing) از مجموعهی «مفاهیم و اطلاعات اولیهی تولید» هستید.
تولید یا Production کلمهای پرکاربرد با مصادیق فراوان است. در پلتفورمی مثل ویکیتولید وقتی از تولید صحبت میکنیم، عموماً منظورمان ایجاد اقلام فیزیکی با استفاده از نیروی انسان یا تجهیزات است. با این حال تولید معنای وسیعتری دارد و میتواند هر ایجاد کردنی که به اراده انسانها یا تحت نظارت ایشان باشد را در بر بگیرد. مثلاً شنیدهایم که به تهیه ویدئو یا نوشته «تولید محتوا» و به ارائه مطالب علمی «تولید علم» میگویند، حال آن که تولید در این کاربرد با آن چه در ابتدا گفتیم تفاوت دارد.
در این میان کلماتی مثل ساختن (Manufacturing) نیز دلالت بر ایجاد کردن دارند؛ با این حال کمتر شنیدهایم که از عباراتی مثل «ساختن محتوا» یا «ساختن علم» استفاده کنند، زیرا ساختن نوع خاصی از تولید است که ویژگیهای منحصر به فردی دارد و مصادیق آن کمتر است. ضمن این که خیلی اوقات وقتی از تولید حرف میزنیم، منظورمان «ساختن» است اما ترجیح میدهیم یا عادت کردهایم که از کلمه عام «تولید» برای آن استفاده کنیم.
شاید در نگاه اول به نظر برسد که پرداختن به مفاهیمی مثل تولید و ساخت فقط یک بحث تئوریک و در حد «توصیههایی برای استفاده درست از کلمات» باشد. اما حقیقت این است که برای مطالعه بسیاری از مباحث مثل «برنامهریزی تولید»، «ارزیابی اقتصادی طرحهای تولیدی» یا «فرایندهای ساخت» باید درک درستی از این کلمات و قلمرو آنها داشته باشیم. مثلاً آیا آن چه در برنامهریزی تولید میآموزیم، برای فعالیتهای خدماتی نیز کاربرد دارد؟ آیا اگر بخواهیم یک ماده شیمیایی تولید کنیم، مطالعه کتابی با عنوان فرایندهای ساخت مفید است؟
در این درس، به عنوان یکی از اولین درسهایی که توقع داریم مخاطبان ویکیتولید بخوانند، مفاهیم تولید و ساخت را بررسی خواهیم کرد.
تولید (Production)
برای آشنایی با مفهومی مثل تولید که مصادیق زیادی دارد و از واژگان پرکاربرد در محاورات عادی به حساب میآید، مفید است ابتدا به یک دیکشنری عمومی مراجعه کنیم و معنای عرفی آن را بیابیم. در دیکشنری لانگمن، تولید (Production) به صورت زیر تعریف شده است:
تولید، فرایند ساختن (Manufacturing) یا رشد دادن چیزهایی است که به عنوان محصول به فروش میرسند، علیالخصوص اگر مقدارشان زیاد باشد.
این تعریف نماینده تصوری است که عموم افراد از تولید دارند. مطابق این تعریف:
۱- تولید میتواند از نوع ساختن یا رشد دادن باشد، مثل ساختن یک صندلی، پرورش دادن گیاهان و کاشتن برنج یا گندم.
۲- فعالیتی را باید تولید قلمداد کنیم که خروجی آن محصولی قابل فروش باشد. عموم افراد شخصی را که بعضی اقلام را برای مصارف شخصی ایجاد میکند، تولیدکننده نمیدانند. مثلاً از نظر عموم افراد کسی که در حیاط خانهاش سبزی میکارد، یا تعدادی گاو دارد و از شیر آنها برای مصارف شخصی استفاده میکند، یا کابینتهای منزل خودش را میسازد، تولیدکننده سبزیجات، لبنیات و مبلمان نیست.
۳- در عموم موارد تولید ناظر بر وضعیتی است که مقدار زیادی محصول به وجود بیاید. مثلاً کسی که ماهیانه یک عدد چاقو میسازد و میفروشد، از نظر عموم افراد تولیدکننده چاقو نیست.
تعریف بالا یک تعریف عرفی است، اما اگر بخواهیم آن را موشکافانه و از نگاه یک متخصص بررسی کنیم، ایرادات زیادی بر آن وارد است:
۱- تولید فقط شامل ساختن و رشد دادن نیست، مثلاً تولید مواد شوینده مصداق هیچ کدام از کلمات «ساختن» و «رشد دادن» نیست، بلکه «فراوری» محسوب میشود.
۲- محصولات بسیاری از تولیدکنندگان به فروش نمیرسند. برای مثال هدف یک کارخانه مهماتسازی لزوماً فروش محصولاتش نیست، حال آن که تردید نداریم ایجاد مهمات نوعی فعالیت تولیدی به حساب میآید.
۳- زیاد بودن مقدار خروجیهای یک سیستم، به هیچ عنوان معیار مناسبی برای تولیدی دانستن یا ندانستن آن نیست. مثلاً یک کارخانه هواپیماسازی یا کشتیسازی ممکن است در طول سال فقط یک محصول تولید کند، حال آن که بیتردید این مجموعهها تولیدکننده به حساب میآیند.
تعریف دیگری که مشابه آن در بسیاری از منابع آمده است را از سایت ویکیپدیای انگلیسی انتخاب کردیم. این تعریف ذیل برگهای با عنوان (Economics) Production آمده است:
تولید، فرایند ترکیب مواد و نهادههای غیر مادی (مثل طرحها و دانش) به عنوان ورودی برای ایجاد چیزی به منظور مصرف کردن است (خروجی).
قبل از هر چیز باید توجه کنیم که تولید معمولاً با اهداف اقتصادی انجام میشود و بدین جهت یک فعالیت اقتصادی است، پس اشکالی ندارد که تعریف اقتصادی آن را به عنوان یک تعریف جامع بپذیریم؛ به ویژه که تعریف بالا جهتگیری خاصی ندارد و محصور در چهارچوب علم اقتصاد نیست.
تعریف بالا نسبت به تعریف اولی که بررسی کردیم، دقیقتر و کاملتر است. مطابق این تعریف، تولید فرایندی برای ایجاد کردن است که ورودیهایی مثل مواد و دانش فنی را به خروجیهای قابل مصرف تبدیل میکند.
در این تعریف، منظور از «مواد» همه انواع ورودیهای مادی مثل مواد خام، قطعات و محصولاتی است که برای تولید از آنها استفاده میشود. بدین لحاظ شاید بهتر بود که در تعریف جای کلمه مواد از «نهادههای مادی» استفاده میشد تا ابهام به وجود نیاید.
همچنین از ظاهر تعریف به نظر میرسد که لزوماً بخشی از ورودی تولید باید «مواد» و بخش دیگر «نهادههای غیرمادی» باشند. حال آن که بهتر است این ظاهر نادرست را کنار گذاشته و بپذیریم که شاید ورودی این فرایند صرفاً «نهادههای غیرمادی» باشد. مثلاً در تولید محتوا نیازی به مواد و تجهیزات نداریم، بلکه ورودیها از جنس اندیشهاند و در نهایت محتوایی مثل یک داستان به وجود میآید.
اما ایراد مهمی که به این تعریف وارد است، نادیده گرفتن اراده انسان در تولید است. در این تعریف اشارهای به نقش انسان در تبدیل ورودیها به خروجیها نشده است، لذا مطابق آن میتوانیم رویش درختان در جنگل و بارش باران را نیز تولید بدانیم. این در حالی است که چنین پدیدههایی از نظر متخصصان و حتی عرف تولید محسوب نمیشوند.
این تعریف مشابه تعریف اول، هر فرایندی که خروجی داشته باشد را تولید قلمداد نمیکند، بلکه تاکید دارد که خروجیهای فرایند تولید باید قابل مصرف باشند. البته در تعریف اول به جای «قابل مصرف بودن» به «قابل فروش بودن» اشاره شده بود که باعث میشد نتوانیم بخش زیادی از فعالیتها را «تولید» بدانیم. در این تعریف «قابل مصرف بودن» تعبیر کاملتری است، اما به اندازه کافی دقیق نیست. مثلاً فرض کنید محصولی ایجاد کردهایم که زیر ساختهای استفاده از آن وجود ندارد؛ ایجاد چنین محصولی توجیهپذیر نیست، اما آیا میتوانیم صرفا به همین علت ایجاد چنین محصولی را خارج از قلمرو تولید تصور کنیم؟
ترجیح ما این است که برای تعریف تولید، جای «قابل فروش بودن» و «قابل مصرف بودن» از تعبیر «مفید تلقی شدن» استفاده کنیم. بیان این نکته ضروری است که «مفید تلقی شدن» با «مفید بودن» تفاوت دارد. اگر «مفید بودن محصول» را یکی از شاخصههای تولید بدانیم، دیگر نمیتوانیم کارخانجات عرضهکننده سیگار را تولیدکننده قلمداد کنیم. اما وقتی «مفید تلقی شدن» را مبنا قرار میدهیم، همین که محصول از نظر گروهی از افراد و به ویژه تولیدکنندگان آن مفید باشد، فرایند ایجاد آن را میتوانیم از جنس تولید بدانیم.
با الگوبرداری از تعاریف بالا و اجتناب از نقاط ضعف آنها، میتوانیم تعریف زیر را برای تولید ارائه کنیم:
تولید فرایندی برای تبدیل عناصر ورودی به خروجی است، به شرطی که تمام یا بخشی از عناصر خروجی مفید تلقی شوند و انسان نقش مؤثری در انجام یا مدیریت این فرایند بر عهده داشته باشد.
مطابق این تعریف:
۱- تولید الزاماً به واسطهی عناصر مادی انجام نمیشود، لذا ایجاد محتوا یا توسعهی دانش را هم میتوانیم در زمرهی تولید بدانیم. دانش، یک عنصر خروجی مطلوب است و انسان، نقش مؤثری در ایجاد آن دارد، لذا «تولید دانش» با تعریف ارائه شده سازگار است.
۲- گفتیم که در تولید باید «تمام یا بخشی از عناصر خروجی» مفید تلقی شوند. لازم به ذکر است که به ندرت، تمام عناصر خروجی یک فرایند مطلوب به حساب میآیند، طوری که مثلاً در تولید خودرو، آلودگیهای زیستمحیطی و ضایعات و پسماندها از عناصر خروجی نامطلوب هستند. لذا در فرایند تولید، انتظار نداریم که تمام خروجیها مطلوب باشند و همین که بخشی از آنها مفید تلقی شوند، تولید تحقق یافته است.
۳- در تولید لازم نیست که الزاماً همهی فرایند توسط انسان انجام شود. یک کشاورز، در بسیاری از مراحل رشد درختان و گیاهان دخالتی ندارد، اما از آن جایی که کلیّت فرایند را مدیریت میکند، تولیدکننده به حساب میآید. همچنین کسی که از گوسفندان مراقبت میکند و شیرشان را میدوشد، تأثیر زیادی در ایجاد شیر ندارد، اما مدیریت او بر فرایند تهیه شیر باعث میشود که در زمرهی تولیدکنندگان قرار بگیرد.
۴- بمبهای غیرمجاز، مواد مخدر و بسیاری از محصولات مضر به واسطه فرایند تولید در دسترس قرار میگیرند. این اقلام شاید از نظر عموم افراد مفید نباشند، اما از نظر تولیدکنندگان یا سفارشدهندگان مفید هستند و همین کفایت میکند تا فرایند ایجاد آنها را تولید قلمداد کنیم.
ساخت (Manufacturing)
از حیث لغوی، کلمهی Manufacturing از ترکیب دو کلمهی لاتین: manus به معنای دست و factus به معنای ایجاد کردن تشکیل شده است، لذا به نظر میرسد که معنای لغوی آن «ایجاد شده به دست انسان» است. در فارسی گاها Manufacturing را تولید ترجمه میکنند که اشتباه نیست، چون Manufacturing هم نوع خاصی از تولید با ویژگیهای منحصر به فرد است. اما بهتر و دقیقتر است که این کلمه را «ساخت» ترجمه کنیم تا از واژهی Production تفکیک شود.
یکی از رایجترین تعاریفی که برای ساخت ارائه میشود، مشابه تعریفی است که ویل کنتون در وبسایت اینوستوپدیا ارائه کرده:
ساخت (Manufacturing) فرایند پردازش مواد خام یا قطعات به اقلام نهایی با استفاده از ابزار، نیروی انسانی، ماشینآلات و فراوری شیمیایی است.
مطابق این تعریف، ورودیها و خروجیها در فرایند ساخت، الزاماً ورودیهای ما هستند و پردازش روی آنها باید به واسطهی نیروی انسان، تجهیزات یا فراوری شیمیایی انجام شود. در حقیقت، ویژگی منحصر به فرد «ساخت» نسبت به «تولید» در مادی بودن مواد ورودی و خروجی و دخالت مستقیم انسان در فرایند پردازش مواد است.
ویل کنتون در نسخهی قبلی یادداشت خود در اینستوپدیا، تعریف شلوغتری ارائه کرده بود که هنوز در سایت ویکیپدیای انگیسی به آن استناد میشود:
ساخت به معنای ایجاد یا تولید کالاها به کمک تجهیزات، کارگران، ماشینها، ابزارها، و پردازشهای شیمیایی و بیولوژیکی و فرمولاسیونها است.
بعضی منابع دیگر دو تعریف متفاوت برای ساخت ارائه میکنند که یکی از جنبهی تکنولوژیکی (Technological) و دیگری از جنبهی اقتصادی (Economically) است.
از نظر فنی ساخت به معنای استفاده از فرایندهای فیزیکی و شیمیایی برای تغییر هندسه، خواص و یا ظاهر یک مادهی اولیه به منظور ساخت قطعات یا محصول است.
مطابق این تعریف، اولاً فرایند ساخت با عناصر مادی سر و کار دارد، چرا که از عبارت «مواد اولیه» استفاده شده است. ثانیاً فرایندهایی که منجر به پردازش مواد اولیه میشوند، ممکن است از نوع فیزیکی و شیمیایی باشند. ثالثاً فرایند ساخت تحت نظارت و کنترل انسان انجام میشود، چون در تعریف به عبارت «استفاده از فرایندها» اشاره شده است. در نتیجه، این تعریف بیان دیگری از تعریف آقای کنتون است و تفاوت چندانی با آن ندارند.
از نظر اقتصادی ساخت به معنای استفاده از یک یا چند فرایند، یا عملیات مونتاژ به منظور تبدیل مواد اولیه به اقلامی با ارزش بیشتر است.
به عنوان جمعبندی، در ویکیتولید «ساخت» را ذاتاً یک فرایند فنّی میدانیم و آن را به صورت زیر تعریف میکنیم:
ساخت، نوع خاصی از فرایند تولید است که بخشی از ورودیها و خروجیهای آن فیزیکی و قابل لمس است و پردازش مواد اولیه توسط نیروی انسانها یا مصنوعات ساخته شده توسط آنها انجام میشود.
همانطور که گفتیم، در فرایند «تولید» الزاماً نیازی به مادی بودن عناصر ورودی و خروجی نیست و شاید انسانها دخالتی در پردازش مواد نداشته باشند. اما در فرایند «ساخت»، پردازش مواد به واسطهی نیروی انسانها یا فرایندهای طراحی شده توسط انسانها انجام میشود و حتماً بخشی از عناصر ورودی و خروجی فرایند، مادی هستند.
انسان در فرایند تبدیل بذر به گیاه و رشد شاخه و برگهای آن، به صورت مستقیم تأثیرگذار نیست. به همین علت، با این که کاشت گیاهان در زمرهی فعالیتهای تولیدی قرار میگیرد، اما ساخت (Manufacturing) محسوب نمیشود. از این رو، عباراتی مثل ساخت سیب، یا ساخت سبزیجات یا ساخت حبوبات کاملاً اشتباه هستند. اما تولید مبلمان یک فرایند ساخت است، چون اولاً برای تبدیل چوب به مبل از نیروی کارگران استفاده میشود و ثانیاً ابزارآلات و ماشینآلاتی مثل دریل، تراش سیانسی، دستگاه جوش و امثالهم مورد استفاده قرار میگیرند.
نکتهی تکمیلی: تفاوت Factory و Process Plant
همانطور که در تعاریف بالا مشاهده کردید، اصولاً در فرایند ساخت، پردازش مواد به دو روش فیزیکی و شیمیایی انجام میشود. در یک تقسیمبندی دقیقتر، میتوانیم بگوییم که پردازش مواد در «ساخت» میتواند به دو صورت فیزیکی و شیمیایی باشد. بر همین اساس، محل انجام فعالیتهای تولیدی را نیز به دو گروه کلّی Factories و Process Plants تقسیم میکنند. البته در فارسی، معمولاً هر دوی این کلمات را کارخانه ترجمه میکنیم، اما باید بدانیم که معمولاً در Factory از فرایندهای فیزیکی و در Process Plant از فرایندهای شیمیایی برای پردازش مواد استفاده میشود. به عنوان مثال، خودروسازیها از نوع Factory هستند، چون غالب پردازشهایی که انجام میدهند از نوع فیزیکی است. از سوی دیگر، واحد تولید مواد شوینده یا کود یا دارو از نوع Process Plant هستند، چون غالب فعالیتهایشان از طریق فرایندهای شیمیایی است. البته میدانیم که در این واحدهای تولیدی هم ممکن است گاهاً از فرایندهای فیزیکی استفاده شود (مثلاً برای بستهبندی یا تکهتکه کردن مواد خام)، اما چون عملیات اصلی به واسطهی فرایندهای غیرفیزیکی انجام میشود، آنها را Process Plant در نظر میگیریم.
تمرین
۱- یک کسبوکار خدماتی مثال بزنید که عمدهی فعالیتهایش ساخت (Manufacturing) باشد.
۲- آیا تقسیمبندی مشاغل به فعالیتهای تولیدی و خدماتی درست است؟ دلایلتان را شرح دهید.
۳- آیا بستهبندی کردن پرتقال و فروش آنها به مشتریان، تولید محسوب میشود؟
با سلام؛
این اولین درس ویکیتولید است و علاقمندم اولین نفری باشم که به تمرینهای آن پاسخ میدهد؛ با این توضیح که: وقتی مطلبی را میخوانیم، تمرینها بهانه خوبی برای تأمل راجع به آن و دستیابی به درک عمیقتر هستند.
۱. واحدهایی مثل کارگاههای تراشکاری با این که بعضی محصولات را میسازند، در واقع واحد خدماتی به حساب میآیند. به عبارت دقیقتر میتوان گفت یک کارگاه تراشکاری معمولا خدمات تراشکاری ارائه میدهد، حال آن که عموم فعالیتهای آن از جنس «ساختن» هستند.
۲. تقسیمبندی فعالیتها حتی اگر با واقعیت همخوانی نداشته و دقیق نباشد، امری مفید محسوب میشود. مثلا میدانیم بعضی تولیدکنندگان از تخفیف مالیاتی یا تسهیلات بانکی برخوردار میشوند، اما کدام فعالیتها تولیدی و کدام خدماتی هستند؟ پاسخ به این سوال وقتی مقدور است که فعالیتها را طبقهبندی کرده و معیارهای شفافی برای تولیدی یا خدماتی دانستن یک فعالیت تعریف کرده باشیم. بدین لحاظ جدا کردن فعالیتهای تولیدی از خدماتی مفید و حتی ضروری است؛ اما در عمل این تفکیک شاید در مورد بسیاری از فعالیتها دشوار و همراه با خطا باشد. مثلا شاید نتوانیم با قطعیت در مورد تولیدی یا خدماتی بودن یک کارگاه عمومی اظهار نظر کنیم؛ اما در هر حال چارهای جز تلاش برای این کار نداریم.
۳. وقتی میوهای را بستهبندی میکنیم، آن چه به دست میآید یک محصول است که با خود میوه فرق دارد. بنابراین در این جا فرایندی داریم که میوه را میگیرد و میوه بستهبندی شده ایجاد میکند، این فرایند تحت نظارت و با اراده انسان عمل میکند، پس حتما نوعی تولید کردن است.
با سلام، ممنون از درس خوبی که ارایه کردین. ابتدا نمیخواستم در تمرینها مشارکت کنم، اما دیدم هوشمندانه طراحی شدند و برای پاسخ دادن به چالش کشیده شدم؛ پس جوابهایی که به ذهنم رسید رو به اشتراک میگذارم.
۱- یک کارگاه نجاری، از مشتریان سفارش میگیرد و آن سفارش را میسازد. یعنی این کارگاه خدمت ارایه میکند، اما این خدمت با ساختن محصول است.
۲- در تعریف تولید بیان شد که هر ایجاد کردنی تولید است؛ بنابراین ارایه خدمات هم نوعی تولید کردن محسوب میشود. اما در درس گفته شد که خیلی اوقات منظور از تولید، نوع خاصی از تولید است که حسب مورد شاید ساختن یا فراوری باشد. به نظر من تفکیک فعالیتهای تولیدی و خدماتی در واقع تفکیک ساختن و فراوری کردن از فعالیتهای دیگر است. اما چالش این است که با عنایت بر سوال قبل دیدیم بعضی از کارهای ظاهرا خدماتی هم فی الواقع در حال ساختن محصول یا فراوری کردن محصول هستند. بدین لحاظ میرسیم به حرف استاد عزیز آقای اسماعیلی که تفکیک این فعالیتها شاید درست یا حتی مقدور نباشد، اما در هر حال برای وضع قوانین و تسهیلات مناسب لازم است. پس به نظر من هم تفکیک تولید از خدمات درست نیست، اما لازم است.
۳- بله چون کاملا مطابق تعریف تولید است.
سلام. من دانشجوی صنایع هستم و این مطلب رو با دقت خوندم. نظرم درباره سوالها اینه:
۱- شاید بشه شرکتهای تولید جعبههای سفارشی رو مثال زد. اونها خدمات ارائه میدن ولی کارشون ساختن جعبه هست که یه جور تولیده.
۲- به نظرم این تقسیمبندی خیلی دقیق نیست. مثلاً همین مثال نرمافزار که زدم، هم تولیده هم خدمات. یا مثلاً رستورانها غذا تولید میکنن ولی خدمات هم ارائه میدن. شاید بهتر باشه یه طیف در نظر بگیریم که یه سرش تولید محضه و اون سر دیگهش خدمات محض.
۳- فکر میکنم بستهبندی پرتقال هم نوعی تولیده. چون داریم یه محصول جدید میسازیم که قبلاً نبوده. ارزش افزوده ایجاد میکنیم و محصول رو برای مصرفکننده آمادهتر میکنیم.
سلام استاد عزیز 😊 خیلی ممنون از این مطلب مفید. من نظرم رو میگم، امیدوارم اشتباه نباشه:
۱- اولین چیزی که به ذهنم رسید رستورانها هستن. اونا خدمات میدن ولی کارشون ساختنه.
۲- راستش منم مثل شما فکر میکنم این تقسیم بندی لازمه، حتی اگه دقیق نباشه. چون بالاخره باید یه معیاری باشه واسه تصمیم گیریهای اقتصادی و قانونی. ولی خب مرز بین تولید و خدمات خیلی مبهمه.
۳- من فکر میکنم بسته بندی پرتقال تولیده. چون داریم یه چیز جدید درست میکنیم که قبلش نبوده. مثل همون مثالی که خودتون زدید، یه فرآینده که روی میوه انجام میشه و یه محصول جدید میده بهمون.
۱- مثالی که به ذهنم میرسه، شرکتهای ساخت و ساز هستن. اونا خدمات ارائه میدن ولی کارشون عملاً ساختنه. ساختمون و پل میسارن.
۲- این تقسیمبندی از نظر تئوری و عملی ضروریه، ولی باید قبول کنیم که مرزهاش واضح نست. تو دنیای واقعی، خیلی از کسب و کارها ترکیبی از تولید و خدماتن. مثلاً تو کارخونه من، ما هم تولید داریم، هم خدمات مشاوره میدیم، هم خدمات پس از فروش. پس شاید بهتر باشه به جای دوتا دسته مجزا، یه طیف در نظر بگیریم و هر کسبوکار رو روی این طیف جا بدیم.
۳- قطعا تولیده. ما داریم یه محصول جدید خلق میکنیم که ویژگیهای متفاوتی با محصول اولیه داره. عمر محصول رو افزایش میدیم، و اون رو برای مصرف کننده جذاب تر میکنیم. اینها همه ویژگیهای یه فرایند تولیدیه.
با سلام و احترام خدمت نویسنده محترم و سایر دوستان
مطلب مفید و قابل تأملی بود. اجازه بدهید نظراتم را در مورد سؤالات مطرح شده عرض کنم:
۱- مثال جالبی که میتوان ذکر کرد، آزمایشگاههای تحقیقاتی هستند. این مراکز عمدتاً خدمات ارائه میدهند، اما بخش عمدهای از فعالیتهایشان شامل ساخت نمونههای اولیه، تولید مواد جدید یا ساخت تجهیزات خاص است.
۲- تقسیمبندی مشاغل به تولیدی و خدماتی از منظر آکادمیک و سیاستگذاری مفید است، اما باید توجه داشت که این مرزبندی در دنیای واقعی چندان شفاف نیست. بسیاری از فعالیتهای اقتصادی امروزی ترکیبی از تولید و خدمات هستند. شاید بهتر باشد به جای تقسیمبندی دوگانه، از یک پیوستار استفاده کنیم که میزان غلبهی جنبهی تولیدی یا خدماتی را در هر فعالیت نشان دهد.
۳- از دیدگاه اقتصادی، بستهبندی پرتقال را میتوان نوعی تولید محسوب کرد. زیرا در این فرآیند، ارزش افزوده ایجاد میشود و محصولی با ویژگیهای جدید (مانند ماندگاری بیشتر، قابلیت حمل راحتتر و جذابیت بصری) تولید میگردد. با این حال، میتوان این بحث را مطرح کرد که آیا هر نوع ارزش افزودهای را باید تولید محسوب کرد یا خیر؟ این موضوع میتواند زمینهی بحثهای عمیقتری باشد.