شما در حال خواندن درس مدل عرضه و تقاضا و مفهوم نقطه تعادل از مجموعهی عرضه و تقاضا هستید.
در درسهای قبلی به صورت جداگانه با «منحنی تقاضا» و «منحنی عرضه» آشنا شدید. منحنی تقاضا میزان تمایل مصرفکنندگان به خریدِ کالا یا خدمات، و منحنی عرضه میزان تمایل فروشندگان به عرضهی کالا و خدمات، در یک بازهی زمانی مشخص و به ازای قیمتهای مختلف را نشان میدهد. مثلاً میتوانیم مقدار برنجی که کشاورزان فریدونکنار به بازارهای محلی این شهر عرضه میکنند با منحنی عرضه و میزان برنجی که مشتریان -در همین بازارها- میخواهند و میتوانند خریداری کنند را با منحنی تقاضا نشان دهیم. اگر این دو منحنی -که در حالت عادی جدا از هم رسم میشوند- را در یک نمودار مشترک ترسیم کنیم، یک «مدل عرضه و تقاضا» به وجود میآید.
همانطور که در منحنی تقاضا و منحنی عرضه، مقدار کالا یا خدمت را در ازای قیمتهای مختلف نمایش میدادیم، در مدل عرضه و تقاضا نیز مقادیر مختلف کالا یا خدمت در ازای قیمتهای مختلف نمایش داده میشوند. مثلاً با کمک این مدل میتوانیم بررسی کنیم که اگر قیمت برنج برابر ۱۰۰۰ تومان (به ازای هر کیلو) باشد، مقدار تقاضا و عرضه برای آن چقدر میشود؟ یا میتوانیم بررسی کنیم که در کدام قیمت، «مقدار برنجی که مشتریان میخواهند و میتوانند خریداری کنند» با «مقدار برنجی که فروشندگان میخواهند و میتوانند بفروشند» برابر میشود؟
مدل عرضه و تقاضا کارکردهای زیادی در مطالعات اقتصادی دارد؛ مثلاً با کمک آن میتوانیم ارتباط میان «فاکتورهای مؤثر بر میزان عرضه یا تقاضا» با « قیمت کالا» را شناسایی یا «روند تغییرات قیمت» در بازارهای مختلف را مقایسه کنیم. در این درس تمرکزمان روی آموزش مدل عرضه و تقاضا و مفاهیمی مثل نقطهی تعادل بازار و قیمت تعادلی است، اما به تدریج در درسهای آینده با نمونههای متنوعی از کاربرد این مدل در مباحث اقتصادی آشنا خواهید شد.
فرضیات حاکم بر مدل عرضه و تقاضا
مدل عرضه و تقاضا رابطهی میان مقدار عرضه، مقدار تقاضا و قیمت در یک بازار را نشان میدهد؛ اما زمانی میتواند بازتاب نسبتاً دقیقی از واقعیتها باشد که برای بازارهای رقابتی مورد استفاده قرار بگیرد. در بازارهای غیررقابتی، یک یا چند فروشنده یا خریدار روی قیمتها کنترل دارند و نمیتوانیم قیمتها را فقط تحت تأثیر میزان عرضه و تقاضا تصور کنیم. به عنوان مثال قیمت سیستم عامل ویندوز بیش از آن که تحت تأثیر میزان عرضه و تقاضا باشد، در کنترل شرکت مایکروسافت است و الزاماً با کاهش تقاضا ارزان نمیشود. اما بازار برنج تقریباً یک بازار رقابتی است و مقدار عرضه و تقاضا تأثیر زیادی در قیمت آن دارد.
بدین جهت وقتی که از مدل عرضه و تقاضا استفاده میکنیم، حتی اگر بازار مورد نظرمان غیررقابتی است، باید آن را رقابتی فرض کنیم. در این میان اگر بازار مورد نظرمان به بازار رقابتی نزدیک باشد، مدل عرضه و تقاضا دقیقتر میتواند مقدار عرضه و تقاضا و قیمت تعادلی را به تصویر بکشد. برای این که یک بازار رقابتی باشد، مجموعهای از شرایط باید وجود داشته باشند که قبلاً در درس «بازار در علم اقتصاد» اشاره کردیم و حالا به عنوان فرضهایمان در مدل عرضه و تقاضا هستند. در ادامه، تعدادی از مهمترین این شرایط -فرضهای حاکم بر مدل عرضه و تقاضا- را فهرست کردهایم.
۱- در بازار مورد نظرمان هیچ تولید کننده یا مصرفکنندهای نمیتواند قیمتها را کنترل کند، بلکه قیمتها در بازار تعیین میشوند. به عبارت دیگر در بازار مورد نظرمان، تعداد تولیدکنندگان و مصرفکنندگان به اندازهای زیاد است که هیچ کدام به تنهایی تأثیر زیادی در فرایند قیمتگذاری ندارند؛ لذا اگر فروشندهای محصولات خود را گرانتر از قیمت بازار بفروشد، کسی آنها را خریداری نمیکند.
۲- دولت در قیمتگذاری دخالت نمیکند. اگر قرار به دخالت دولت باشد، قیمت به بازار تحمیل میشود و نمیتوانیم آن را از مدل عرضه و تقاضا استخراج کنیم. مثلاً ممکن است با وجود ثابت ماندن مقدار عرضه، تقاضا برای یک کالا افزایش یافته باشد، اما دولت مانع از افزایش قیمتها و فعل و انفعالات طبیعی بازار شود.
۳- تولیدکنندگان و مصرفکنندگان آگاهانه و منطقی تصمیم میگیرند؛ نه این که کورکورانه از رفتارهای دیگران تقلید کنند یا راه درست تجارت را ندانند. مثلاً در این بازار هیچ تولیدکنندهای بیجهت ارزانفروشی نمیکند و هیچ خریداری فریب گرانفروشان را نمیخورد.
۴- کالاها یا خدمات مورد نظر همگن هستند، کیفیت و خصوصیات مشابهی دارند و میتوانند جایگزین شوند. با این فرض، قیمت کالا یا خدمت به دلیل ظاهر قشنگتر یا کیفیت بالاتر تغییر نمیکند. اگر این فرض را نداشته باشیم، عملاً تعیین قیمت واحد برای کالایی که تنوع زیادی دارد امکانپذیر نیست. مثلاً نمیتوانیم بگوییم قیمت خودرو در بازار ۱۰۰ میلیون تومان است، چون از پیکان وانت مدل ۱۳۴۰ تا آخرین خودروی مازراتی در قلمرو آن قرار میگیرند. اما میتوانیم قیمت واحدی برای یک مدل خاص از خودرو (مثلاً الف مدل ۲۰۲۲) اعلام کنیم و آن را به عنوان کالای همگن در نظر بگیریم.
۵- کالاها یا خدمات مورد نظرمان نباید در حدّی ضروری و مهم باشند که مصرفکننده به هر قیمتی حاضر به خرید آنها باشد. به عنوان مثال، افزایش قیمت واکسنی که برای سلامت نوزادان ضروری است، تأثیر چندانی در کاهش تقاضا ندارد و کماکان افراد زیادی آن را خریداری میکنند.
۶- هزینههای معامله مثل جستجو، مذاکره، قرارداد، حملونقل و امثالهم باید صفر باشند؛ در غیر این صورت کسی که به فروشگاه یک محصول نزدیکتر است، آن را ارزانتر از کسی که در محل دورتری مستقر است، خریداری میکند. به عبارتی در این حالت علاوه بر قیمت محصول، هزینههای دیگری نیز وجود دارد که روی تصمیم خریداران و فروشندگان تأثیر میگذارند. حال آن که در مدل عرضه و تقاضا، میزان عرضه و میزان تقاضا را نسبت به قیمتهای مشخص و دقیقی اعلام میکنیم و امکانپذیر نیست که در مورد هر قیمت واحد، هزینههای دیگری مثل حملونقل را نیز لحاظ کنیم.
نقطهی تعادل در مدل عرضه و تقاضا
وقتی منحنی تقاضا و منحنی عرضه را در یک نمودار رسم میکنیم، همدیگر را در یک نقطه قطع میکنند که «نقطه تعادل بازار» نامیده میشود. در نقطه تعادل (Equilibrium) مقدار عرضه با مقدار تقاضا برابر است؛ به این مقدار اصطلاحاً «مقدار تعادلی» میگوییم. اگر از نقطهی تعادل بازار -محل انقطاع منحنی عرضه و منحنی تقاضا- به سمت محور عمودی (قیمت) حرکت کنیم، «قیمت تعادلی» مشخص میشود. وقتی کالا یا خدمت با «قیمت تعادلی» عرضه میشود، مقدار تقاضا دقیقاً با مقدار عرضه برابر میشود (که همان مقدار تعادلی است)؛ در نتیجه تمام آن چه فروشندگان عرضه میکنند به فروش میرسد و تمام آن چه مشتریان تقاضا میکنند، در اختیارشان قرار میگیرد. در این حالت: «مازاد عرضه» یا «کمبود عرضه» نداریم، رفتار مصرفکنندگان و عرضهکنندگان سازگار است و بازار در تعادل به سر میبرد.
قبلاً در درسهای «مفهوم تقاضا» و «مفهوم عرضه» دو منحنی رسم کردیم که یکی از آنها بیانگر مقدار تقاضا برای ماده ABC از سوی مشتریان و دیگری بیانگر مقدار عرضه ABC از سوی فروشندگان بود. در تصویر زیر از ترکیب این دو منحنی به یک مدل عرضه و تقاضا رسیدیم. محل تقاطع دو منحنی، نقطهی تعادل بازار است. اگر ABC با قیمت تعادلی ۴۵٫۶ دلار (به ازای هر کیلوگرم) عرضه شود، مقدار عرضه و تقاضا هر دو برابر ۳۰۷٫۷ کیلوگرم میشود که مقدار تعادلی است. به عبارت دیگر وقتی قیمت ۴۵٫۶ دلار (به ازای هر کیلوگرم) است، مشتریان میخواهند و میتوانند که ماهیانه ۳۰۷٫۷ کیلوگرم ABC خریداری کنند و فروشندگان نیز میخواهند و میتوانند ماهیانه ۳۰۷٫۷ کیلوگرم ABC بفروشند.
اگر قیمت کالا بالاتر از قیمت تعادلی باشد، با مازاد عرضه روبهرو میشویم. در تصویر زیر قیمت تعادلی حدوداً ۴۵ دلار است، اما وقتی محصول با قیمت ۶۰ دلار عرضه میشود، میزان عرضه بیشتر از میزان تقاضا است. در این حالت، فروشندگان نمیتوانند همهی محصولات خود را عرضه کنند و چون انسانهای منطقی و آگاهی هستند (فرضیاتمان را بالاتر فهرست کردیم)، ترجیح میدهند که محصولاتشان را ارزانتر بفروشند و از هزینههای انبارداری معاف شوند. از طرفی اگر قیمت کالا کمتر از قیمت تعادلی باشد، مقدار عرضه کمتر از مقدار تقاضا میشود. در این حالت مشتریانی داریم که خواستار خرید محصول هستند، اما خواستهشان محقق نمیشود. فروشندگان وقتی میبینند که مشتریان برای خرید محصولات صف کشیدهاند، قیمت را بالا میبرند و میدانند که در صف مشتریان، افرادی هستند که مبالغ بالاتر را پرداخت کنند.
بنابراین معمولاً وقتی از قیمت تعادلی فاصله میگیریم، رفتارهای مشتریان و فروشندگان باعث میشود که بازار به سوی نقطه تعادل حرکت کند. هر چه فاصلهی قیمت بازار از قیمت تعادلی بیشتر باشد، نیروهای قویتری بازار را به نقطهی تعادل سوق میدهند و هر چه بازار به تعادل نزدیکتر میشود، از شدت این نیروها کاسته میشود.
قانون عرضه و تقاضا (Law of Supply and Demand)
مطابق قانون عرضه و تقاضا، قیمت کالا یا خدمت به نحوی تنظیم میشود که میان «مقدار عرضه» و «مقدار تقاضا» توازن برقرار شود.
تغییر در نقطهی تعادل
بعضی عوامل میتوانند مقدار عرضه، تقاضا یا هر دوی آنها را افزایش یا کاهش دهند. اگر مقدار عرضه تحت تأثیر پارامتری جز قیمت تغییر کند، منحنی عرضه به راست یا چپ منتقل میشود. اگر مقدار تقاضا تحت تأثیر پارامتری جز قیمت تغییر کند، منحنی تقاضا به راست یا چپ منتقل میشود. کوچکترین جابهجایی در هر یک از این منحنیها باعث میشود که تقاطع آنها یا نقطهی تعادل بازار جابهجا شود.
یک کمپین تبلیغاتی موفق میتواند باعث افزایش تقاضا شود و آن را به راست منتقل کند. اگر مقدار عرضه ثابت باشد، مقدار تعادلی و قیمت تعادلی افزایش مییابد؛ بدین ترتیب محصول میتواند در قیمت بالاتر و به مقدار بیشتری فروخته و در عین حال خواستهی تمامی فروشندگان و خریداران محقق شود. (تصویر اول)
ارائهی معافیتهای مالیاتی به تولیدکنندگان باعث کاهش هزینههای تولید محصول، افزایش عرضه و انتقال منحنی عرضه به راست میشود. در این حالت اگر میزان تقاضا ثابت بماند، زیاد شدن محصول در بازار باعث کاهش قیمت تعادلی میشود؛ طوری که اگر بازار متعادل شود انتظار داریم محصول در مقدار بیشتر و با قیمت کمتر عرضه شود (تصویر دوم).
وقتی که یکی از منحنیهای عرضه و تقاضا ثابت مانده و دیگری جابهجا میشود، چهار حالت قابل تصور است:
اگر «مقدار تقاضا» ثابت بماند و «مقدار عرضه» افزایش یابد، «مقدار تعادلی» افزایش و «قیمت تعادلی» کاهش مییابد.
اگر «مقدار تقاضا» ثابت بماند و «مقدار عرضه» کاهش یابد، «مقدار تعادلی» کاهش و «قیمت تعادلی» افزایش مییابد.
اگر «مقدار تقاضا» افزایش یابد و «مقدار عرضه» ثابت بماند، «مقدار تعادلی» و «قیمت تعادلی» هر دو افزایش مییابند.
اگر «مقدار تقاضا» کاهش یابد و «مقدار عرضه» ثابت بماند، «مقدار تعادلی» و «قیمت تعادلی» هر دو کاهش مییابند.
همانطور که مشاهده میکنید، وقتی یک از منحنیها ثابت میماند و دیگری در جهت مشخصی جابهجا میشود، به صورت تقریبی میتوانیم افزایش یا کاهشِ مقدار و قیمت تعادلی را پیشبینی کنیم. اما در شرایطی که هر دو منحنی جابهجا میشوند، حسب مورد ممکن است وضعیت یکی از پارامترهای مقدار تعادلی یا قیمت تعادلی مشخص نباشد.
فرض کنید که قرار است تولیدکنندگان از معافیتهای مالیاتی جدیدی برخوردار شوند و همزمان کمپینهای تبلیغاتی موفقی اجرا شده است. معافیتهای مالیاتی باعث کاهش هزینههای تولید، افزایش عرضه و انتقال منحنی عرضه به راست میشوند. کمپینهای تبلیغاتی باعث افزایش تقاضا و انتقال منحنی تقاضا به راست میشوند. در این حالت مطمئناً مقدار تعادلی افزایش مییابد، اما قیمت تعادلی ممکن است حسب مورد افزایش یا کاهش یابد. به عنوان حالت اول، فرض کنیم که کمپینهای تبلیغاتی بسیار موفق بوده و معافیتهای مالیاتی تأثیر چندانی در افزایش عرضه نداشته باشند، در این حالت احتمالاً شاهد افزایش قیمت تعادلی خواهیم بود.
اگر تأثیر معافیتهای مالیاتی بر افزایش عرضه (از حیث میزان جابهجایی منحنیها) بیش از تأثیر کمپین تبلیغاتی بر افزایش تقاضا باشد، قیمت تعادلی کاهش مییابد. در این حالت بازار زمانی به تعادل میرسد که مقدار بیشتری از محصول با قیمت پایینتر عرضه شود.
اگر مشتریان تصور کنند که قیمت محصول قرار است گران شود، تقاضا برای خرید افزایش مییابد و منحنی تقاضا به راست منتقل میشود. همین تصور میتواند میزان عرضه را بکاهد و منحنی عرضه را به چپ منتقل کند. در این حالت قیمت تعادل جدید حتماً بیشتر از قیمت تعادل قبلی خواهد بود، اما مقدار تعادلی ممکن است افزایش یا کاهش یابد. در حالتی که شایعهی گران شدن محصول، مشتریان را بیشتر از فروشندگان تحت تأثیر قرار داده باشد، احتمالاً نقطه تعادل جدید به جایی منتقل میشود که مقدار تعادلی افزایش یابد. در این حالت بازار زمانی به تعادل میرسد که مقدار بیشتری از محصول با قیمت بالاتر عرضه شود.
اگر پیشبینی افزایش قیمت، فروشندگان را بیشتر از مشتریان تحت تأثیر قرار دهد؛ احتمالاً تصمیم میگیرند که عرضهی محصولاتشان را کاهش دهند تا بعداً با قیمت مناسبتری برای فروش آنها اقدام کنند. در این حالت قیمت تعادلی افزایش و مقدار تعادلی کاهش مییابد، یعنی بازار زمانی به تعادل میرسد که مقدار کمتری از محصول با قیمت بالاتر در اختیار مشتریان قرار بگیرد.
تصور ارزانتر شدن محصول میتواند باعث کاهش تقاضا و افزایش عرضه شود، در این حالت منحنی تقاضا به چپ و منحنی عرضه به راست منتقل میشود. در این مثال، قیمت تعادلی حتماً کاهش مییابد، اما مقدار تعادلی میتواند حسب مورد افزایش یا کاهش یابد. در تصویر زیر بازار زمانی به تعادل میرسد که محصول در مقدار کمتر و با قیمت پایینتر در اختیار مشتریان قرار بگیرد.
اگر نگرانی فروشندگان از ارزان شدن قیمتها بیشتر از اشتیاق مشتریان باشد، احتمالاً مقدار تعادلی افزایش مییابد. در این حالت زمانی بازار به تعادل میرسد که مقدار بیشتری از محصول با قیمت پایینتر در اختیار مشتریان قرار بگیرد.
همانطور که از مثالهای بالا مشخص است، در مواجه با فاکتورهای مختلف، در قدم اول باید ببینیم که روی کدام یک از نیروهای عرضه یا تقاضا اثر میگذارد. مثلاً کمپینهای تبلیغاتی اصولاً روی مقدار تقاضا و یارانههای خرید مواد اولیه اصولاً روی مقدار عرضه تأثیر میگذارند. در قدم دوم باید ببینیم که فاکتور مورد نظر، منحنی عرضه یا منحنی تقاضا یا هر دوی آنها را در کدام جهت و به چه اندازه جابهجا میکند. به عنوان مثال کمپینهای تبلیغاتی با هدف افزایش تقاضا پیادهسازی میشوند و اگر موفق باشند، منحنی تقاضا به سمت راست منتقل میشود. در قدم سوم باید ببینیم که تغییرات عرضه و تقاضا، نقطه تعادل را به کجا منتقل میکند. در حالتی که هر دو منحنی عرضه و تقاضا جابهجا میشوند، میتوان گفت:
اگر «مقدار تقاضا» و «مقدار عرضه» هر دو افزایش یابند، «مقدار تعادلی» افزایش مییابد اما «قیمت تعادلی» میتواند افزایش یا کاهش یابد.
اگر «مقدار تقاضا» افزایش و «مقدار عرضه» کاهش یابد، «قیمت تعادلی» افزایش مییابد اما «مقدار تعادلی» میتواند افزایش یا کاهش یابد.
اگر «مقدار تقاضا» کاهش و «مقدار عرضه» افزایش یابد، «قیمت تعادلی» کاهش مییابد اما «مقدار تعادلی» میتواند افزایش یا کاهش یابد.
اگر «مقدار تقاضا» و «مقدار عرضه» هر دو کاهش یابند، «مقدار تعادلی» کاهش مییابد اما «قیمت تعادلی» میتواند افزایش یا کاهش یابد.
گزارههای بالا را میتوانیم به سادگی با ترسیم نمودار استخراج کنیم و نیازی به حفظ کردن موارد آنها نیست؛ با این حال مرور و تطبیقشان با مثالهای ارائه شده، تمرین خوبی برای درک «چگونگی تغییر نقطه تعادل» است.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.